از آنجائیکه در تشکیلات فرقه رجوی اغلب افراد به زور نگه داشته شده اند و هیچ تمایلی به باقی ماندن در آن مکان جهنمی ندارند، کارهای محوله از طرف فرقه را از روی اجبار انجام می دهند و نه از روی اختیار و تمایل.
این موضوع باعث شده است مسئولین دستگاه های رجوی و کسانی که در فرقه رجوی کارچرخان بوده و «کار نیرویی» انجام می دهند در صحبت با افراد پیرامونشان به آنها بگویند که تو داری «موازی کار» می کنی.
«کار نیرویی» به آن قسمت از کار در تشکیلات گفته می شود که سلسله مراتب را تعریف می کند، همانند یک پادگان نظامی، تعدادی سرباز دارای یک فرمانده هستند و روزانه از او فرمانبرداری انجام می دهند. به این افرادی که سربازها را کنترل و هدایت می کند مسئول گفته می شود. این مسئول کارش در طول روز کنترل و هماهنگی این نیروها است. او نه تنها کارهای معمول و رایج را باید هدایت کرده و به پیش ببرد، بلکه اولویت کارهایش انجام تنظیم رابطه با نیروهای تحت مسئولیتش می باشد. به این شخص مسئول کار نیرویی گفته می شود.
«کار موازی» یعنی اینکه فرد مطلقا مایل به انجام کارهای روزانه ای که برایش مشخص می کنند نیست و از روی اجبار و عدم تمایل آنها را انجام می دهد. زیرا می داند که اگر انجام ندهد او مورد حسابرسی قرار گرفته و باید به مافوق خود گزارش نحوه انجام کارهایش را بدهد، بنابر این یک تناقض بوجود می آید. اسم این تناقض در فرقه «کار موازی» است.
بله، این واژه یعنی کار کردن موازی، اصطلاحی است که در فرقه رجوی به کرات استفاده می شود و به اکثر افراد از طرف مسئولین فرقه اطلاق و گفته می شود.
این واژه به کسانی گفته می شود که فرقه در تبلیغات بیرونی مدعی است نیروهای داخل فرقه افرادی هستند که آزادانه و آگاهانه و مختارانه انتخاب کرده اند تا در سنگر رجوی بمانند.
پس اگر این افراد کسانی هستند که به صورت کاملا آگاهانه انتخاب کرده اند که در سنگر رجوی مانده و زندگی کنند چرا در کار روزمره شان موازی کار می کنند؟
چرا با رغبت و با کمال میل کارهای محوله را انجام نمی دهند و کار نمی کنند؟ مگر آنها به قول رجوی افراد انتخاب کرده نیستند؟ این چه انتخابی است که ساده ترین کارها را از روی رغبت و تمایل انجام نمی دهند؟
مریم رجوی خودش را در تمام دیدارهای رسمی و غیر رسمی پاره می کند تا به مخاطب و یا مخاطبینش بقبولاند افرادی که در داخل فرقه رجوی حضور دارند افرادی هستند که بالاترین دمکراسی را در فرقه مجاهدین دیده اند و انتخاب کرده اند که به جز رجوی به هیچ کسی آری نگویند، آنان پذیرفته اند که به تمام مشکلات سلام کرده و سختی ها را به جان بخرند.
البته این ها همه اش ادعا است و به دور از واقعیت های موجود ، زیرا اگر آنها در ادعایشان صادق و ثابت هستند چرا اجازه نمی دهند که خبرنگاران و یا افراد کمیساریای عالی پناهندگان که به صورت دوره ای برای بازدید به داخل کمپ رجوی می آیند با افراد داخل تشکیلات به صورت آزادانه و در یک مکان امن دیدار نمایند؟
البته دروغ های رجوی که تمام شدنی نیست، در تمام این سالها خیلی ها به این نتیجه رسیده اند که یک کلمه درست از دهان رجوی بیرون نیامده و به خاطر رسیدن به حاکمیت در ایران دست به هر کاری زده است، از جمله دروغ گویی که در ذات او نهادینه شده است.
همین حس دروغ گویی را در تمام ارکان سازمانش جاری و ساری کرده است طوری که وقتی با خودشان نشست می گذارند به یکدیگر دروغ می گویند که مسئول نشست تذکر می دهد که اینجا دیگر از تحت مسئولینتان کسی نیست که مجبور به دروغ گویی شوید.
موازی کار کردن به بالاترین سطوح تشکیلاتی فرقه رجوی رخنه کرده و حتی مسئولین کارچرخان رجوی نیز خود را با دستور العمل هایی که رجوی تدوین می کند همطراز می کنند تا دچار دردسر نشوند.
ممکن است که سوال پیش آید که چرا چنین است و این افراد از چه می ترسند؟ جواب این است هر کسی که در تشکیلات نتواند طبق خواسته ها و تمایلات رجوی کارها را انجام دهد یعنی که در حال ماست مالی و وقت گذرانی می باشد و به اصطلاح تشکیلاتی آنها در حال موازی کار کردن است. از همین رو است که یک خط در میان مریم رجوی در نشست هایش با لایه های مختلف به آنها سرکوفت می زند که سرنگونی پشت شما ها مانده است، زیرا اغلب در حال موازی کار کردن هستید.
واقعیت این است که به خاطر تلاش های مذبوحانه رجوی در این سالها دیگر هیچ کس به حرف های رجوی باور ندارد و به قول معروف حنایش در نزد دیگران رنگی ندارد! حتی آنهایی که روزگاری به او ایمان داشتند نیز در حال ریزش هستند و به حرف های رجوی اعتنایی نمی کنند ولی از آنجا که فعلا نمی توانند طبق تمایلات خود انجام داده و ته خط از فرقه بیرون بزنند، مجبورند که روزگار بگذرانند و موازی کار کنند.
یادداشت از: بخشعلی علیزاده