محتوای پیام مسعود رجوی بیشتر به یک شوخی بی مزه شباهت دارد تا تحلیل منطقی عالم واقع. در شوخی نامه مسعود رجوی از کلماتی همچون دموکراسی، عدالت طلبی، آزادی و شرافت انسانی استفاده می گردد که هیچ سنخیتی با تفکر فاشیستی و رفتار ضد میهنی وی ندارد. کسی که داعیه دموکراسی و دفاع از دین را در سر دارد به خاطر به دست آوردن قدرت و بقاء تشکیلات خود با رژیمی چون صدام متحد می گردد که در کشتار هزاران نفر از شهروندان خویش نقشی انکارناپذیر دارد و مستبدترین و وحشی ترین حکومت دوران معاصر بشمار می رود و نیز در هجوم ددمنشانه علیه ملت متمدن ایران جرم و گناهی نابخشودنی مرتکب گشته است.
در به اصطلاح پیام مذکور تصویر درستی از واقعیات سیاسی، تحولات و شرایط بین المللی و منطقه ای ارائه نمی گردد و اینکه در شرایط و موقعیتی که رجوی و دارودسته اش قرار دارند، آنها نیستند که برای خود و فرقه شان تصمیم می گیرند، بلکه قدرت های بزرگ و سایرین بر اساس تامین منافع خود و متناسب با اهداف سیاست هایشان، سرنوشت آنها را رقم خواهند زد و در این میان رجوی و سایر سردمداران فرقه از اراده و قدرت تصمیم گیری بی بهره اند. بالواقع در بازی بزرگان سیاست جهانی، رجوی و دارو دسته اش همچون مهره های سوخته ای بشمار می روند.
در اشل جهانی تروریسم همچون پدیده ای مذموم و غیر قابل پذیرش است. در تعاریف تروریسم پدیده ای منفی، ستیزه جویانه و مغایر با عقلانیت مدرن است. توسل به آن به زیان جامعه بشری و پیشرفت و تکامل آن است. به عبارتی ترور از بنیاد ضد انسانی، ضد حقوق بشر و مغایر با اصول اخلاقی و پاکدامنی ست و نوعی آدم کشی سیاسی و بدتر از آدم کشی غیر سیاسی ست. زیرا هدف از آن ایجاد رعب و وحشت عمومی و فراگیر در مناسبات اجتماعی است. امروزه جامعه جهانی تروریسم را در تمامی اشکال آن محکوم کرده و سازمان ملل متحد قطعنامه های بسیاری در محکومیت تروریسم و گروههای تروریستی صادر کرده است. دولت های ایالات متحده آمریکا، روسیه، فرانسه، انگلیس، آلمان و بسیاری دولتهای دیگر تروریسم را محکوم کرده و گروههای سازمان یافته ای چون فرقه رجوی و القاعده را تحت عنوان گروه تروریستی طبقه بندی نموده و آن رابشدت مطرود و تحریم نموده اند. در واقع تروریسم کشتن انسانهای بیگناه برای رسیدن به آماج های سیاسی و اهداف ستیزه جویانه است. تروریست ها برای بدست آوردن قدرت سیاسی و حاکمیت بر مردم و با سرکوب هر آن کس که به مانند آنان نمی اندیشند و رفتار نمی کنند، اقدام به ترور و حذف فیزیکی می نمایند.
اما آنچه مسلم است اینکه تروریسم به سبک رجوی مطرود افکار عمومی بین المللی است و بر بستر ویژگی های ساختاری جهان مدرن هرگز نخواهد توانست به زیست دگرباره و باز پروری خویش بپردازد.
باید به سردمداران فرقه رجوی گوشزد کرد یک بار دیگر واقعیت های انکار ناپذیری را که خود به نام تروریسم و خیانت به آرمان بشری پدید آورده اند بدرستی ببینند تا بر پایه واقعیت ها به تصمیم بنشینند.
بی شک یازده سپتامبر بخشی از تحولات پر شتابی ست که جهان را دگرگون کرد در حقیقت جهان با فروپاشی اتحاد شوروی و انحلال پیمان ورشو دگرگون شده بود و امروزه تغییرات بنیادی را همه دریافته اند. اما آنچه مسلم و محرز است اینکه سمت و سوی همه دگرگونیهای بنیادی و اساسی در جهت نفی شیوه ها و روش های خشونت طلبانه و تروریستی ست. بنابر این مسعود رجوی و سایر سردمداران فرقه باید بفهمند که با گره زدن سرنوشت گروه خویش به سرنوشت رژیم فاشیست صدام و اصرار بر استمرار خط مشی ترورسیتی و ستیزه جویانه همه مرزهای عقلانیت و اخلاق تاریخی انسان را در نور دیده و شعور و وجدان انسانی را به سخره گرفتند. بنابراین کیفر و تاوان آن همه خیانت و تبهکاری سازمان یافته برای رجوی و سایر سردمداران دارودسته تروریست رجوی بسیار گران تمام خواهد شد.
فرقه رجوی با اتخاذ استراتژی خشونت طلبانه که نشئت گرفته از ذهن بیمار مسعود رجوی بود، موجب شد تا فرقه به جهتی نادرست و مغایر با ضوابط دموکراتیک و اصول و منطق انسانی کشیده شود که نتیجه آن به بار نشستن فاجعه برای دارودسته رجوی و زمین گیر شدن در محدوده و حصارهای تنگ قرارگاه اشرف است. هم اکنون افراد دارودسته رجوی همچون مهره های سوخته ای هستند که نه تنها هیچکس آنان را به بازی نمی گیرد بلکه از همسوئی و نزدیکی به آنان نیز بیزاری می جویند.
پیام مسعود رجوی پس از نزدیک به چهار سال که از ترس جانش مخفی شده و جرئت بیرون آمدن از مخفیگاهش ولو برای ژست گرفتن های معمول را نیز ندارد، بازگوئی صریح یک داستان مضحک است و خود وی بی آنکه به پشیزی گرفته شود دون کیشوت وار به زمین و زمان هجوم می برد و دستورات پی در پی برای دولت ها و رهبران سیاسی جهان صادر می کند. به عبارتی صریح تر باید اذعان کرد پیام مسعود رجوی با آن موقعیت کمیک وارش بیشتر به یک شوخی بی مزه شباهت دارد تا یک سخن معقول و منطقی.
ضمنا پیام مسعود رجوی گویای این واقعیت است که او پس از این همه تغییرات و تحولات جهانی هنوز در لاک و پوسته تنگ و منجمد خویش فرو رفته و انگار شاخک های حسی و ذهنی وی از درک ساده ترین موضوعات پیش و پا افتاده سیاسی و فکری نیز عاجز و ناتوان است. رجوی در پیام خویش باز از لحن منحصر به فرد خود که همان ادبیات دری وری ست استفاده می کند و ماجراجوئی تروریستی را همچنان پی می گیرد و بدینگونه اوج حماقتش را به عیان می کشد.
پرواضح است که واکاوی و آنالیز پیام رجوی جمود ذهنی وی را به رخ می کشد زیرا تهی از هر گونه گزاره سیاسی منطقی و یا معرفت اجتماعی و نگرش انسانی و دموکراتیک است.رجوی با این پیام ثابت کرد که همچنان دوست ندارد برای پر کردن حفره های وسیع ذهنش و ترمیم گسست روانی خویش گامی بردارد و کما فی السابق به عمد حواشی زیادی به وجود می آورد و سعی در بحران آفرینی دارد. بایستی به رجوی فهماند که او می بایست پاسخگوی امیال زشت و اعمال تروریستی خود باشد و بر این مبنا به کرامت و شان انسانی بدهکار است. منطقی بود رجوی و سایر سردمداران فرقه به هزارتوی روابط ویژه خویش با رژیم تبهکاربعثی اعتراف کرده و به تشریح آن بپردازند، شاید این موضوع سوژه بسیار جالبی برای یک پیام تاریخی باشد.
آرش رضائی
مسئول انجمن نجات دفتر آذربایجانغربی
3/10/1385