فصل چهارم: استراتژی ارتش آزادیبخش ملی
رفتن به عراق و همکاری با دشمن متجاوز
دیدار مسعود رجوی با ملک حسین و همچنین دیدار با طارق عزیز در پاریس بیانگر خط کار جدید بود. سپس عزیمت به عراق و دیدار با صدام حسین صورت گرفت. صدام حسین رابطه نزدیکی با حسنی مبارک (مصر)، ملک حسین (اردن)، یاسر عرفات (سازمان آزادیبخش فلسطین)، علی عبدالله صالح (یمن) و عمر البشیر (سودان) داشت. او توانسته بود جای خود را در میان اعراب منطقه باز کند. رابطه اش با ترکیه و سعودی و کویت هم خوب شده بود اگرچه با آن ها رقابت داشت. تنها با همسایه اش سوریه و حافظ اسد که حاضر نبود به جبهه ضد ایرانی بپیوندد مشکل و معارضه داشت.
صدام حسین، سازمان مجاهدین خلق و مسعود رجوی را تحویل استخبارات عراق داد و بعداً ارتباط مسعود رجوی در عراق صرفاً با سرلشکر طاهر عبدالجلیل حبوش رئیس استخبارات رژیم بعث بود و اجازه نداشت با هیچ مقام دیگری ارتباط داشته باشد. صدام حسین در سال های بعد دیگر حاضر به دیدار با او نبود که مسعود رجوی در تمامی جلساتش با حبوش که نوارهایش موجود است از این بابت گله و شکایت داشت. او به عنوان ابزاری علیه ایران در اختیار دستگاه نظامی عراق قرار گرفت.
موقعیت بین المللی عراق در طول جنگ
در جریان دفاع ایران علیه تجاوز دشمن خارجی، عراق در موقعیتی بود که از فرانسه میراژ و از شوروی سابق سوخو می خرید اما ایران به دلیل تحریم ها اجازه نداشت حتی سیم خاردار و لوله قطور آب وارد کند. از سلاح های چینی گرفته تا برزیلی و سلاح های شیمیایی آلمانی در ارتش عراق مورد استفاده قرار می گرفت. نقشه ها و تصاویر ماهواره ای آمریکا تماماً در اختیار عراق بود. شکایت ایران علیه رژیم بعث عراق به خاطر استفاده روزمره از سلاح های شیمیایی در جنگ با ایران با اعمال نفوذ دولت ریگان در ملل متحد بی پاسخ ماند.
طارق عزیز معاون رئیس جمهور و وزیر خارجه وقت عراق در مقابل شومینه کاخ سفید (بالاترین حد پروتکل کاخ سفید که معمولاً برای رؤسای دولت های دوست اجرا می شود.) مورد استقبال رونالد ریگان رئیس جمهور وقت آمریکا قرار گرفت و سناتور دونالد رامسفلد که بعدها وزیر دفاع دولت جرج بوش پسر در حمله به عراق بود در رأس هیأتی با صدام حسین در بغداد دیدار نمود. در این ایام غرب و خصوصاً آمریکا از هیچ گونه حمایت سیاسی و نظامی از عراق دریغ نمی ورزید.
حساب و کتاب های سیاسی رجوی برای پیوستن به جبهه ضد ایرانی آمریکا در منطقه (صهیونی – وهابی – بعثی) برای کسب قدرت در ایران کاملاً درست بود. اما همیشه حساب منافقین که به قول حضرت امام علی (ع) فاقد بصیرت هستند درست از آب درنمی آید و عوامل دیگری هم وجود دارد که در دست آنان نیست و توان دیدن آن ها را ندارند.
ارتباط مجاهدین خلق با عربستان سعودی
مسعود رجوی در عراق تحت حاکمیت صدام حسین بود که به دعوت امیر عبدالله ولیعهد سعودی (که بعداً ملک عبدالله شد و سپس مرد.) برای مراسم حج عمره به سعودی رفت. آن زمان ترکی الفیصل رئیس استخبارات سعودی بود که با اسرائیل و صدام حسین هم رابطه نزدیک داشت. مسعود رجوی شیعه دو آتشه و همراهانش احرام خود را برای خوشآمد میزبان به شیوه سنی ها بستند. چند کامیون طلا به رجوی و همراهان هنگام بدرقه داده شد.
آن زمان محموله های سازمان (مثل خودروهای لند کروز و تجهیزات نظامی) از ژاپن و کره جنوبی به اسم ایران ابتدا به دبی در امارات متحده عربی می رفت. در آنجا برای استتار در داخل کامیون های یخچال دار قرار می گرفت و از طریق عربستان سعودی به عراق برده می شد. محموله های اروپا به بندر عقبه در مرز اسرائیل و اردن و بعد به عراق می رفت.
در یک کلام دنیا پشت عراق و عراق حامی مجاهدین خلق در جنگ با جمهوری اسلامی برای ساقط کردن نظام بود.
عملیات فروغ جاویدان (مرصاد) و پایان جنگ
مسعود رجوی در 30 خرداد 1366 تأسیس ارتش آزادیبخش ملی را اعلام نمود و با حمایت مالی و تسلیحاتی صدام حسین برای مقابله با مرزبانان و مدافعان میهن وارد جنگ ایران و عراق به سود دشمن گردید. بعد از یک سری عملیات مرزی در فروردین 1367 عملیات آفتاب در غرب شوش در استان خوزستان و در خرداد 1367 عملیات چلچراغ جهت تصرف کوتاه مدت شهر خالی از سکنه مهران صورت پذیرفت.
عملیات فروغ جاویدان قرار بود در پائیز 1367 انجام شود و طی آن شهر کرمانشاه و منطقه ای از غرب کشور تسخیر شود و سپس به عنوان سکویی برای اشغال همدان و بعد تهران مورد استفاده قرار گیرد. پذیرش قطعنامه 598 شورای امنیت ملل متحد توسط ایران موجب غافلگیری سازمان گردید. صدام حسین از آنجا که بخش هایی از خاک ایران را در اختیار داشت و از ادامه جنگ با ایران خسته شده و افکار دیگری در سر می پروراند، مایل به پذیرش آتش بس و تحکیم موقعیت خود بود.
عملیات فروغ جاویدان در 3 مرداد 1367 برای اشغال کرمانشاه (که با پذیرش قطعنامه زودتر و با هدف اشغال تهران انجام شد.) آخرین تیر ترکش رجوی در استراتژی ارتش آزادیبخش ملی بود. مشابه این سبک از عملیات بعداً در اشغال حلب در سوریه و اشغال موصل در عراق توسط فرقه تروریستی داعش دیده شد. همان تهاجم برق آسا و سبعانه و خشونت باری که شیوه معمول اسرائیل در جنگ با اعراب در گذشته بوده است. هر دو گروه نیروهای خود را که در اروپا جذب کرده بودند از طریق سرپل های ترکیه به عراق می فرستادند. در اشغال موصل عزت ابراهیم در اردن و دختران صدام و سران حزب بعث هم دخالت داشتند و مریم رجوی بلافاصله آن را تبریک گفت. محمدرضا روحانی و کریم قصیم علت جدایی خود از شورای ملی مقاومت (ویترین غربی پسند سازمان مجاهدین خلق) را قرار گرفتن آنان در کنار داعش عنوان کردند.
صدام حسین این آخرین فرصت را در اختیار رجوی قرار داد ولی به ابتکار شهید صیاد شیرازی و طراحی عملیات مرصاد (کمین) در 5 مرداد 1367، این تهاجم شکست خورد و ارتش آزادیبخش ملی به کرمانشاه نرسید و در تنگه چارزبر به کمین افتاد. اگر چنانچه نیروهای فرقه رجوی به کرمانشاه می رسیدند و در میان مردم قرار می گرفتند بازپس گیری آن همچون حلب و موصل دشوار و با تلفات شهروندان عادی همراه بود. نیروهای به اصطلاح ارتش آزادیبخش ملی همچنین از روی جاده مورد استفاده مردم عبور می کردند که وجود افراد عادی در جاده کارِ آتشباری روی نیروهای دشمن را دشوار و حتی غیرممکن می کرد.
نیروهای مجاهد خلق بر سر راه خود مزارع را آتش زدند و به احشام هم رحم نکردند و زخمی ها را از روی تخت بیمارستان در اسلام آباد خارج کرده و اعدام نمودند و بیمارستان را به آتش کشیدند و به این ترتیب درست مثل داعش فضای رعب و وحشت در دل مردم ایجاد کردند. بعداً تجربه پاتک این عملیات توسط مستشاران ایرانی در اختیار سوریه و عراق در تقابل با داعش قرار گرفت.
در 25 مرداد 1367 رسما آتش بس بین ایران و عراق بعد از 8 سال جنگ اعلام شد و استراتژی مجاهدین خلق را که بر شکاف جنگ بین دو کشور استوار بود در بن بست کامل قرار داد و متعاقباً موجب ریزش نیروی بسیار شدید گردید که تشدید مناسبات فرقه ای را ضروری ساخت.
مرحله دوم انقلاب ایدئولوژیک درونی
با معرفی مریم رجوی به عنوان مسئول اول سازمان مجاهدین خلق در مهر سال 1368، مرحله دوم انقلاب ایدئولوژیک و طلاق های اجباری و تکمیل شدن روند کنترل ذهن مخرب فرقه ای آغاز شد. مسعود رجوی که نیروهای خود را در شکست عملیات فروغ جاویدان مقصر می دانست مدعی بود که آنان به لحاظ ذهنی درگیر همسر و فرزند و خانواده بودند و به همین دلیل نتوانستند وظایف خود را انجام دهند.
براساس تئوری انقلاب ایدئولوژیک مسعود رجوی، تمامی زنان در حریم رهبر عقیدتی یعنی شخص رجوی قرار دارند. به این ترتیب هیچ زنی نمی تواند ازدواج کند چرا که همسر مسعود رجوی به حساب می آید و هیچ مردی نمی تواند ازدواج کند چرا که تمامی زنان در عقد مسعود رجوی هستند. در داخل تشکیلات تصور می شد که این یک نظریه است و شکل عینی به خود نمی گیرد اما افشاگری های برخی زنان جداشده از سازمان مشخص کرد که مسعود رجوی به صورت عینی حرمسرا ایجاد کرده بوده است در حالی که تمامی مردان سازمان حتی حق فکر کردن به همسر خود را هم نداشتند.
تهاجم عراق به کویت و گسسته شدن جبهه ضد ایرانی
رجوی همچنان روی آغاز مجدد جنگ ایران و عراق حساب می کرد و استراتژی “جرقه و جنگ” را پیش می برد. او بسیار امیدوار بود که آتش بس بین ایران و عراق به صلح پایدار نیانجامد. اما او حساب تهاجم صدام حسین به کویت و مابقی ماجراهای بعد از آن را نکرده بود.
صدام حسین به خاطر خوش خدمتی هایی که برای آمریکا و جبهه ضد ایرانی کرده بود انتظار پاداش بزرگی داشت و از آنجا که کویت را بخشی از خاک عراق می دانست در مرداد 1369 کویت را اشغال کرد. رجوی از بابت اشغال کویت به شدت عصبانی شد و حتی در یکی از نشست ها به صدام حسین فحش می داد و می گفت که او به همه برنامه ها گند زد و این یک مائده آسمانی برای رژیم ایران بود. رجوی تأکید داشت که عراق می بایست همچنان متوجه همسایه شرقی می ماند.
در دی ماه همان سال آمریکا بعد از آن که عراق حاضر به ترک کویت نشد اقدام به بمباران هوایی عراق و نهایتاً بیرون راندن نیروهای بعثی از کویت نمود. مسعود رجوی تلاش زیادی کرد تا عراق را به جبهه ضد ایرانی بازگرداند اما سودی نداشت.
در جریان جنگ اول خلیج فارس جهت بازپس گیری کویت، محمد محدثین مسئول بخش روابط بین الملل مجاهدین خلق گفت که با آمریکایی ها هماهنگ شده که قرارگاه های سازمان بمباران نشوند که البته حرفش درست از آب درآمد و این اتفاق نیفتاد.
قیام داخلی عراق و شرکت مجاهدین خلق
در اواخر اسفند 1369 و اوایل فروردین 1370 نیروهای نظامی مجاهدین خلق در سرکوب انتفاضه مردم عراق در کنار ارتش عراق شرکت کردند. بعد از عقب نشینی صدام حسین از کویت، مردم عراق علیه حاکمیت حزب بعث قیام کردند. در همین رابطه نیروهای مسعود رجوی که بخشی از ارتش عراق به حساب می آمدند وارد درگیری با کردها در شمال و شیعیان در جنوب کشور شدند.
به اعتراف کسانی که از فرقه رجوی جدا شدند نیروهای مجاهدین خلق دست به کشتار و سرکوب مردم عراق در همدستی با صدام حسین زدند که بعدها رجوی به همین دلیل نشان لیاقت از ارتش عراق گرفت و به این امر افتخار می کرد.
مرحله دوم انقلاب ایدئولوژیک که به دلیل جنگ اول خلیج فارس ناتمام مانده بود با نشست بزرگ طلاق اجباری در 17 شهریور 1370 پیگیری شد که تا سال 1372 ادامه یافت. سپس در مهر 1372 مریم رجوی به عنوان رئیس جمهور شورای ملی مقاومت معرفی گردید و متعاقبا عازم فرانسه شد.
مأموریت ناموفق مریم رجوی در اروپا
سازمان مجاهدین خلق بعد از پایان جنگ ایران و عراق و خصوصاً بعد از جنگ اول خلیج فارس کارآیی خود را در کسوت ارتش آزادیبخش ملی کاملاً از دست داده بود. صدام حسین که زمانی محبوب غرب بود و به همین دلیل مسعود رجوی به عراق رفته بود حالا مغضوب غرب شده و رجوی هم به پای او سوخته بود.
در مهرماه سال 1372 مسعود رجوی بعد از اعلام ریاست جمهوری مریم رجوی او را برای بازگرفتن حمایت سیاسی و مالی غرب به اروپا فرستاد. مأموریت مریم بعد از سه سال بدون نتیجه پایان یافت و او حتی بدون این که بتواند ویزای ورود به آمریکا را بگیرد به عراق بازگشت.
مسعود رجوی نمی خواست استراتژی ارتش آزادیبخش ملی نیز مانند استراتژی جنگ شهری سال های 1360 تا 1365 ناکام بماند و او به مهره ای سوخته تبدیل شود. او در بدو ورود به بغداد گفته بود که نمی توان 5 سال دیگر هم مثل پاریس در عراق ماند چون در این صورت “ما را ترشی خواهند انداخت.” (عین جمله رجوی) اما اکنون تهدید “ترشی انداخته شدن” توسط غرب را خوب حس می کرد.
مجاهدین خلق در لیست های تروریستی
در آبان ماه سال 1376، وزارت امور خارجه آمریکا نام سازمان مجاهدین خلق به رهبری مسعود رجوی را براساس قانون ضد تروریستی که همان سال در آمریکا به تصویب رسیده بود رسماً در لیست سازمان های تروریستی ممنوعه قرار داد. این موضوع خشم رجوی را بیش از پیش برانگیخت و همانطور که قبلاً اشاره شد گفت که وقتی سازمان 7 تیر و 8 شهریور را به وجود آورد و سلسله ترورهای اوایل دهه 60 را انجام داد تروریست نبود اما اکنون که نزدیک به یک دهه است که دست به سلاح نبرده تروریست شده است.
رجوی برای این که دقیقاً در عراق “ترشی انداخته” نشود مجدداً در سال های 1378 تا 1380 دست به یک سری اقدامات تروریستی در داخل کشور از قبیل خمپاره زنی و سوء قصد و بمب گذاری توسط تیم هایی که در داخل عراق آموزش دیده و تجهیز و اعزام می شدند زد.
انگلستان در دی ماه 1379 به دنبال تصویب قانون ضد تروریستی در این کشور لیستی از سازمان های ممنوعه به تصویب مجلسین عوام و اعیان رساند که نام سازمان مجاهدین خلق نیز در آن گنجانده شده بود.
در آذرماه سال 1380 پلیس فدرال آلمان براساس حکم دادگاه عالی این کشور 25 مرکز مجاهدین خلق در شهر کلن را مورد تهاجم و جستجو قرار داد و تعدادی را دستگیر نمود. میلیون ها مارک از طریق کلاهبرداری و سوءاستفاده از سیستم خدمات اجتماعی آلمان توسط مجاهدین خلق کسب شده بود که صرف خرید سلاح و تجهیزات نظامی گردیده بود.
اتحادیه اروپا نیز در اردیبهشت سال 1381 سازمان مجاهدین خلق را در لیست سازمان های تروریستی قرار داد. کانادا و استرالیا هم به همین ترتیب اقدام کردند. غرب سازمان مجاهدین خلق را بلااستفاده تشخیص داده و به دنبال گفتگو با دولت اصلاحات در ایران بود. مسعود رجوی که عملاً سرنوشتش با سرنوشت صدام حسین گره خورده بود دقیقاً به تعبیر خودش در حال “ترشی انداخته” شدن بود.
مأموریتی جدید برای سازمان و آغاز بحران هسته ای
در مرداد ماه سال 1381 اسرائیل مأموریت جدیدی برای سازمان مجاهدین خلق یافته بود. این سازمان می توانست به عنوان اپوزیسیون ایران در صحنه سیاسی و تبلیغی نظرات جبهه ضد ایرانی را تأمین نماید. اسرائیل تمایل داشت که اطلاعات هسته ای ایران از طریق یک نیروی مخالف ایرانی افشا شود تا کارآیی بالاتری داشته باشد. سازمان مجاهدین خلق گزینه بعد از رضا پهلوی که این مأموریت را نپذیرفت بود.
در این زمان دفتر مجاهدین خلق در واشنگتن طی یک کنفرانس مطبوعاتی اقدام به علنی کردن اطلاعاتی که از جانب اسرائیل و آمریکا دریافت کرده بود نمود و به این ترتیب بحران ساختگی هسته ای ایران کلید خورد. در سال های بعد مجاهدین خلق تلاش می کردند تا با ادامه ماجرا و کنفرانس های بعدی با اخبار جعلی همچنان خود را قابل استفاده نشان دهند اما خدمات آن ها صرفاً در همان حد اولیه مورد نیاز بود. حتی در مواردی آمریکایی ها مجبور شدند اطلاعات ارائه شده از جانب مجاهدین خلق را نادرست خوانده و رد نمایند.