در سال 1372 وقتی مسعود رجوی مریم قجر را بعنوان رئیس جمهور معرفی کرد، فضای فرماندهان مرد در مقرها بهم ریخته بود. همه تناقض داشتند که چرا مریم قجر به عنوان رئیس جمهور انتخاب شد! در آن زمان در مقر ما زنان باصطلاح شورای رهبری مستمر با فرماندهان مرد نشست می گذاشتند و از هر طریق ممکن می خواستند ریاست جمهوری مریم قجر را به آنها تحمیل کنند. یک سری ظاهری قبول می کردند و یک سری نمی پذیرفتند و تقابل داشتند.
نشست های خیلی داغی در بین فرماندهان مرد برگزار می شد و بعضی مواقع نشست ها به بد و بیراه و فحش های رکیک کشیده می شد . در مقر دست به سیاه و سفید نمی زدند خودشان را زده بودند به بیخیالی و از طرفی داد شورای زنان در مقر را در آورده بودند .
یک روز متوجه شدم که فرماندهان مرد در مقر نیستند! با خودم گفتم احتمالا به نشست رفته اند. یک هفته ای بود که خبری از آنها نبود کسی نمی دانست آنها کجا هستند . یک روز با خودرو به سمت درب پادگان اشرف می رفتم در خیابان اصلی پادگان یک سری نفرات در حال دویدن بودند و دو طرف آنها دو افسر عراقی بودند. هر کسی در دویدن کم می آورد او را با چوب می زدند. دقت که کردم دیدم فرماندهان چند مقر بودند از جمله فرماندهان مقر ما .
دو سه روزی گذشت مسئول ارکان مقر زنی بود بنام فیروزه که نشست با ما برگزار کرد و در نشست گفت سئوال کردید که فرماندهان مرد چرا در مقر نیستند! بعد از انتخاب خواهر مریم پاسیو شدند دست به هیچ کاری نمی زدند. تشکیلات ما را زیر علامت سئوال برده بودند. نه فقط مقر ما تمام مقرها وضعیت ما را داشتند. ما برای خواهر مریم گزارش نوشتیم و خیلی تیز به او گفتیم اینها شما را قبول ندارند. ما از دست اینها خسته شدیم .
خواهر مریم نشستی با ما گذاشت و گفت اشکال ندارد کینه مرا نسبت به خودشان بیشتر کردند. من هم کاری با آنها می کنم که بگویند غلط کردیم و در ادامه گفت خواهر مریم چند تا از تکاوران عراقی را دعوت کرده و آنها را توجیه کرد که پدر اینها را در بیاورند و آنها را آدم کنند. همه آنها را به آموزش رزم انفرادی فرستاد ( رزم انفرادی آموزشهای خیلی سختی داشت از جمله غلطیدن روی خارهای خشک در بیابان، استتار کردن خود در سبتیک ها منظور چاه های فاضلاب و ….. ).
نزدیک به دوماه آموزش آنها طول کشید. بعد از این همه مدت فرماندهان مرد به مقر آمدند به آنها نگاه می کردم چهره های سوخته به لحاظ جسمی لاغر و خون جلوی چشمان آنها را گرفته بود. جالب بود قبل از آموزش مریم قجر به فرماندهان مرد کینه داشت بعد از آموزش فرماندهان مرد به مریم قجر و شورای زنان او کینه داشتند. زنهای شورا در مقر ما متوجه این موضوع شده بودند از ترسشان شبها در مقر در محل خودشان استراحت نمی کردند. میرفتند در محل دیگری بیرون از مقر ما و صبح به مقر می آمدند . مریم قجر فکر کرد با آموزشهای سخت می تواند خودش را به فرماندهان مرد تحمیل کند اما بدتر شد که بهتر نشد و تیر مریم قجر به سنگ خورد . تا زمانی که در فرقه بودم تقابل های فرماندهان مرد با خط و خطوط فرقه ادامه داشت و تا همین الان هم ادامه دارد .
فواد بصری