این اولین بار نیست که سرنوشت سیاسی سازمان مجاهدین خلق به دلیل سوابق و روشهای فعالیت آن بحث برانگیز می شود.
جمهوری اسلامی ایران همواره این سازمان را گروهی تروریستی دانسته و معمولاً ممنوعیت فعالیت آن را شرطی برای مناسبات خوب با دولتهای دیگر قلمداد کرده است.
در عین حال، سازمان مجاهدین خلق پس از ۲۵سال از زمان خروج از ایران هنوز هم به اشکال گوناگون به حیات خود ادامه داده است و هر از چند گاه نقش و جایگاه آن مجادله و حتی تنش ایجاد می کند.
گفتگو با یرواند آبراهامیان در برنامه جام جهان نما
سازمان مجاهدین خلق چه نوع گروهی است؟ چرا هنوز برای حکومت ایران حساسیت برانگیز است و در میان محافل سیاسی در غرب چگونه شناخته می شود؟
پاسخ به این نکات را در گفتگویی با یرواند آبراهامیان استاد تاریخ سیاسی ایران و نوسینده یکی از اولین و معتبرترین کتابها در مورد مجاهدین خلق جویا شدیم.
شما اعتراض گروهی از نمایندگان مجلس بریتانیا به قرار داشتن سازمان مجاهدین خلق ایران در فهرست گروههای تروریستی را چگونه تعبیر می کنید؟
عبارتی که معمولاً برای توصیف این گروه به کار برده می شود "تروریست" است ولی به اعتقاد من از مفهوم " تروریست " بکرات و گاه به شکل نادرست استفاده شده و بنابراین ممکن است شناخت کامل و دقیقی از مجاهدین خلق ارائه ندهد.
این گروه بیشتر شبیه به فرقه بسته ای است که نفرات آن حاضرند به هر شکل و هر قیمت فرمانهای رهبرشان را اجرا کنند.
سازمان مجاهدین خلق تاکنون چندین بار سیاستها، روشهای فعالیت و حتی مناسبات درونی خود را تغییر داده و در نهایت آنچه اکنون تحت رهبری مسعود رجوی باقی مانده، نفراتی اند که به شکل کور از رهبری تبعیت می کنند و حاضرند به خاطر او بکشند، بمیرند و حتی خودکشی کنند؛ اینها همه مختصات یک فرقه بسیار سازمان یافته است.
با چنین مختصاتی که شما برشمردید چرا سازمان مجاهدین خلق ایران تا این حد در معادلات سیاسی مطرح است؟ چرا حکومت ایران در مورد آن حساسیت ویژه ای دارد؟ آیا این سازمان در ایران از حمایت فراوانی برخوردار است؟
نه، شاید در سالهای حوالی انقلاب ۱۳۵۷می شد این سازمان را جنبشی اجتماعی تلقی کرد اما پس از اسقرار آن در عراق از سال و بعد همکاری آن با حکومت صدام حسین و از سوی دیگر ادامه روشهای خشونتبار سازمان در داخل ایران، من فکر نمی کنم این گروه دیگر محبوبیت یا حمایتی در ایران داشته باشد.
فراموش نکنیم که این گروه تعداد زیادی از مقامات ارشد حکومت ایران را بخصوص در فاصله سالهای ۱۳۶۰تا ۶۳ترور کرد و همین موج خشونت و پیامدهای آن برای بسیاری از ایرانیان مجاهدین خلق را با امواج هراس و وحشت مترادف کرده است.
اگر آن طور که شما می گویید سازمان مجاهدین خلق فرقه ای است با سوابق تروریستی و در ایران هم حمایت یا محبوبیتی ندارد، چطور است که شماری از سیاستمداران در غرب، از جمله تعدادی از نمایندگان در مجالس اروپایی از این سازمان حمایت می کنند و حتی آنرا جایگزینی دموکراتیک در مقابل حکومت فعلی می دانند؟
به اعتقاد من بی طرفانه ترین برداشتی که از این حمایت سیاستمداران غربی می توان ارائه داد این است که آنها واقعاً و دقیقاً نمی دانند از چه حمایت می کنند.
گاه برخی از این سیاستمداران فرضاً از روی دلسوزی برای حقوق بشر یا دموکراسی در ایران طومار و بیانیه هایی امضا می کنند بدون توجه به اینکه ممکن است مربوط به گروهی مثل مجاهدین باشد.
و بالاخره نکته ای که در پایان گفتگو با یروند آبراهامیان در میان گذاشته شد توان مالی، امکانات و قدرت تبلیغاتی سازمان مجاهدین خلق بود.
امکانات مالی آنها بسیار است و سئوال این است که آنها این امکانات را از کجا می آورند.
همین طور باید گفت که سیستم و دستگاههای تشکیلاتی – سازمانی آنها بسیار منظم و فعال عمل می کند.
بسیاری معتقدند که در دورانی که حکومت صدام حسین از درآمد سرشار نفت برخوردار بود به سازمان مجاهدین کمک مالی فراوانی می کرد.
در عین حال برخی از صاحبنظران با اشاره به مختصاتی که این سازمان دارد این فرضیه را مطرح می کنند که بعید نیست برخی از دولتهای خاورمیانه نیز به آنها کمک مالی بدهند.
من فکر نمی کنم کسی یا نهادی در دولت آمریکا یا دولتهای اروپایی چنین کاری بکند، چون برای آنها نام این سازمان در فهرست گروههای تروریستی است اما هیچ بعید نمی دانم که برخی دولتهای طرفدار آمریکا در خاورمیانه به شکل مخفیانه به سازمان مجاهدین کمک مالی برسانند.