امروز که مریم رجوی بیش از هر زمان دیگری مدعی حمایت از خیزش زنان ایرانی است، هر روز و هر ساعت را میتوان اختصاص داد به مطالعه شواهدی از نقض حقوق زنان در حکمرانی مریم رجوی و همسر ناپدید شدهاش، بدون آنکه موردی تکراری در این میان باشد. آسیه رخشانی یکی از این موارد است.
آسیه که در سال 1362 از پدر و مادری مجاهد زاده شد، بمانند بسیاری دیگر از فرزندان مجاهدین سرنوشت تلخش با این تشکیلات گره خورد. او هنگامیکه هفت ساله بود، پس از طلاق اجباری والدینش، به دستور مسعود رجوی همراه با دیگر کودکان مجاهدین به خارج از عراق قاچاق شد. او در آمریکا در خانههای تیمی مجاهدین و نزد خانواده های هوادار رشد یافت تا هنگامی که سن او برای استخدام کودک سربازان در ارتش به اصطلاح آزادی بخش مجاهدین خلق کفایت میکرد.
در تصویر زیر او که نوجوانی سیزده-چهارده ساله به نظر میرسد، احتمالا در یکی از پایگاههای مجاهدین در آمریکاست. مکان این عکس به طور یقین خارج از عراق و قرارگاه اشرف است چون پس از قاچاق مجدد او به کمپ اشرف در عراق دیگر هرگز او بدون روسری و با آستین کوتاه دیده نشد. در این تصویر، او در کنار دو تن از عوامل مجاهدین خلق به نام ذکیه حجت امامی و سیما کرمی ایستاده است که چندی بعد مسئول قاچاق کردن او به عراق بودند.
آسیه به اذعان رسانههای خود مجاهدین خلق، در زمان پیوستن به “ارتش آزادی بخش”، 16 ساله بود یعنی زیر سن قانونی و کودک محسوب میشد. در تمام تصاویری که از او در کمپ اشرف موجود است تا زمان کشته شدنش در سن 28 سالگی او در یونیفرم نظامی و با روسریهای همرنگ دیگر زنان مجاهد دیده میشود.
آسیه رخشانی همه دوران عمر مفید خود، از 16 تا 28 سالگی یعنی زمان کشته شدنش، در جامعهای زندگی کرد که در آن حجاب اجباری، تفکیک جنسیتی و به طور کلی نقض حقوق زنان همواره در حال رقم خوردن بود. او در حالی به عضویت ارتش رجوی درآمد که در آمریکا زندگی دیگری را تجربه کرده بود. بنابراین برای تحمیل این همه محدودیت به او و دیگر کودک سربازان مجاهدین خلق، سران این فرقه نیازمند کار تشکیلاتی و عملیات روانی فراوان در جهت شستشوی مغزی بودند.
تا امروز بسیاری از کودک سربازان سابق مجاهدین خلق از این تشکیلات جدا شدهاند و حقایق زیادی از نقض حقوقشان در این تشکیلات برملا کردهاند اما آسیه رخشانی دیگر فرصت نیافت که به زندگی نرمال در جهان آزاد دست یابد. او در حملهای که با تحریک مسعود رجوی در قرارگاه اشرف درگرفت کشته شد و پدر و مادر مجاهدش حتی به هنگام وداع با جنازه او در قرارگاه اشرف، اجازه ملاقات با یکدیگر را نیافتند و جداگانه بر سر جنازه او حاضر شدند.
مزدا پارسی