بدنبال اعلام جدایی آقای باقر محمدی از فرقه تروریستی رجوی، رجوی ها همانند تمامی نمونه های قبلی اقدام به لجن پراکنی و فرافکنی علیه وی نمودند. در سناریویی که دستگاه تبلیغاتی فرقه به دستور رجوی ها به اجرا گذاشت، تلاش شد تا آقای محمدی را بعد از 32 سال عضویت در فرقه، به عنوان مأمور وزارت اطلاعات ایران معرفی نمایند!!!
اما نکته مهم وحشت رجوی ها از تاثیرگذاری خانواده ها در ایجاد امید و انگیزه در اعضای گرفتار در فرقه است. رجوی ها آنچنان از خانواده ها وحشت دارند که در به اصطلاح افشاگری خود علیه آقای محمدی تصاویری از خانواده ها را به عنوان «مزدور اطلاعات» که «تحت عنوان خانواده» به اشرف رفته اند درج کردند. به این ترتیب رجوی ها می خواهند به خواننده این را بگویند که افراد حاضر در تصاویر اولاً از خانواده اعضای فرقه نیستند بلکه «تحت عنوان خانواده» خودشان را جا می زنند، ثانیاً نفرات وزارت اطلاعات ایران هستند.
برای درک حماقت، وحشت، دروغگویی و رذالت رجوی ها چندتا از تصاویر را در زیر آورده ام. رجوی ها در حالی با حماقت و رذالت مدعی می شوند که این تصاویر مربوط به افرادی است که «تحت عنوان خانواده» به اشرف می رفتند! که خودشان در زیر یکی از این تصاویر نام خواهر آقای محمدی را نوشته اند.
اگر خواهر، برادر و مادر و پدر خانواده نیستند پس چه کسی خانواده است؟
البته طبق افشاگری آقای محمدی رجوی ها خبر آمدن خانواده اش برای ملاقات را هرگز به او نداده اند کاری که با بسیاری دیگر هم کرده اند چرا که از خانواده ها وحشت دارند.
در دو تصویر دیگر نیز عکس تعدادی از اقوام اعضای فرقه را درج کردند که در بین آنها عکس مادری پیر به چشم می خورد که فرزندانش او را با صندلی چرخدار جابجا می کنند. اینجا هم رجوی ها با حماقت و رذالت در بالای تصاویر این مادر پیر «مامور اعزامی وزارت اطلاعات» را نوشته اند!
آیا مادر پیری که روی صندلی چرخدار جابجا می شود، می تواند عضوی از پرسنل وزارت اطلاعات باشد؟ آیا این نقض حقوق بشر و اوج قساوت نیست که این گونه مادر دردمندی که با مشقت هزاران کیلومتر را طی کرده و در گرمای عراق به امید دیدار با فرزندش چشم انتظار نشسته را دشمن معرفی کرده و مانع دیدار او با فرزندش می شوند؟
اما فلاکت رجوی ها به همین ها ختم نمی شود آنها در افکار پلید خود برای تحقیر آقای محمدی وی را «اسیر جنگی» می نامند.
البته برای رجوی های وطن فروش «اسیر» شدن در «جنگ» در برابر متجاوز به خاک میهن که ارباب رجوی ها بود یک گناه نابخشودنی است. اما جالب آن که وقتی رجوی ها همین اسیران جنگی را به کشتن می دهند دیگر خبری از عنوان «اسیر جنگی» نیست و او را با عناوین عجیب و قریب برای خودشان مصادره می کنند چرا که آن مرده دیگر نمی تواند دهان باز کرده و حقیقت را بگوید.
از سوی دیگر رجوی ها با این عبارت اعتراف می کنند که اسیران جنگی ایرانی را به پادگان خود می بردند روشی که در هیچ کجای دنیا مرسوم نیست و تنها دلیل آن مزدوری رجوی ها برای صدام است و خیانت های او به ایران است.
آن چه در این سالیان پس از سرنگونی صدام اثبات شد، نقش تاثیرگذار خانواده ها در بیداری امید در اعضاء گرفتار در فرقه و نقش جداشدگان در افشای فرقه تروریستی رجوی در بین مردم و خانواده هاست. حقیقتی که به قول قرآن رجوی ها با دهان ناپاک خود و به کارگیری کلماتی که خود شایسته آن هستند و همچنین اقدامات ضد انسانی نمی توانند آن را خاموش کنند.
صالحی