تاریخ سیاسی معاصر ما در بطن خود تحولاتی را تجربه کرده است که بعضا تأثیر آنها تا سالها بعد ادامه داشته است؛ اتفاقاتی که بعضا ناشی از عدم شناخت نیروهای سیاسی از شرایط روز کشور بوده که منجر به وقایع ناگواری شده است.
یکی از این تحولات، وقایع ۳۰ و ۳۱ خرداد ۱۳۶۰ است؛ اتفاقی که تضادهای سیاسی را وارد مرحلهای غیرقابل بازگشت و ایجاد تنش جدی در کشور کرد. هرچند شرح ماجرا به صورت نوشتاری چندان قابل تأمل نباشد و صرفا بهعنوان یک واقعه عادی در کنار دیگر وقایع اوایل انقلاب به آن نگاه شود، اما مسئله فراتر از یک واقعه عادی است.
شرح داستان ۳۰ خرداد را شاید بتوان اینگونه خلاصه کرد که با رأی مجلس اول به عدم کفایت سیاسی بنیصدر، سازمان مجاهدین به همراه دیگر گروههای مسلح مخالف جمهوری اسلامی با تجمع در شهرهای مختلف قصد ایجاد تشنج شدید در سراسر کشور را داشتند و این اتفاق در همزمانی نسبی با میتینگ جبهه ملی (۲۵ خرداد) در اعتراض به لایحه قصاص در میدان فردوسی رخ داد که در نتیجه این تحولات یک هفتهای ۱۶ نفر در تهران کشته و ۱۵۰ نفر زخمی شدند.
جنگ شهری در شهرهای مختلف کشور ازجمله اصفهان، تبریز، اراک، اهواز، بندرعباس و تعدادی دیگر از شهرها نیز به وقوع پیوست. در گزارش پیشرو مواضع و سخنان برخی شخصیتهای سیاسی به همراه روایت مطبوعات وقت آورده شده است و صرفا مواضع فیضالله عربسرخی در گفتگو با «شرق» مطرح شده است.
روایت اکبر طاهری: اکبر طاهری یکی از نیروهای امنیتی آن سالها درباره نحوه وقوع حادثه میگوید: «با یک اعلام عمومی و البته مخفیانه کلیه نیروهای خود را از تهران و شهرهای نزدیک مثل کرج، استان مازندران، شهرری و نقاط دیگر بسیج کرده و تظاهرات بزرگی در تهران به راه افتاد.
محل اصلی تظاهرات میدان فلسطین از ابتدا تا انتهای خیابان طالقانی بود. در تمامی این مسیر و کوچههای فرعی، نیروهای حفاظتی سازمان وجود داشت و زمانی که نیروهای حزباللهی، سپاه یا کمیته میخواستند به این تظاهرات حمله کنند، آنها بودند که درگیر میشدند و بیشتر اینها مسلح بودند.
این درگیریها سبب شد که چیزی حدود ۵۰ نفر کشته -در آن روز در مناطق مختلف تهران- ۲۰۰ نفر مجروح و بیش از هزار نفر دستگیر شوند.
دستگیریهای عمدهای در تهران و شهرستانها انجام شد و شدت عمل نیروهای اطلاعاتی، مردمی، کمیته و مراکز مختلف سبب شد که عرصه بر سازمان تنگ شود و تقریبا ضرباتی که در پایان سال یعنی ۱۹ بهمن ۶۰ و همینطور اردیبهشت ۶۱ به سازمان وارد شد، بخشی از مرکزیت سازمان از بین رفت.
روایت فرخ نگهدار: فرخ نگهدار هم ۳۰ خرداد را اینگونه توصیف کرده است: «۳۰ خرداد ۶۰ یک نقطه عطف مهم در تاریخ معاصر ایران است.
ورود سازمان محاهدین خلق به «فاز نظامی» از یک سو و ورود حکومت به «خشونت حداکثری» از سوی دیگر، مشخصه اصلی این نقطه عطف تاریخیاند. اعدام شتابزده ۲۳ زندانی سیاسی که اکثر آنها مثل زندهیاد سعید سلطانپور، به تظاهرات ۳۰ خرداد ربطی نداشتند، نخستین نشانه ورود حکومت به فاز «خشونت حداکثری» بود. ورود به فاز نظامی اشتباه بود.
مجاهدین با این کار به اکثریت مردم که حامی حکومت بودند، اعلان جنگ دادند. ورود به فاز نظامی، تاب و توان مقاومت آنها را تضعیف کرد و تحلیل برد. در آخرین دیدار بین ما و مجاهدین، مسعود رجوی گفته بود: «هرچه زودتر وارد «فاز نظامی» شوند شانس پیروزی بیشتر است» و من اصرار داشتم که هرچه دیرتر رخ دهد خسارات آن کمتر و توان مقاومت مردمی گستردهتر خواهد بود.
فدائیان اکثریت و تودهایها در آن روزها برای حفظ فضای صلحآمیز و تقویت زمینهها برای فعالیت علنی و قانونی تلاش میکردند.
ما اطلاعیه ۱۰ مادهای دادستانی انقلاب را پذیرفتیم. از گفتگو با مسئولین جمهوری اسلامی حمایت و در مناظره تلویزیونی با آنها شرکت کردیم. ما سلاحهای خود را زمین گذاشته و به حکومت تحویل دادیم. اعضای ما در فاصله مهر ۵۹ تا خرداد ۶۱ ایستادگی در برابر تجاوز صدام را وظیفه میهنی میدانستند».
روایت اکبر هاشمیرفسنجانی: اکبر هاشمیرفسنجانی هم در خاطرات این روز خود مینویسد: «گروههای مجاهدین خلق و پیکار و رنجبران و اقلیت فدایی و… تدارک وسیعی برای ایجاد آشوب و جلوگیری از کار مجلس دیده بودند و به نحوی اعلان مبارزه مسلحانه کردهاند.
از ساعت چهار بعدازظهر به خیابانها ریختند و تخریب، قتل، غارت و آشوب را در تهران و بسیاری از شهرستانها آغاز کردند. کمکم نیروهای سپاه و کمیتهها و حزباللهیها به مقابله برخاستند. من در مجلس بودم. صدای تیراندازی از چندین نقطه شهر به گوش میرسید. خبر از جراحت و شهادت عدهای نیز میرسید.
جمعی از نمایندگان در دفتر من جمع شده بودند. نزدیک غروب، آقای [رضا]زوارهای مسئول ستاد امنیت آمد و نوار ضبط شده از ارتباطات تلفنی مرکز فرماندهی مجاهدین خلق با رابطهای آشوب خیابانی را آورد که برنامه وسیع تخریب و آشوب آنها را مشخص میکرد. اوایل شب، آشوبگران شکست خوردند و متفرق شدند، بدون اینکه کار مهمی از پیش ببرند؛ به جز تخریب چند ماشین و مرگ و جرح چند نفر از طرفین. شب را در مجلس ماندم».
روایت حسن روحانی: حسن روحانی هم در خاطراتش آورده است: «صبح روز شنبه ۳۰ خرداد در کازیو همه نمایندگان، یک پاکت قرار گرفته بود. درون پاکت، نامهای از مجاهدین بود که رسما نمایندگان مردم را تهدید به ترور کرده بودند که اگر رأی به عدم کفایت بنیصدر بدهید، تبعات خطرناک آن را هم باید بر عهده گیرید.
پیدا بود طراحی گستردهای از سوی غرب و توسط این گروه انجام شده بود. روز ۳۱ خرداد، روزی بود که مجلس شورای اسلامی با رأی قاطع به عدم کفایت سیاسی بنیصدر رأی داد، که بلافاصله بحران و ترور هم در کشور شروع شد.
عصر روز قبل (۳۰ خرداد) هم مجاهدین در تهران به کشتار پرداخته بودند تا جلوی کار مجلس را بگیرند، ولی این تهدیدات کارگر نبود و مجلس کار سرنوشتساز خود را بهخوبی انجام داد، گرچه بهای سنگینی هم پرداخت کرد».
روایت فیضالله عربسرخی: فیضالله عربسرخی هم درباره آن روز گفت: «ارتباط مجاهدین خلق پیش از انقلاب و از دوران زندان با حامیان امام به صورت تقابل وجود داشت. جریان انقلاب که توسط امام ایجاد شده بود به قدرتی رسید که اجازه نمیداد یک گروه سیاسی به محاربه برخیزد؛ سازمان مجاهدین خلق مقدار زیادی سلاح را در جریان انقلاب مصادره کرده بود و بعد از انقلاب که قرار شد همه سلاحها را تحویل دهند آنها اسلحهها را در انبارهایشان نگه داشتند و بعدا از آن در فعالیتهای مسلحانه استفاده کردند.
تفکر رویارویی موجود در سازمان به دنبال پنجهانداختن در قدرت جریان انقلاب بود. جریان انقلاب به رهبری امام بسیار قدرتمند بود. برخی مقامات دولتهای پیش از انقلاب مایل بودند با امام دیدار کنند و شرط امام نیز استعفای آنها بود مثلا سیدجلالالدین تهرانی برای ملاقات با امام از شورای سلطنت استعفا داد و با امام بیعت کرد.
در واقع باید بگویم که هرچند عدهای معتقدند مجاهدین خلق گروه قدرتمندی بودند، اما این سازمان در مقابل جریان انقلاب کوچک بود. وقتی انتخابات اول مجلس شروع شد پیشنهاد مجاهدین منطقهای کردن تهران بود؛ یعنی شهر به ۳۰ منطقه تقسیم شود و هر منطقه یک نماینده داشته باشد.
آنها میخواستند هوادارانشان را در یک منطقه جمع کنند و یک نماینده از آنها به مجلس راه یابد، اما وقتی انتخابات یکپارچه برگزار شد آنها حتی به آخرین نفر لیست هم نزدیک نشدند. قدرت یک جریان از مردمی بودن آن ریشه میگیرد و همین انتخابات نشان داد میزان قدرت سازمان مجاهدین خلق را، اما برنامه داشتند که به سمت فاز مسلحانه بروند.
به نظر من نمیشد از این اتفاق پیشگیری کرد، اما میشد با مهار طرفداران جنگ مسلحانه هزینه آن را کاهش داد. من بشخصه روز ۳۰ خرداد پشت نردههای سفارت آمریکا و شاهد کامل ماجرا از ابتدا تا انتها بودم. آنها با خمپاره و آرپیجی و قمه و چاقو راهپیمایی کردند. »
روایت روزنامه جمهوری اسلامی: روزنامه جمهوری اسلامی هم در آن زمان نوشت: «دیروز صبح گروه مجاهدین خلق و دیگر گروهکهای ورشکسته سیاسی طبق وعده قبلی در ساعت ۹ صبح در سه نقطه شهر اصفهان تجمع نموده و با فریاد الله اکبر گروهی از مردم را به خود جلب نمودند و پس از راهپیمایی پلاکاردها و شعارها عوض شده و با مرگ بر ارتجاع، درود بر بنیصدر ماهیت خود را روشن نمودند که مردم با حضور خود در صحنه از راهپیمایی آنها جلوگیری کردند و در این هنگام اعضا و هواداران گروههای مجاهدین خلق، رنجبران، پیکار، ملیگراها و ورشکستگان سیاسی با سنگ و چماق و چوب و کوکتل مولوتف به مردم حمله نموده که در نقاط مختلف شهر مجموعا ۲۲ نفر از برادران سپاه و حزباللهیها زخمی و یک نفر پاسدار به نام سیدمحسن هاشمی درحالیکه عکس امام را در دست داشت به او حمله نموده و چاقو را در قلبش فرو کردند که پاسدار مذکور پس از اینکه فریاد زد روح منی خمینی، بتشکنی خمینی به شهادت رسید.
آنگاه مردم جنازه شهید برادر محسن هاشمی را بر دوش گرفته و در سطح شهر و بازار راهپیمایی کردند. در این رابطه توسط مردم گروه زیادی از اغتشاشگران دستگیر و تحویل مقامات قضائی داده شدند.
حجتالاسلام سالک، مسئول بسیج و فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی اصفهان، در گفتوگویی درباره ماهیت افراد دستگیرشده گفت این افراد بیشتر از گروه مجاهدین خلق میباشند و تعدادی نیز از افراد پیکار، رنجبران و… دستگیر شدهاند که یک نفر از افراد این گروهکها از اهالی شهرکرد میباشند که طبق برنامه قبلی به منظور آشوبنمودن اصفهان به این شهر آمدهاند.
وی خطاب به مردم اصفهان اظهار داشت ما از مردم میخواهیم که هوشیاری خود را حفظ کرده و حرکتهای مشکوک را به سپاه و دیگر ارگانهای نظامی و انتظامی اطلاع دهند».
در این روزها درباره حمله به دفتر حزب جمهوری اسلامی در کرج و اردبیل نوشته شده بود: «بعدازظهر دیروز حدود ۵۰ نفر در حالی که شعار میدادند بنیصدر بنیصدر حمایتت میکنیم با سنگ و چوب به دفتر حزب جمهوری اسلامی کرج حمله کردند و شیشههای آن را شکستند.
به دنبال این حمله برادران حزبالله وارد صحنه شدند که این عده پس از روبهروشدن با سیل مدافعان اسلام متواری شدند… به دنبال دعوت جناح لیبرال و ملیگرا روز جمعه ۲۹ خرداد ۶۰ ساعت ۸ بعدازظهر عدهای که تعداد آنها از ۷۰ نفر تجاوز نمیکرد به طرفداری از آقای بنیصدر با شعار حزب چماق به دستان باید برود گورستان به دفتر حزب جمهوری اسلامی اردبیل حمله کرده و تمامی شیشههای این ساختمان و مغازه مجاور را شکستند که بلافاصله با گروه گشتی سپاه پاسداران مواجه شده و متواری شدند.
در هنگام فرار یکی از مهاجمین دستگیر و تعدادی شناسایی شدند که تحت تعقیب هستند. بنا به گزارش رسیده هنگام حمله به دفتر حزب کسی در داخل ساختمان نبوده است».
روایت روزنامه اطلاعات: روزنامه اطلاعات هم نوشته بود: «آشوبهای مسلحانه جبهه متحد ضد انقلاب، سلطنتطلبان، جنبش ملی مجاهدین خلق و پیکاریها چندین کشته و مجروح به جا گذاشت/ اخطار شدید سپاه به آشوبگران و محاربین با خدا/ در حمله مسلحانه مجاهدین ۱۴ پاسدار شهید شدند/ بنیصدر از فرماندهی کل قوا عزل شد/ .
روایت روزنامه کیهان: روزنامه کیهان هم با تیترهایی آورده بود: «هجوم مسلحانه مجاهدین خلق به مردم، با خشم انقلابی تودههای مسلمان مواجه شد/ رجویسم به جای بنیصدر به صحنه میآید/ رئیس مجلس: آشوب مجاهدین و فدائیان اقلیت بهترین گواه عدم کفایت رئیسجمهور است».
روایت روزنامه مردم و نشریه کار: روزنامه مردم ارگان حزب توده ایران در تاریخ ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ در دسترس نبود، اما در تاریخ ۴ خرداد ۱۳۶۰ این روزنامه مینویسد: «هتاکی و تحریف از سوی نشریه مجاهد نشانه قدرت استدلال و منطق نیست». نشریه کار، ارگان چریکهای فدایی خلق، با چند روز تأخیر در تاریخ ۳ تیر ۱۳۶۰ منتشر شد: «باز هم مجاهدین را به سوی انقلاب فراخوانیم/ حجتالاسلام موسویخوئینیها: در طول ریاستجمهوری بنیصدر به تدریج شعار مرگ بر آمریکا فراموش شده بود».
اطلاعیه دفتر امام: دفتر امام نیز در اطلاعیهای آورد: «دفتر امام خمینی دیروز طی اعلامیهای شهادت برادرانی را که روز شنبه توسط جنایتکاران خودفروخته منافق در تهران و بعضی از شهرستانها به شهادت رسیدند و به پیشگاه، ولی عصر رسیدند به پیشگاه، ولی عصر، امت شهیدپرور ایران و بازماندگان این شهدا تبریک و تسلیت گفت.
متن اطلاعیه بدین شرح است: انا لله و انا الیه راجعون. بار دیگر جنایتکاران خودفروخته منافق در تهران و بعضی از شهرستانها جنایت آفریدند. جنایتی که کمتر میتوان نظیرش را نشان داد. اینان بهعنوان طرفداری از آقای بنیصدر در مرای و منظر مردم شکم دریدند و سر بریدند و اسید بر روی پسران و دختران معصوم پاشیدند و جنایات دیگری که قلم از بازگوکردنشان شرم دارد.
جوانان پاک باخته و با خلوصی را که خدمات شایانشان به انقلاب زبانزد همگان بود را شناسایی کرده با فجیعترین وضعی به خاک و خون کشیدند. حضرت امام مدظله شدیدا از این واقعه متأثر و این مصیبت جانگداز را به پیشگاه حضرت بقیهالله، ولی عصر ارواحنا فدا و ملت شهیدپرور ایران و بهخصوص بازماندگان عزیز و صبور شهدای راه اسلام و آزادی تبریک و تسلیت عرض نموده از خداوند بزرگ برای آنان صبر جمیل آرزو مینماید. والسلام علیکم یا انصار دینالله». (منتشرشده در روزنامه کیهان ۱ تیر ۱۳۶۰).
روابط عمومی دادستانی انقلاب اسلامی مرکز در اطلاعیه دیگری پیرامون سی خرداد نوشت: «به اطلاع امت هوشیار و همیشه در صحنه ایران میرساند: دادگاه انقلاب جمهوری اسلامی مرکز بعدازظهر یکشنبه ۳۱ خردادماه جهت محاکمه عدهای از متهمین دادسرای انقلاب که اکثرا در رابطه با توطئه اخیر گروهکها، علیه نظام جمهوری اسلامی دستگیر شدهاند، تشکیل جلسه داد. دادگاه پس از اعلام ختم دادرسی وارد شور شد». ذیل این اطلاعیه هم حکم هرکدام از دستگیرشدگان ذکر شده بود.
امیرحسین جعفری