رخنمایی دلبرانهی مسعود رجوی پس از سه سال غایب بودن از صحنهی سیاسی، باعث گردید تا مجدداً سیل انتقادات را به سمت خود هدایت کند. اگر چه شاید مجاهدین از همین هم احساس شادمانی کنند که رهبرشان مورد انتقاد قرار میگیرد و این را نشانهی اهمیت وی بدانند! اما یکبار دیگر اثبات شد که مسعود رجوی نه تنها جایگاهی در میان اپوزیسیون ندارد، بلکه مجاهدین برای حفظ پرستیژ وی در میان اعضا و هواداران خود نیز با مشکل اساسی مواجه هستند.
یکی از مسایلی که بار دیگر رجوی با طرح آن آماج انتقادات قرار گرفته است، مسألهی وحدت مجاهدین با سایر گروهها است.
سایت دیدگاه در راستای جلب مشتری برای ایجاد یک ائتلاف با مجاهدین و درک این ضرورت که هیچیک از نیروهای اپوزیسیون، بدون اتحاد – امری که هیچگاه محقق نخواهد شد! – راه به جایی نخواهند برد، مطلبی را به قلم ن – زنبق درج نموده است. نویسندهی مزبور با بیان این اصل که « مطلق کردن غیر علمی و شکاکانه رابطه بین سرنگونی و آلترناتیو می تواند به تعطیلی مبارزه انقلابی منجر گردد » ، اشاره به این دارد که « خالی بودن کنونی صحنه واقعی و عملی مبارزه از بیش از 95 در صد این گروه ها و اشخاص، و تبدیل شدن شان به ستون نویس ها و روضه خوان های سیاسی حاکی از همین واقعیت تلخ است. »
نویسندهی مقاله در ادامه مینویسد:
« من اگر جای علی ناظر بودم، این چند خط را به نامه اضافه کرده و آن را به آدرس مخالفان مجاهدین می فرستادم:
مجاهدین آلترناتیو خود خوانده هستند و کسی آن ها را در این موضع ننشانده است. به نسبت آن ها ، رضا پهلوی برای آلترناتیو نامیده شدن منطقی تر است. هر چند که به نظرم در یک روند دموکراتیک شانسی برای رسیدن به قدرت ندارد و تنها می تواند با جامبوجت آمریکایی ها به تهران برده شود، چیزی شبیه محمد رضا شاه که درسال 32 از همین طریق از ایتالیا به تهران برده شد.
– از آن جا که مجاهدین تحت هیچ شرایطی حاضر نیستند دست از مبارزه علیه جمهوری اسلامی بردارند، و در این شیر تو شیر اوضاع عراق ، اقلا برای چند صباحی به گوشه امن بخزند، ممکن است در تند باد کنونی حوادث عراق سرشان برباد برود (و این طور مباد)، پس بی خودی سر این که آلترناتیوهستند یا نیستند، خون به راه نیندازید!
– ما در مرحله قطعی سرنگونی رژیم ( معادل پاییز 57 ) تاریخ قرار نداریم. در مرحله قطعی سرنگونی رژیم، آلترناتیو واقعی – که حتی ممکن است اسمش در لیست آلترناتیوهای کنونی هم نباشد – خودش را خواه نا خواه ( چه ما خوشما ن بیاید یا نیاید ) تحمیل خواهد کرد.
– تبلیغات و تظاهرات و مناسک مجاهدین عمدتا با هدف مقابله با تبلیغات منفی دشمن، و حفظ بدنه تشکیلات کارسازی می شود. دست برداشتن از آن ها را نباید جزو شرایط اتحاد و هم جبهه گی با آن ها قرار داد. هیچ جای دنیا، در مسیر یک ائتلاف جدی، این قبیل خصوصیات حزب یا جریانی را جزو پیش شرط ها نمی گذارند و داستان آن عروسی را تداعی می کند که علت بد رقصیدن اش را گرد نبودن اطاق ذکر می کرد!
– برای اتحاد عمل با مجاهدین، باید اسنادی را که به اسم شورای ملی مقاومت به ثبت تاریخ رسانده اند،(از قبیل حقوق زنان، خودمختاری و…) روی میز مذاکره گذاشت و هر گونه انتقاد یا چانه زدنی را باید روی آن متمرکز نمود و نه رفتار و کردار مجاهدین. »
مشاهده میکنید که نویسندهی مقاله که علیالظاهر تلاش نموده تا از مجاهدین حمایت کند، اساسیترین مواضع اعلام شده از سوی آنان را زیر سؤال برده و بیاعتبار ساخته است. اظهارات نویسنده که بهعبارتی عبور از خط قرمزهای مجاهدین میباشد عبارت است از:
1- مجاهدین قد و اندازهی آلترناتیوی را ندارند.
2- مجاهدین در عراق پایان خواهند پذیرفت.
3- جمهوری اسلامی برخلاف ادعاهای مجاهدین در فاز انحلال و از این قبیل فازها نیست.
4- تبلیغات مجاهدین صرفاً برای حفظ تشکیلاتشان است و خاصیت دیگری ندارد.
در پایان نویسنده زیرآب کل مجاهدین را زده و رفتار و عملکرد آنها را کاملاً غیرقابل دفاع خوانده است.
ایراندیدبان