از سقوط صدام تا انتقال به کمپ لیبرتی در حومه بغداد و از آنجا به تیرانا در کشور آلبانی و هم اکنون در مانز، کمپ اسارت اشرف 3، فرقه رجوی در تمامیت خود با چالش خانواده های اسیران و افشاگری و روشنگری جداشدگان روبرو شده است.
موضع به غایت تدافعی مجاهدین دراین سالیان نشان می دهد که فشار خانواده ها وجداشدگان موجب شده شعار واستراتژی سرنگونی به فراموشی سپرده شود وتنها تلاش و تاکتیک فرقه ای متمرکز شود روی سرکوب وتوطئه علیه خانواده و جداشده ها!
تمام این درگیری ها و ترفندها علیه خانواده و جداشده از موضع ضعف و تدافعی است. اکنون کار به جایی رسیده که تشکیلات مریم و مسعود که روزی داعیه سرنگونی و حکومت بر ایران را می کردند صرفأ درکادر و چارچوب یک باند تبهکار در معامله با باندهای خلاف کشورها برای سر به نیست کردن اعضای جداشده در کشورهای اروپایی بلاخص آلبانی دست به کار شده و هر گونه هزینه ای می کند وآنچنان باج های سرسام آوری می دهد تا یک جداشده را از سر راه بر دارد.
کار از کار گذشته و آنها نه تنها به فکر سرنگونی نیستند و بازی کردن نقش آلترناتیو را ازیاد برده اند، بلکه تمام هم وغم شان برنامه ریزی و نقشه کشی برای از میان بردن استراتژی خانواده و جداشدگان در مرحله فعلی است .
دقیقأ رجوی فقط برای سرپا ماندن خود می جنگد و شیشه عمرش را هم زیر پای همین طیف جداشده و خانواده اسیران می بیند . رجوی در حال حفظ شیشه عمرش است وجداشدگان هم پای خود را بیشترروی شیشه عمر رجوی می فشارند .
این زورآزمایی یک طرف متکی به حقانیت و یک طرف هم که رجوی است متکی به پول و رشوه به اجنبی برای زندانی کردن وخفه کردن جداشدگان در آلبانی است. درواقع این نبرد تاکنون به توطئه برای زندانی کردن چند جداشده منجرشده اما این خط و خطوط رجوی از سالها پیش بوده و هیچ وقت هم موفق نشده است .