فریبی به نام ” حقوق زن” در مناسبات مجاهدین

رجوی کانون خانواده را از هم پاشید تا زنان را قربانی هدف شوم خود کند

در سازمان به اصطلاح مجاهدین خلق (فرقه رجوی) که مسعود و مریم رجوی سکان دار آن هستند، وضعیت و جایگاه زن در چه نقطه ای قرار دارد؟ آیا تبلیغاتی که این فرقه در رابطه با نقش و آزادی زن پیش می برد واقعیت دارد؟ آیا برابری زن و مرد در تبلیغات بیرونی فرقه واقعی است؟ آیا به معنی واقعی کلمه زنان در فرقه رجوی به آزادی و برابری رسیده اند یا بعنوان ابزاری رباط گونه در خدمت اهداف مسعود رجوی قرار دارند؟

نقض حقوق زنان در سازمان مجاهدین خلق

واقعیت این است که زنان در فرقه و تشکیلات رجوی هیچ اراده و اختیاری که خداوند در نهاد بشری قرار داده، از خود ندارند زیرا رجوی با سیستم کیش شخصیتی که برای وجود و بقاء خود دایر کرده عملا تمام افراد اسیر در تشکیلاتش را برده و بنده خود ساخته و در این راستا استثمار و در خدمت گرفتن جسم و روح زنان بسیار بارز و برجسته است.

مسعود رجوی که برای پیشبرد اهدافش، زن فریبکار و هزار چهره یعنی مریم رجوی را در اختیار دارد و سال ۱۳۶۴ از شوهر دیگری ربوده و به تصاحب خود در آورد با مکانیزمی به نام انقلاب ایدئولوژیک، زمینه تسلط بر روح و جسم افراد به خصوص زنان فراهم کرد.

اولین عملکرد رجوی برای به خدمت گرفتن تمام عیار زن و تبدیل کردنش به یک ربات که می باید برنامه ریزی رجوی را مو به مو اجرا کند و از خود اراده و اختیاری نداشته باشد، این بود که کانون خانواده و زندگی مشترک زن و مرد را به اسم انقلاب ایدئولوژیکی از هم پاشاند. طلاق های اجباری در سازمان مجاهدین از سال ۱۳۷۰ عمومیت پیدا کرد و همه به اجبار تن به طلاق دادند. مردان به یک شکل در این میان سرکوب و استثمار شدند و زنان به صورت مضاعف و بدون اما و اگر قربانی این هدف شوم رجوی شدند.

در مرحله بعد، علائق مادری از آن ها گرفته شد و زن حق نداشت به کسی حتی فرزند خود فکر کند. سپس به صورت فرمالیته جایگاه مردان فرمانده را به زنان داد و مردان در این نقطه سرکوب شدند. ولی جایگاه زن در نقطه فرماندهی یک جایگاه واقعی بر اساس صلاحیت نبود بلکه ابزار بدون چون و چرا برای اجرای دستورات دیکته شده رهبری سازمان و سرکوب مردان و کشتن هویت خود زنان قرار داشت.

در فرقه رجوی زن حق صحبت کردن با مرد را نداشت. اتاق کار و محل نشست زن‌ها و مردها جداسازی شد.

زن حق نداشت در مسیر تردد خود با خودرو، مردی را سوار کند.

جایگاه و زمانبندی سوخت زدن به خودروها هم روز فرد و زوج شده بود و زن و مرد حق نداشتند در یک روز با هم سوخت گیری کنند.
برای جلوگیری از تولید مثل و نهایت شقاوت رجوی در حق زنان، تحت عمل جراحی، رحم شان را خارج می‌کرد که انگیزه و فکر زندگی در بیرون تشکیلات را از آن ها بگیرد.

بدترین سرکوب ها و کشتن شخصیت زنان در نشست های تشکیلاتی زنان قرار داشت تا کاملا و مطمئناً مطیع و فرمانبر شوند. در این نشسست ها توهین هایی به زنان و توسط خود زنان می ‌شد که شنیدن آن ها دود از کله آدم بلند می‌کند.

استفاده از خصلت زنانگی زن برای نگه داشتن مردان یا رویارویی با افراد بیرون از تشکیلات برای نزدیک کردن آن ها به سازمان و هزاران نمونه از این دست.

حال با این اوصاف آیا فرقه رجوی آن چه که در رابطه آزادی زن و دادن نقش و مسئولیت اصلی به آن این قدر تبلیغاتش گوش فلک را کر کرده است می‌گوید، واقعیت دارد؟ مسعود و مریم رجوی شیادهایی بیش نیستند که نه تنها زن ستیز ترین هستند بلکه با شیادی و برای رد گم کردن، خود را مدافع حقوق زن جلوه می دهند و زن را فقط در خدمت خود می خواهند و الا برابری و آزادی زن برای رجوی هیچ مفهومی ندارد و سنگ زن به سینه زدن و مدافع حقوق زن بودن دروغ و فریبی بیش نیست و نخواهد بود.

یادداشت از: عبدالکریم ابراهیمی

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا