بی جهت نبود آن موقع که ما در اشرف و عراق مستقر بودیم رجوی ملاقات ها را لغو و ممنوع اعلام کرد . ضمن این که در صحبت هایش کلمات رکیک و زننده ای نسبت به خانواده ها بکار می برد که در واقع زیبنده خودش بود.
اوایل ورود خانواده ها به عراق، فکر کنم طی سال 82 بود خانواده ها را در اشرف پذیرا شده بودند و در نشست ها مسئولین عنوان می کردند ما به تهران نرفتیم اما تهران را به اشرف آوردیم! اما در عمل دیری نپایید که ملاقات ها به ضد تشکیلات تبدیل شد و مثل آواری بر سرشان خراب شد و سبب شد افرادی که با خانواده ها ملاقات کرده بودند بعد از مدت کوتاهی از فرقه جدا شده و دنبال زندگی خویش بروند .
تصویری که رجوی از خانواده ها داده بود درست عکس عمل کرد! یعنی خانواده ها روی نفرات شان اثر گذاشته و ضربه سختی را بر تشکیلات وارد کردند به طوری که رجوی که فکر می کرد تهران را به اشرف آورده اما نتایج ملاقات ها نشان داد بعد سخت پشیمان شده و برای جلوگیری از ریزش روز افزون نیرو ها ملاقات با خانواده را ممنوع اعلام کرد !
چرا اعضا بعد از یک ملاقات متحول شدند؟ فرقه که سالیان روی اعضای کار کرده و آن همه مغزشوئی روزانه و نشست های بزرگ که بعضاً تا یک هفته ادامه داشت و به قول خودشان می خواستند با انقلاب طلاق مریم قجر همه اعضا را بیمه کنند – حداقل از سال 67 تا 82 حدود 15 سال روی همه اعضا کار کردند- شوخی که نبود حالا چی شده با یک ملاقات تق انقلاب طلاق مریم قجر در رفت! با ملاقات چند روزه با خانواده تحولی ایجاد شد که رجوی را وادار نمود ماهیت درونی خودش را بر ملا کند.
در شعر و شعارهایشان این همه از انقلاب درونی و ایدئولوژیک یاد می شد و رجوی ادعا می کرد کسی که انقلاب کند مانند اتم عمل خواهد کرد و وقتی اتم بشکافد کون و مکان را به هم می ریزد و آن فرمول اتم E= MC2را برای ما روی تابلو ترسیم می کرد و در این باره با آب و تاب آنچنانی صحبت می کرد! حالا چه شده بود که با یک ملاقات با خانواده عین بادکنک ترکید؟
ما در تشکیلات شاهد بودیم یک تلنگر از جانب خانواده ها باعث شد همه چیز بر سر رجوی خراب شود. بعد از این ماجرا رجوی تجربه کرد که نباید نزدیک خانواده شود به همین دلیل در آلبانی هم از حضور خانواده ها جلوگیری کرد.
اکنون که همایش خانواده ها برگزار شده آن هم طی 5 روز ، سکوت سازمان نشان می دهد ضربه کاری وارد شده و حتما به دنبال راه کار و مقابله بر می آیند چرا که تجربه اشرف را دارند گرچه هنوز انعکاسی ندادند اما در درون خودشان بسیار بهم ریختند. اکنون بدون شک خانواده ها و جدا شده ها بزرگترین چالش برای رجوی ها هستند .
هنوز جوهر دادگاه جداشدگان خشک نشده بود که همایش خانواده ها روی سر رجوی خراب شد. دادگاه جداشدگان هم چالش دیگری است که گریبان رجوی ها را گرفته است. ارائه شکایت از سوی جدا شده ها به دادگاه لاهه در هلند ترسی را در دل رهبران فرقه ایجاد کرد که حالا مجبورند جهت دفاع در چند میدان خود را آماده کنند وی دیگر نمی تواند به اسم حقوق بشر چهره واقعی خودش را مخفی نماید زیرا جنایتی را که در حق جداشده ها روا داشت آن هم در طی سالیان متمادی ، کم جنایتی نبود !
روزی که در دادگاه لاهه اقدامات ضد بشری و انسانی را که علیه جداشده ها و خانواده ها انجام دادند فاش و علنی گردد به جهانیان ثابت می شود این فرقه تا کجا آلوده است. آن روز دیر نیست .
در شرایط کنونی این خانواده ها هستند که مریم قجر را به چالش می کشند. سکوت سازمان هم در این مقطع به این معنا است و فقط نمی خواهد که اعضای خودش از این خبر مطلع شوند. اما نمی تواند جلوی درز این خبر مهم را به اعضایش بگیرد! دیر یا زود می فهمند و باز هم مسئله انگیز خواهد شد. وقتی سران سازمان در یک دادگاه بین المللی پشت میز محاکمه قرار بگیرند آن موقع دیگر خیلی دیر خواهد بود .
در شرایط حاضر اگر می بینیم سازمان بازی سیاسی دیگری را به بهانه اعدامی های سال 67 علم کرده، البته هر سال به این بازی دست می زد اما امسال با شدت و حدت بیشتر ، چنانچه در بعضی از شهرهای اروپائی اکسیون راه انداخته، همین حرکت نشان از ضعف و شدت ضربه ای است که بر پیکره فرقه وارد شده است. خبر شکایت جداشده ها و ارائه به دادگاه لاهه و همایش خانواده ها این دو حرکت مکمل هم هستند که رجوی از آن وحشت دارد. اما اگر روزی این خبر را اعضای دربند بشنوند احساس پشتیبانی خواهند کرد و دلگرم شده و روحیه می گیرند که در مقابل جنایت سازمان بایستند .
در آینده شاهد خواهیم بود خانواده ها بتوانند به صورت قانونی به آلبانی رفته و با عزیران خود ملاقات کنند. رجوی هم از همین می ترسد آن روز دیر نیست به امید آن روز .
گلی