از او در رسانه های تشکیلات مجاهدین خلق با عنوان «مجاهد شهید» یاد می شود. او که در فروردین 1390 جوانی 28 ساله بود، در حالیکه از درگیری نیروهای عراقی با اعضای کمپ اشرف فیلمبرداری میکرد، کشته شد.
رسانه های تشکیلات مجاهدین تاریخ عضویت آسیه در تشکیلات مجاهدین خلق را سال 1377 اعلام میکنند در حالیکه او مانند صدها کودک و نوجوان دیگر بدلیل آنکه فرزند پدر و مادری مجاهد بود، سرنوشتی غیر از عضویت در تشکیلات نداشت.
ایرج مصداقی عضو جدا شده از مجاهدین خلق درباره او می نویسد:
« آسیه رخشانی یکی از کودکانی است که در ۱۵ سالگی از آمریکا به اشرف برده می شود… آسیه تنها نبود. مجاهدین در سال های ۱۹۹۷ و ۱۹۹۸ طی یک بسیج همگانی و فشرده تعدادی از کودکان را که بخشی از آنها مدتها هویت حقوقی نداشتند و در سنین ۱۵ تا ۱۷ سالگی به سر می بردند به عراق منتقل کردند. زندگی آنها یکی داستانی است پر آب چشم.»
تصاویری که در رسانههای مجاهدین خلق پس از مرگ آسیه از او منتشر میشود، نشان میدهد که او نوجوانی پرشور بوده که در فرایند آموزش های تشکیلاتی تبدیل به قربانی فعالی شده است چنانکه در روز درگیری با نیروهای عراقی به صحنه درگیری نزدیک میشود و در حین فیلمبرداری تیر میخورد.
در تصاویری که مجاهدین به نحوی حماسی جلوه میدهند مادر و پدر آسیه را می بینیم که با پیکر بیجان دختر جوانشان وداع میکنند. به احتمال زیاد به رسم زندگی تشکیلاتی (فرقه ای) در پایگاه های مجاهدین خلق، پدر و مادر دردمند آسیه تا پیش از آن ارتباط چندانی با فرزند خود نداشته اند و شاید سالی یکی دوبار در مراسم نوروز یا گردهمایی های مهم تشکیلات او را دیده بودند.