بنام خدا
اینجانب غفار بال افکنده متولد ۱۳۵۷ هستم که از سال ۱۳۸۰ تا۱۳۹۰ به مدت ۱۰ سال در فرقه مجاهدین اسیربودم .
در ابتدا برای کار و اشتغال بهتر بواسطه شخص فریب خورده رجوی که از آشنایانم بود، به ترکیه رفته بودم که در آنجا اسیر قاچاقچی های این فرقه شدم و در ابتدا پاسپورت مرا ربوده و به زور تنها راه حلی که جلوی من گذاشتند این بود که باید وارد سازمان در کشور عراق شوم و گفته شد که اگر بدون پاسپورت در ترکیه تو را بگیرند، زندانی ات میکنند و آنقدر تو را میزنند که بمیری وبا دروغ وکلک، راه حلی برایم باقی نگذاشتند.
در آخر به من گفته شد که اگر به مقر مجاهدین درعراق و اشرف بروی در آنجا به مدت شش ماه آموزش میبینی وسپس تو را برای کار به کشورهای اروپایی میفرستیم ومن هم به ناچار برای رفتن به اشرف در کشور عراق با رابط مجاهدین همراه شدم.
به محض ورود به مقر فرقه موسوم به مجاهدین در اشرف، وقتی ادوات جنگی آنها را دیدم متوجه شدم که وعده کشورهای اروپایی که به ما داده بودند فریبی بیش نبود و بچه های زیادی مثل ما در آنجا بودند که همه به همین طریق فریب خورده بودند.
از جمله کسانی که درآنجا بودند از پاکستان و افغانستان به زور به آنجا کشانده شده بودند.
با دیدن این اوضاع و دروغ ها از بدو ورودم به اشرف بنا به ناسازگاری گذاشتم و گفتم که نمیخواهم اینجا بمانم ومیخواهم به ترکیه برگردم .
نزدیک به سه هفته فرماندهان فرقه تمام راه حل ها را امتحان کردند که من را جذب خودشان کنند و دیدند که من سر حرف خودم هستم و نمیخواهم بمانم در نهایت من را تهدید کردند که الان دیگر دیر شده و کار از کار گذشته چون شما تا به اینجا کلی اطلاعات دارید وبرای اینکه اطلاعات شما از بین برود دو سال باید در زندان ما بمانید و بعد شما را به زندان ابوغریب میفرستیم ودیگر نمی دانیم چه سرنوشتی در انتظار توست!
من هم با شنیدن این تهدیدات تصمیم گرفتم که عجالتا بمانم تا سر یک فرصت خودم را از چنگال این فرقه نجات بدهم.
بنده به مدت ده سالی که در این فرقه بودم تحت فشارهای کار اجباری که به ما تحمیل کرده بودند از ناحیه مهره کمر دچار آسیب شدم و هنوزهم در زندگی روزمره ام دچار مشکلات فراوان هستم. در طول این ده سال بنا به ناسازگاری که با مناسبات خشک و دگم این فرقه داشتم، هفته ای دو الی سه بار هر بار بالای سه ساعت زیر بازجوئی های این فرقه بودم که در اواخرهم این بازجوئی ها شدت یافته بود که نه تنها من بلکه تمام کسانی که در این فرقه بودند دچار آسیب های شدید روحی و روانی شده بودیم که آثارش هنوز که هنوز است ادامه دارد.
بعد از ده سال تحمل شکنجه های روحی روانی و کار اجباری موفق به فرار شدم و حالا که در کشور خودم هستم میبینم که تمام دوستان سابقم دارای یک زندگی ایده آل هستند و من باید زندگی را از صفر شروع کنم.
سوال من از رجوی این است که جواب عمر و جوانی بر باد رفته ما تحت عنوان یک دروغ بزرگ بنام آزادی را با چه غرامتی جبران خواهی کرد؟!
در آخر از مجامع بین المللی درخواست دارم که به دادخواست ما جدا شده ها از فرقه مجاهدین رسیدگی کنند و فریب مظلوم نمایی این فرقه را نخورند.
این فرقه همان فرقه ای است که قدرت آن را دارد که در یک لحظه تمام جنایت خودش را سرپوش بگذارد و پنهان کاری وسفید نمایی کند. اما کورخوانده است باید درپیشگاه عدالت پاسخگوی جنایاتش درحق اعضای ناراضی و جداشدگان و ملت ایران باشد و آنروز دیر نیست .
غفار بال افکنده