آن روز قرار بود پنج نفر محاکمه شوند؛ یکی از آن افراد من بودم.

سال ۱۳۷۷ در فرقه رجوی چه گذشت

با سلام خدمت دوستان عزیز و هر آنکس که این چند سطر از واقعیت‌های موجود در بازار شام رجوی را می خواند .

در سال  ۱۳۷۶رجوی و ستاد سرگرم کننده آن تمرینات و سپس ماموریت های مرزی را شروع کردند. رجوی بر خلاف همیشه که برای کمین و بمب گذاری و شلیک و کشتن نیروهای ایرانی فرمان صادر می کرد در این مقطع قرار شد که تیمهای مختلف بدون درگیری یک راهپیمایی را انجام بدهند ولی از آنجایی که رجوی در غفلت بسر می برد چندین بار درگیری مرزی پیش آمد و تعدادی جان خود را بدلیل بی کفایتی مسئولین و سران فرقه رجوی از دست دادند.

رجوی وقتی دید لقمه ای که برداشته در گلویش گیر کرده است دست به ترفند جدیدی زد .

علی هاجری

رجوی بعد از یک نشست مبسوط ( آ۷۷ )را اعلام کرد. حالا این به درد چه می خورد خدا داند. ولی حسب المعمول برای سرگرمی وفریب اعضای نگون‌بخت بود چون راه و چاره ای نداشت .این نام به معنی آمادگی برای سرنگونی در سال ۱۳۷۷بود . ولی مثل همیشه این سال هم به پایان رسید و در انتهای سال دست به سازماندهی جدید زد و باز بازی دیگر شروع شد.

در پایان سال نارضایتی افراد زیاد شده بود و کسی به حرف سران گوش نمی‌کرد. به خاطر دارم فردی به دلیل تضاد جدی با تشکیلات دیگر به نشست و غیره نمی‌آمد و خواهان جدا شدن از فرقه رجوی بود چند نفر به سراغ او رفته و دست و پای او را گرفته به نشست آوردند و برای ساکت کردن اعتراضات او را محاکمه کردند این فقط برای زهر چشم گرفتن از دیگران بود .فرمانده هان مستمر از مسئولین زیر دست می خواستند که افراد با دیدن نوارهای به اصطلاح انقلاب مریم گزارش نویسی کنند برای آنها مهم نبود تکراری باشد دستور باید انجام می شد .

در یکی از روزها از من خواسته شد گزارش نوار انقلاب خواهر مریم را بنویسم من گفتم تکراری است و نمی نویسم در همان سالن من با فردی وارد مشاجره کلامی شدم .در ضمن تاکید کنم که در آن سال محفل در اشرف بیداد می کرد و همه زیر نظر بودند محفل بیانگر نارضایتی‌های عمومی بود و رجوی ترس شدید از این موضوع داشت لذا در همه محلهای استقرار اعضا محاکمه های فرمایشی برگزار می کردند فقط برای زهر چشم گرفتن از دیگران. بعد از درگیری روز قبل من را به اتاق خانمی به اسم مهین صدا زدند وقتی رفتم توی اتاق دیدم آن فرد روز قبل هم نشسته هرچه من گفتم موضوع این بوده و این نفر شما حقیقت را نگفته بگوش خانم نرفت من هم برای سوزاندن آنها گفتم شما هم با بقیه ارتشهای دنیا فرقی ندارید و تبعیض قائل می شوید و ادامه دادم در کجای دنیا مرسوم بوده که سرباز را احترام بگذارند و درجه دار را با لگد بیرون بیندازند این کلام مثل تیر بر قلب زنکه نشست وهیسترک شد من هم درب اتاق را به شدت به هم کوبیدم و رفتم . آن روز گویا آبستن خیلی حوادث بود و ما خبر نداشتیم رفتم به سالن دیدم دارند سالن را می‌چینند گویا محاکمه تعدادی در راه بود .

بعد از لختی دیدم خانمی به اسم سادات یا همان محبوبه لشکری که رجوی در سال ۱۳۹۲ در اشرف او را نابود کرد وارد شد. هنوز روی صندلی ننشسته بود شروع کرد (آ۷۷)چه شد کجا رفت مگر قرار نبود برادر و خواهر را به تهران ببرید. دیدیم توپ این خانم خیلی خیلی پر است در آن روز پنج نفر قرار بود که محاکمه شوند یکی از آن افراد من بودم در ضمن از آن پنج نفر تا به امروز چهار نفر فرقه رجوی را ترک کردند یکی از افراد موردتعرض افراد رجوی قرار گرفت و با سیلی تو صورت او کوبیدند و نفرات یکی بعد از دیگری مورد فحاشی از طرف افراد از قبل توجیه شده قرار می‌گرفتند تا نوبت به من رسید تشکیلات جهنمی از من دل پری داشت و می خواست من را تحقیر کند که شاید کوتاه بیایم.

خانم لشکری شروع کرد که افراد را علیه من بشوراند و همین کار را کرد وی گفت این و دوستش خلیل مثل خاری در چشم تشکیلات هستند و تمام مناسبات ما را شخم زده اند خدمتکاران و نوکران و نوچه های رجوی شروع به داد و بیداد و ناسزا کردند من دیگر تاب تحمل شنیدن مزخرفات این لجنها را نداشتم و بلند شدم و به سمت آنها رفتم چند نفر من را گرفتند و فردی که نمیخواهم اسم آورا بیاورم با مشت به صورت من زد من بای صدای بلند گفتم اگر یک روز به عمرم باقی باشد این مشت را تلافی خواهم کرد .خانم لشکری و دیگر سران فرقه فکر نمی‌کردند که این نشست به خشونت کشیده شود و فکر می کردند با هارت و پورت همیشگی تمام شود آنها قرار بود من را محاکمه کنند ولی عکس شد رفتم پشت بلند گو و تمام جاسوس‌های رجوی در تشکیلات را افشا کردم که به چه صورت افراد را رصد میکنند چطور تعقیب میکنند عمدتاً هم فرماندهان رجوی بودند.

بله این ترفند و حقه بازی های این فرقه تبهکار بود که با این صورت تعدادی را سوژه می کرد که کثافتکاری‌های خود را با رعب و وحشت بپوشاند و در اصل شکست‌های خود را بگردن دیگران بیندازد کما اینکه در سال ۱۳۸۰در قرارگاه باقر زاده بعد از شکست در عملیات‌های داخله بقول خودش ستاد داخل کشور رجوی فقط نگفت تیمهایی که دستگیر می شدند و یا کشته می شدند از کدام قرارگاه وارد خاک ایران می شدند مثل کلبی و یا ماسوری و یا شالچی و بقیه رجوی در سال ۱۳۸۰هم برای سرپوش گذاشتن بر شکست‌های خود مثل ۷۷باز تعدادی را در جمع چند هزار نفری محاکمه و محکوم کرد .همیشه به این سر فرقه گفته شده لقمه بزرگتر از دهان نگیر و از دیوار بلندتر از قد كوتول خودت بالا نروید این هم عاقبت این فرقه مجاهدین خلق تا به امروز که در ورطه خیانت غوطه‌ور شده است.

علی هاجری – تیرانا

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا