آخرین ریزش نیرودر شورای ملی مقاومت

آرزوها و امیدهای همه این بود که شورای ملی مقاومت جوهر کلامی است که برای برون رفت از هر تضادی باید به آن متوسل شد. در بین ما ایرانیان مشکلاتی که وجود دارد، این است که چرا شوراها، تشکل ها و احزاب ما هر کدام بعد از رونق اولیه خیلی زود به رکود و کدورت و انحلال کشیده می شوند و پایان خوبی ندارند و تاثیر نامطلوبی در ذهن مردم از خود بجا می گذارند. چه در شوراهایی نظیر شوراهای شهر که چند هفته قبل انتخابات آن در ایران به نمایش گذاشته شد وچه در جریانهای مخالف رژیم حاکم.

اما آن چیزی که درعمل می بینیم نه تنها این شوراها بیلان مشخص و مثبتی ندارند، منفی هم عمل کرده اند. اگر شورا واقعا تنها راه خروج از بن بست به حساب می آید، خود اگر به بن بست برسد مثل شورای ملی مقاومت، تکلیف چیست؟ (دلیل آن چیست و در کجاست؟) بخاطر اصول غلط؟ یا استراتژی غلط؟ و یا هژمونی طلبی اعضاء و رهبر آن شورا و عدم درک و ارزیابی غلط از شرایط.

در این جا فقط بسنده می کنم به احزاب، دسته ها، گروهها و شخصیت هائی که به شورای ملی مقاومت پیوستند و طولی نکشید هر کدام به واقعیت هایی رسیدند و داوطلبانه از آن جدا شده و همگی متفق القول در بیاناتشان در چند نکته هم عقیده هستند:

1ــ انگیزه و ضرورت و دلیل تشکیل شورای ملی مقاومت که هر کدام با انگیزه های پاک وارد این شورا شدند.

2ــ عملکرد شورا و نقدهای فی مابین و مشکلات ناشی از مشی غلط و یا ناشی از خود محوری های مجاهدین خلق.

3ــ مسیر جدایی ها و افول شورای ملی مقاومت به دلیل حمایت از ترور کور توسط سازمان مجاهدین خلق.

در اینجا به چند نامی میشود اشاره کرد که ازشورای ملی مقاومت جداشده اند و به همه آنان نیز تبریک باید گفت:

حزب دمکرات کردستان ــ دکتر احمد سلامتیان ــ دکتر ابوالحسن بنی صدر ــ دکتر علی اصغر حاج سید جوادی ــ مهدی خانبابا تهرانی ــ دکتر منصور فرهنگ ــ دکتر حسن ماسالی ــ دکتر مهدی ممکن ــ دکتر بهمن نیرومند ــ خانم فریبا هشترودی………

آیا بهتر نیست که گردانندگان این شورا که همان تروریست های باقی مانده از رژیم سرنگون شده صدام حسین معدوم هستند و در سی سال گذشته هزاران انسان بی گناه را به کام مرگ کشانده و حالا در اروپا خود را دمکرات جا زده اند، به خود بیایند و کمی هم از گذشته های مشعشع خود بروی کاغذ بیاورند و بیشتر از این مبارزه علیه رژیم حاکم در ایران را به انحراف و بن بست نکشانند.

خسرو جان نثاران، کانون آوا، بیست و ششم ژانویه 2007

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا