آنچه که الان قابل توجه می باشد افراد فرقه یکی پس از دیگری در حال از بین رفتن میباشند، این خود نشان باز و سادهای از سیاست های غلط سازمان حتی در سیاست درمانی است. البته خودمان به وضوح میدانیم که جان انسانها در سازمان هیچ وقت ارزش نداشته و مرگ این افراد هم فقط به دلیل اینکه سازمان استفاده سیاسی از آنها نمیتواند بکند، سازمان را ناراحت کرده والا از بین رفتن افراد هرگز برای این فرقه مهم نبوده و نخواهد بود.
بدین ترتیپ با گذشت هر روز میتوان مشاهده کرد که ماهیت اصلی این سازمان یک ماهیت غیر انسانی بیش نیست و ما به نوبه خودمان از تمامی سازمانهای بشر دوستانه تقاضای رسیدگی به امور بهداشتی سریع این فرقه را خواستاریم. در غیر این صورت فاجعه مرگ افراد بیشتری را با خود در پیش خواهد داشت.
انتخابات ریاست جمهوری آمریکا و ربط آن با سازمان مجاهدین: اول باید دید چرا انتخابات امریکا برای سازمان این درجه اهمیت دارد؟ از آنجاییکه سازمان مجاهدین نه پایگاهی در داخل ایران دارد و نه خودش اهرمی برای مبارزه با رژیم است بنا بر این تماما چشم به تحولات سیاسی و بخصوص امریکا دارد بلکه بقول خود رجوی تغاری بشکند و کاسه ای برای لیسیدن به وی برسد.
اما مهمتر و نقدتر تاثیر این تحولات بر تشکیلات فرسوده و خسته سازمان است. هنگامیکه ترامپ از قرارداد برجام خارج شد سازمان در داخل و خارج تشکیلات در بوق و کرنا تغییر دوران اعلام کرد که دوران مماشات تمام شده … و برای صدمین بار زمانبندی سرنگونی آن هم بر اساس گفته یکی از حقوق بگیران ثابت یعنی جان بولتون که گفته بود رژیم چهل سالگی خود را نخواهید دید اعلام کرد.
همه و همه برای امید دادن به نفرات ولو برای چند صباح بود. در واقع تمام رویاها و حسرت رجوی برای قدرت در ترامپ گره خورده بود. به طوریکه با کشتن قاسم سلیمانی دیگر رجوی عنان از کف داد و بعد از سالیان در پیام گفتاری با صدای لرزان که نشان از تشدید بیماری دیابت وی بود برای دیگر مقامات رژیم شاخ و شانه کشیدن و تهدید کرد.
باید یادآور شد که در شکاف تضاد ترامپ با رژیم سازمان هم چندان بی نصیب نماند چرا که دولت آلبانی خودش را با سیاست روز امریکا تنظیم میکند و در این میان سازمان توانست میزانی پیش برود و میخ هایش را در میان دستگاه سیاسی آلبانی تثبیت کند از جمله دستاوردها که کم هم نبودند از دور خارج کردن کمیساریای پناهندگی که حامی جداشدگان بود. همچنین اخراج سفیر ایران و محدودیت سفر برای اتباع ایران و مهار ریزش ها که سیگنال های آشکاری از فروپاشی می داد. در اوج آن تاسیس اشرف۳ با همان ویژگی های اشرف در عراق یعنی حصارکشی و ایزوله کردن و قطع ارتباط با دنیای بیرون.
اولین نتایج نظرسنجی ها که نشان از برتری جو بایدن می داد ناگهان پیامی منسوب به رجوی منتشر شد که «با ترامپ بی ترامپ سرنوشت رژیم بدست مردم و در خیابان های ایران رقم میخورد!!! » عجب! پس شما در خیابانهای اروپا و آلبانی چکار میکنید؟ البته مخاطب، افراد درون تشکیلات هستند که به هیچ منبع مستقل و آزاد رسانه ای دسترسی ندارند و آماده سازی اذهان به هدف مهار ریزش های ناشی از پیروزی جو بایدن و در پی آن سلسله نشست های ماراتن وار که بله پیروزی بایدن اتفاقا به نفع سازمان خواهد بود و بازگشت به برجام بعد از کشتن قاسم سلیمانی امکان پذیر نیست … در هر صورت سازمان را از یک موج دیگر ریزش گریزی نخواهد بود.
موضوع دیگر مرگ و میرهای روز افزون در تشکیلات است که بد نیست اشاره ای به رسیدگی های پزشکی و درمانی در سازمان و تنظیم رابطه با کرونا بکنم. از حدود یک سالی که از پدیداری و گسترش ویروس کرونا میگذرد تعداد زیادی از اعضای سازمان درگذشته اند. اسامی و تعداد آنان دقیقا در دست نیست. و حتی احتمال آن میرود که هم اکنون سرد خانه های سازمان پر بوده ولی سازمان با زمانبندی فاصله دار آنها را اعلام بیرونی می کند. و این در حالی است که آلبانی کمترین تعداد مبتلایان را تا بحال داشته اما سازمان نهایت بهره برداری را برای محدود کردن و در حصار نگه داشتن اعضا کرده و میکند.
تا قبل از آن تهدید های امنیتی از جانب رژیم را بهانه میکرد و فعلا از برکت ویروس کرونا دیگر بهانه لازم نیست. از قرنطینه کردن شاید لازم به سخن نباشد چون سازمان تا امروز اگر از سال ۱۳۷۰ در نظر بگیریم ۳۰ سال است اعضا را در قرنطینه نگه داشته. عمر عمده افراد درگذشته بطور متوسط بین ۵۰ تا ۶۰ می باشد که می توان گفت مرگ این افراد غیرعادی و خارج از سن عادی مرگ و میر است و گزارش هایی دال بر ابتلا به کرونا بوده است.
در اینجا اشاره ای به سوابق امر باید کرد. درمان پزشکی همواره در تشکیلات مجاهدین یک اهرم برای کنترل و فشار و در مواردی از بین بردن مخالفان و ناراضیان بوده است. کمی به عقب برگردیم زمانی که نوری المالکی پرونده قرارگاه اشرف در عراق را از ارتش آمریکا تحویل گرفت یکی از موضوعات پر تنش کنترل امور پزشکی و درمانی بود. حرف مالکی این بود که هر مرکز درمانی در عراق باید تحت پوشش وزارت بهداری عراق باشد و بیمارستان اشرف هم باید تحت پوشش اداره بهداری استان دیالی، استانی که قرارگاه اشرف در آن واقع شده است باید قرار گیرد و این موضوع یکی از پرتنش ترین موضوعات بود، اما دلیلی که سازمان زیر بار نمی رفت با وجودیکه می دانست حرف مالکی به لحاظ قانونی درست است چه بود؟
علت این بود که قرار گاه اشرف دیر یا زود بسته می شد و دیگر کنترل اشرف گونه بر اعضا ممکن نبود بنا براین عده ای را بایستی به هر ترتیب از بین می برد بطور مشخص می توان از مهدی افتخاری که نام تشکیلاتی وی فرمانده فتح الله بود نام برد. سالیان وی بیمار بود و تنها از وی پوست و استخوانی باقی مانده بود ولی هنوز نیاز به کشتن او نبود تا روزهای پایانی اشرف که ناگهان فوت کرد.
چرا که اگر چنین افراد ناراضی به لیبرتی می رسیدند جدایی آنها از تشکیلات قطعی بود. و از حذف چنین مواردی با اهرم پزشکی به سادگی با کم زیاد کردن دوز دارو یا داروهای تاریخ گذشته و یا کارکرد عکس و دیود کردن قرارپزشکی ها بسادگی امکان پذیر بود بدون اینکه کنترلی روی آن باشد یا ردی به جای بگذارد.
از طرف دیگر سازمان از وجود افراد با بیماریهای مختلف نه تنها زیان نمی کند بلکه بسیار سود میبرد چرا که افرادی که بیماریهایی دارند از ترس اینکه از عهده درمان بیماریهایی خود بر نمی آیند مجبورند تا پایان عمر در سازمان بمانند از طرف دیگر پزشکهای درون مناسبات هم بجز مواردی معدود اغلب دانشجوی پزشکی بوده اند خودشان اختیار ارائه هیچ درمان یا پروسه درمانی ندارند بلکه اول باید با مسوولان تشکیلاتی هماهنگ کرده و بعد از آن به بیمار نگونبخت ابلاغ کنند.
می بینید که همه و همه قبل از اینکه با سلامتی افراد تنظیم شود با تشکیلات تنظیم میشود و این طور بود که تعداد زیادی در اشرف عراق و همچنین در آلبانی به راحتی به مرگ هدایت می شوند. بحران جهانی کرونا هم در تشکیلات مجاهدین از قاعده بالا مستثنی نیست.
در عراق تشکیلات تشخیص می داد که بهتر است افراد شهید شوند تا تحت درمان در درمانگاه عراقی قرار بگیرند. بعدها که تعدادی به لیبرتی منتقل شدند طی مصاحبه ها مقامات کمیساریای سازمان ملل را نسبت به این موضوع آگاه کردند و فضاحت آنقدر بالا گرفت که کمیساریا در یک نامه برای مژگان پارسایی نوشت: خانم پارسایی درمان پزشکی حق طبیعی هر انسان است و شما مجاز نیستید مانع شوید از آن به بعد تعدادی افراد دستچین شده را به درمانگاه لیبرتی میفرستادند حتی به همین افراد هم اعتماد نداشتند و قبل از رفتن و بعد از آمدن از درمانگاه عراقی بازرسی بدنی می شدند که مبادا ملاتی خارج یا وارد شود.
بعد از اعلام قرنطینه کرونایی سازمان از آن بسیار استقبال کرد اول و قبل از همه به دلیل ویژگی فرقه ای اش. چون همانطور که گفتم دیگر نیاز به بهانه های امنیتی که دستمایه سخره افراد می شد نبود و دهان ها را می بست.
خیلی خنده آور است که گاه وبیگاه بهانه می آورند که از وزارت کشور آلبانی گزارش هشداری آمده که تروریست های رژیم دنبال ضربه زدن هستند بنابراین تا اطلاع ثانوی هیچگونه ترددی به بیرون صورت نخواهد گرفت.( البته فراموش نشود که فقط رفتن به بیرون ممنوع شده ولی افراد پایین تر همچنان در آسایشگاه های جمعی زندگی کرده و بصورت تنگاتنگ با هم زندگی میکنند).
چون برای یک تردد چند ساعته به بیرون از روز قبل باید درخواست داد و کروکی راهپیمایی داد که مثلا در چه مسیرهایی می خواهند تردد کنند چون از مستمری بگیران خواسته شده بود که هرجا نفرات درون مناسبات را دیدید زمان و مکان را اطلاع دهید و اگر نفری بجز مکان گذشته دیده و گزارش شود مورد بازخواست قرار میگیرد.
همچنین بررسی میشود که آیا همسر سابق فرد فردا بیرون هست تردد یکی از آنها کنسل می شود. ملاحظه میکنید که این تشکیلات تمام وقتش صرف جنگ نفراتش خودش می شود و بر خلاف ادعایش جنگی با رژیم ندارد یعنی رمقی برایش باقی نمی ماند و از اینجا می توان فهمید که قرنطینه کرونایی چه باری ازش سبک می کند.
علاوه بر ذات فرقه ای که مهمترینش هست از بقیه جهات دیگر هم سازمان مجبور هست محکمتر از سیستم دیگری خودش را قرنطینه کند یکی از آن زندگی تنگاتنگ جمعی است. هر گونه بیماری ویروسی به سرعت چندین برابر معمول در تشکیلات سرایت می کند چون از آسایشگاهها تا سالن غذاخوری و سرویس های بهداشتی همه و همه جمعی هستند.
دلیل دیگر سالخوردگی اعضای سازمان که با توجه به فشارهای روحی و بیماریهای مختلف جراحت های ناشی از عملیات های مرزی سالیان قبل بیش از پیش آنها را آسیب پذیرتر می کند.
یک نکته جالب هم بد نیست اشاره کنم اینکه در تشکیلات مجاهدین برای فرار از بیگاریها و نشست های اعصاب خرد کن تمایل دارند بیمار باشند و بیمار شناخته شوند. در همین رابطه یک بحث مهم و مطرح در درون تشکیلات به نام تمارض وجود دارد که حتی رجوی بارها در کتاب خودنوشته تشکیلات در برخورد با افراد به آن استناد می کند. آنهم «هرگونه رسیدگی به بیمار داریم اما مجاهد بیمار فلان ابن فلان نداریم».
این را می گوید تا پیشاپیش به هرگونه بیماری مارک تمارض بزند و این هم یک دلیل دیگری از مرگهای زودرس در تشکیلات وجود دارد چون علی رغم توصیه های پزشکی مسوولان تشکیلاتی افراد را زیر فشارهایی فیزیکی و روانی قرار می دهند و دلیل آن هم این است که اگر بخواهند به بیماریها میدان بدهند وقت تمام اعضای سازمان را در بر میگیرد.
در ادامه قرنطینه می دانید که تمامی تبادلات پولی سازمان حتی در ابعاد میلیونی دستی و نقد صورت میگیرد هدف هم رد ندادن مسیرهای پول شویی می باشد حتی در آلبانی از این هم گذشتند و از نفرات خواستند که حساب بانکی باز کنند و مستمری ماهیانه را از بانک دریافت کنند . این برای سازمان ساده نبود چرا که پرداخت هزینه ماهانه بهانه ای بود برای تحت فشار گذاشتن نفرات برای تخلیه اطلاعاتی و فردی که برای دریافت حدود ۲۴۰ یورو می رفت گاها یک ساعت طول میکشید و نفر باید امضا داده و از سازمان بخاطر اینکه از خون شهدا هزینه می کند تشکر کرده و هرچه اطلاعات از نفرات جدا شده دارد تقدیم کند!
در رابطه با انتخابات امریکا تا مدت ها که دل اعضا را خوش کرده بودند که بایدن با تقلب انتخاب شده و ترامپ برنده واقعیست بعد از اینکه ترامپ شکست را پذیرفت دل افراد را به این خوش کردند که ترامپ در تدارک حمله نظامی ست و باید به آماده باش سرنگونی رفت. تا بلکه چند صباحی هم اینطور سپری شود.
آنچه که الان قابل توجه می باشد افراد فرقه یکی پس از دیگری در حال از بین رفتن میباشند، این خود نشان باز و سادهای از سیاست های غلط سازمان حتی در سیاست درمانی می باشد. البته خودمان به وضوح میدانیم که جان انسانها در سازمان هیچ وقت ارزش نداشته و مرگ این افراد هم فقط به دلیل اینکه سازمان استفاده سیاسی از آنها نمیتواند بکند، سازمان را ناراحت کرده والا از بین رفتن افراد هرگز برای این فرقه مهم نبوده و نخواهد بود.
بدین ترتیپ با گذشت هر روز میتوان مشاهده کرد که ماهیت اصلی این سازمان یک ماهیت غیر انسانی بیش نیست و ما به نوبه خودمان از تمامی سازمانهای بشر دوستانه تقاضای رسیدگی به امور بهداشتی سریع این فرقه را خواستاریم. در غیر این صورت فاجعه مرگ افراد بیشتری را با خود در پیش خواهد داشت.
نویسنده: خانم حمیرا محمدنژاد عضو پیشین مجاهدین