رژیم صدام حسین را همه به عنوان تنها حامی دولتی سازمان مجاهدین خلق می شناختند. مسعود رجوی در خرداد 1365 بعد از دیدار با طارق عزیز وزیر امور خارجه و معاون رئیس جمهور وقت عراق به این کشور رفت و نیروهای خود را نیز به آنجا منتقل نمود و ارتش آزادیبخش ملی را به عنوان بخشی از نیروهای نظامی صدام حسین تشکیل داد.
از آن زمان عراق جایگاه اصلی و صدام حسین تنها حامی مسعود رجوی و نیروهای مسلحش گردید. رجوی فعالانه در جنگ ایران و عراق، البته در طرف دشمن متجاوز و علیه مرزبانان و مدافعان میهن، وارد گردید و به دلیل همین خیانت ملی بزرگ، در منظر مردم ایران فوق العاده منفور گشت. او تتمه پایگاه مردمی خود را در ازای کسب حمایت مادی صدام حسین برای کسب قدرت در ایران به باد داد.
این وضعیت تا حمله نیروهای ائتلاف به عراق و سقوط صدام حسین ادامه داشت و مسعود رجوی و نیروهایش زیر چتر حمایتی کامل رژیم بعث عراق به فعالیت های تروریستی در داخل خاک ایران ادامه می دادند. سقوط دیکتاتور بغداد تغییرات دراماتیکی را برای مجاهدین خلق رقم زد. تاریخ مصرف مسعود رجوی به پایان رسید و کنار گذاشته شد و لاجرم ناپدید گردید. مریم رجوی به عنوان طرف حساب جدید به پاریس رفت و نیروهای سازمان مجاهدین خلق در عراق خلع سلاح شدند.
سازمان مجاهدین خلق در زمان صدام حسین در عراق از شرایط فوق العاده مطلوبی برخوردار بود و می توانست نیروهای خود را در یک اردوگاه بسته و دورافتاده جمع نموده و ارتباط اعضا را با دنیای خارج خصوصاً با خانواده ها و دوستانشان قطع نماید.
بعد از سقوط صدام حسین تمام دولت های حاکم در عراق یکی پس از دیگری خواستار اخراج مجاهدین خلق، به عنوان یک تهدید امنیت ملی، شدند. رجوی تمام تلاش خود را کرد تا در عراق بماند و پادگان اشرف و مرز با ایران را از دست ندهد و امید داشت تا جرقه ای خورده و جنگ بین دو کشور مجدداً آغاز گردد. حتی برای حمله آمریکا به ایران و مهیا شدن شرایط ورود به کشور هم حساب باز کرده بود. بالأخره بعد از ماجراهای بسیار، باقی نفرات سازمان مجاهدین خلق در اواخر تابستان 1395 عراق را ترک کرده و بر اساس یک توافق غیر متعارف در سیستم پناهندگی وارد کشور آلبانی گردیدند. آلبانی تنها کشوری بود که آماده پذیرش آنان بود. اعضای سازمان مغایر با قوانین ملل متحد به صورت گروهی و بدون داشتن موقعیت پناهندگی پذیرفته شدند.
برخلاف عراق، سازمان مجاهدین خلق در آلبانی مقر دور افتاده و بسته ای نداشت که این وضع برای این سازمان قابل دوام نبود و ریزش نیروی روزمره را تجربه می کرد. برنامه این بود که آلبانی کشور واسط باشد و با ورود اعضای مجاهدین خلق به این کشور روند بازپروری و جذب نیروها در کشورهای مختلف اروپایی و آمریکایی آغاز گردد. بر همین اساس حتی تعدادی از آنان توسط آمریکا پذیرفته شدند. اما با روی کار آمدن دولت دونالد ترامپ و قدرت گرفتن جنگ طلبانی نظیر جان بولتن این روند تغییر کرد و آنان به یک مقر مهیا شده از جانب آمریکا منتقل شدند و به این ترتیب توانستند شیوه های کنترل نیرو را مانند پادگان اشرف اعمال نمایند. جالب است که نام این مقر فرقه ای جدید را اشرف 3 گذاشتند که یادآور پادگان بدنام و مخوف اشرف در عراق است.
رجوی و فرقه اش در عراق در زمان صدام حسین محدودیت هایی داشتند که به دلیل مسائل امنیت ملی اعمال می گردید. آن ها اجازه نداشتند از اردوگاه های خود خارج شوند. تردد آنان به خارج از اردوگاه برای امور ضروری مانند ویزیت پزشک یا مراجعه به بیمارستان صرفاً با اسکورت مأمورین استخبارات (سازمان حفاظت اطلاعات نیروهای نظامی و انتظامی) امکان پذیر بود. آنان حق ارتباط با وزارت خارجه، نمایندگان مجلس، وزرا، دولت، بازرگانان، مقامات و مأمورین پلیس، شهرداری، و غیره را نداشتند. آنان محدود به ارتباط با اطلاعات وزارت دفاع و ارتش بودند. حتی با جهازالمخابرات (سازمان اطلاعات و امنیت) هم مجاز به ارتباط نبودند. آنان اجازه نداشتند به رسانه ها و شهروندان عراقی مراجعه کنند. حتی برای خرید مایحتاجشان می بایست از طریق افسران اطلاعات ارتش که در پادگان های سازمان مجاهدین خلق مستقر بوده و حضور دائم داشتند عمل نمایند. آنان حق هیچ گونه فعالیت اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، یا تبلیغی در داخل عراق را نداشتند و تماماً تحت کنترل اطلاعات ارتش عراق بودند. ملاقات های روال جاری مسعود رجوی و دیگر سران سازمان صرفاً با مسئولین همین ارگان بود و همه مسائل خود را از آن طریق حل و فصل می کردند. حتی برای خروج از کشور یا ورود به کشور عراق هم باید از کانال آن ها و نه از مجاری عادی و رسمی کشور اقدام می نمودند. ایرانیان بلافاصله بعد از پذیرش آتش بس بین ایران و عراق در زمان صدام حسین می توانستند به راحتی ویزا گرفته و از کشور عراق بازدید نمایند. دولت این کشور به جای محدود کردن تمام شهروندان ایرانی، مجاهدین خلق را محدود کرده بود.
اما نوع حضور مجاهدین خلق بدون هیچ یک از این محدودیت ها در آلبانی و دست بازی که ادی راما، که مشخص نیست به چه بهایی، به مجاهدین خلق در کشور خود داده و ورود ایرانیان را به آلبانی ممنوع کرده است کار را به جایی رسانده که نسبت به یک مطلب ساده سایت گازتا ایمپکت که به مذاقشان خوش نمی آید اعتراض کرده و نامه سرگشاده می دهند و بی شرمانه خواستار اقدام قضایی علیه آن سایت و مسئول آن می شوند و شهروندان آلبانیایی نظیر اولسی یازچی، مگنا بالا، و جرجی تاناسی که مطابق میلیشان عمل نکرده اند را به اسم در رسانه های خود تهدید کرده و به آن ها تهمت می زنند. آیا رجوی در برابر صدام حسین هم اجازه چنین گستاخی هایی را داشت؟
اینجاست که باید گفت دولت ادی راما نخست وزیر آلبانی در حمایت تمام عیار دولتی از فرقه تروریستی رجوی گامی فراتر از صدام حسین برداشته تا جایی که امنیت ملی کشور خود و حتی اروپا را به خطر انداخته است. اگر ادی راما اختیار امور اجرایی کشورش را دارد و مجبور به اطاعت از بیگانگان نیست لازم است قدری به فکر منافع ملی کشورش باشد و با خود بیاندیشد که چرا صدام حسین، مجاهدین خلق را تا این حد در عراق محدود کرده بود و چرا دولت های بعد از صدام حسین همگی بر اخراج مجاهدین خلق از عراق پافشاری می کردند؟ پاسخ به این سؤال قطعاً برای تنویر افکار عمومی آلبانی و روشن شدن ماهیت دولت فعلی آن، ضروری است.
عاطفه نادعلیان