رجوی باز هم سر از گور در آورده و در مورد انتخابات حرفهایی زده و مدعی چیزهایی شده که خود اصلاٌ اعتقادی به آن ندارد. همیشه رجوی سر موضعگیری به اصطلاح انقلابی برای خودش ارزش قائل است و این دیگران هستند که باید مارک زده شوند و تنها اوست که در مبارزه !!! حضور داشته است. اما واقعیت قضیه چیست ؟ آیا به واقع رجوی گور به گور شده سر مواضع خود ایستاده است ؟ آیا حرفهایی که در فاز سیاسی می زد اکنون سر همان حرفها ایستاده است ؟ آیا شعار مستقل بودن سازمان اکنون رنگ نباخته است؟ آیا رجوی در همین پروسه گامی به عقب نگذاشته است ؟
اگر بخواهیم به تک تک سئوالات مطرح شده بپردازیم زمان زیادی خواهد گرفت. چون از همان فاز سیاسی وقتی رجوی شعار می داد که در مبارزه با امپریالسیم در کنار رهبری انقلاب قرار دارد یک عوامفریبی بیش نبود . شاهد هستیم اکنون در قلب بورژوازی یعنی در غرب برای پرچم امپریالیسم آمریکا دست می زند و در کنار جنایت کاران آمریکایی عکس یادگاری می گیرد . بعد از پیروزی انقلاب برای فریب توده ها شعار حمایت از انقلاب فلسطین سر می داد ولی اکنون وقتی مردم فلسطین در غزه زیر بمباران اسرائیل غاصب قرار می گیرند وی به همراه زن سومش خفه خون گرفته و در نهایت مقصر اصلی شروع درگیری را ایران جلوه می دهد تا بتواند نزد صهیونیست ها خود را نوکر خوبی جلوه بدهد .
وقتی انقلاب پیروز شد رجوی شعار می داد که باید سران حکومت قبلی را اعدام کرد ولی اکنون شاهد هستیم که در غرب برای سرپوش گذاشتن و همکاری با جناح های سلطنت طلب لحظه شماری می کند تا او را به حساب بیاورند . در ادامه فریبکاری خود بعد از شروع جنگ عراق علیه ایران وی نعره سر می داد که باید همه نیروهای سازمان به جبهه بروند و علیه دشمن متجاوز بجنگند ولی بعد از مدتی شاهد بودیم که در یک عقب گرد مفتضحانه مسبب شروع جنگ را ایران معرفی کرد و خود و نیروهایش را به طور کامل در اختیار دشمن قرار داد . وقتی نیروهای تروریستی داعش در سوریه و عراق دست به جنایت می زدند، رجوی آنان را در عراق عشایر انقلابی می نامید و از طرف دیگر وی تولد داعش را به ایران نسبت می داد! این در حالی بود که خانم کلینتون در کتاب خود عنوان نمود که ما خودمان داعش را بوجود آوردیم ولی رجوی در همسویی با غرب و جنایت شان باید نوک حمله خود را به سمت ایران می گرفت. آیا این نشانه عدول از ارزش های سازمانی که شما خودتان به آن اعتقاد داشتید نیست ؟
اکنون رجوی در اوج دریدگی مدعی می شود که همه چیز به روشنی روز گواهی می دهد که از سی خرداد 60 – آغاز مقاومت انقلابی، انتخابات و اصلاحات در این حکومت هیچ ارزش و معنا و مفهومی جز فریب خلق نداشته است . آیا به واقع رجوی می تواند مدعی این حرف باشد در حالی که خودش روی هیچکدام از اصول ، حرفها و شعارهای خود نمانده است .
به واقع باید به رجوی ها که از 40 سال پیش روی واقعیت های موجود خاک پاشیده تبریک گفت و بقیه حرفها راجع به سرنگونی و خطوط ارتجاعی و استعماری سر کاری و دروغی بیش نبوده است .
رجوی که از همه جا رانده و نه راه پیش و نه راه پس دارد باز هم سعی می کند به کانونهای به اصطلاح شورشی خود آویزان شود و اکنون دم از موسسان پنجم می زند که باید گفت که همه این شعارها پیشکش خودتان و دار و دسته جنایت کارتان .
رجوی به خوبی می داند که او هیچ وقت توان سرنگونی نداشته و طی این سالیان همه این شعارهای به اصطلاح انقلابی سرکاری بوده و از همان ابتدا یعنی در زمان شاه با همکاری ساواک توانست از مرگ رهایی یافته و اکنون همان خط سازش و همکاری با غرب را ادامه می دهد و اگر حرفی راجع به سلطنت طلبان و رسیدن به قدرت می زند بیشتر به این خاطر است که وی را به این بازی راه نداده و آه و ناله اش بلند است که چرا با وجود این همه همکاری و خیانت علیه مردم ایران هنوز نتوانسته رضایت جنایت کاران غربی را بدست بیاورد .
بهتر بود رجوی قبل از اینکه به اظهار نظر در مورد انتخابات ایران بپردازد در مورد انتخابات قلابی در درون فرقه خود حرف می زد که چطور با وجود یک کاندید، انتخابات انقلابی و آزاد گفته می شود ولی در جامعه ایران با وجود شرکت گسترده مردم و تعداد زیاد کاندیدا باید مارک قلابی و انتصابی زده شود ؟ به رجوی می گویم که هر چه قدر می خواهید در مورد انتخابات ایران همسو با دشمنان ایران حرکت کنید ولی این مردم ایران هستند که می توانند خودشان سرنوشت شان را بسازند و نیازی به جنایت کاران و وطن فروشانی همانند شما ندارند .
هادی شبانی