راستش داشتم فکر می کردم این خانم چطور برای یک جانی، کسی که به اقرار خودش مرتکب جنایت شده و یک خانواده را بی سرپرست کرده و تعداد زیادی را داغدار، پیام می دهد. اما برای عباس مدرسی فر، کسی که به قول خودشان 60 سال سابقه مبارزاتی داشته ، در زمان شاه 14 سال حبس داشته و از سال 51 در زندان شاه بوده، مریم قجر برایش به اندازه یک جانی ارزش قائل نیست و پیامی به مناسبت مرگ او نداد!
به نظرم دلیل روشن است! من با این که از نزدیک با آقای مدرسی فر برخورد نداشتم و از دور او را می شناختم هرگز ندیدم در نشست های جمعی که مسعود و مریم برگزار می کردند، این آقا در جهت تایید بحث هایی که رجوی شیاد برای جمع می کرد بلند شده باشد و یا تملق گویی کند. هرگز در این 24 سال که عضو این سازمان بودم و در تشکیلات حضور داشتم عباس مدرسی فر را ندیدم که حرفی زده باشد. همین فاکتور نشان می دهد عباس مدرسی فر به انقلاب باسمه ی رجوی هیچ اعتقادی نداشت. اگر غیر از این بود بایستی خودش را طی نشست های مکرر نشان می داد. در حالی که در نشست ها اعضای ارشد و با سابقه معمولاٌ بعد از هر نشست یا در شروع یا در خاتمه بلند می شدند در تایید بحث های رجوی به تعریف و تمجید می پرداختند. ولی عباس مدرسی فر این کاره نبود بنابراین به یقین باید بگویم عباس مدرسی فر به رجوی ها اعتقادی نداشت و با آنها زاویه داشت و به همین خاطر است که هیچ وقت هیچ مسئولیت مهمی به او داده نشد و همیشه باید دنبال کارهای پشتیبانی می بود .
من به غیر از خودم با یکی ازدوستان دیگر هم در رابطه با عباس مدرسی فر صحبت کردم. او که سابقه بیشتری داشت نیز حرف مرا تائید کرد که در هیچ کدام از نشست های رجوی وی بلند نشده و حرفی به تائید از رجوی ها زده باشد .
پس می توان نتیجه گرفت:
اولاٌ همانطور که در بالا اشاره کردم عباس مدرسی فر به رجوی اعتقادی نداشت و ثانیا اگر مریم قجر ناپرهیزی کند و از موضع سوء استفاده پیام دهد سپس اعضای قدیمی دیگر که سابقه طولانی دارند مانند عباس داوری و براعی و ابریشم چی و … متناقض شده و می گویند فرق ما با عباس مدرسی فر که بیشتر در خودش بوده و مسئولیتی نداشته چیست ؟ این تناقضات است که به مریم قجر اجازه نمی دهد حتی یک پیام دو خطی بدهد.
اگر توجه کرده باشید، مهدی افتخاری با وجودیکه مخالف انقلاب مریم بود، از مرگش سوء استفاده کردند و حداقل پیام چند خطی دادند! بچه هایی که در تشکیلات بودند می دانند چه بلایی سر مهدی افتخاری آوردند. خود رجوی شخصاٌ او را در نشست بزرگ در حالی که همه اعضا حضور داشتند خوار و ذلیل کرد و وی را زیر تیغ جمع برد، با این وجود بعد از مرگش از وی تعریف کردند . علت این است مهدی افتخاری خدمات شایان توجهی به مسعود کرده و فرمانده عملیات فرارش بود. یعنی رجوی به او مدیون بود چرا که جانش را نجات داد. همچنین فرمانده یکی از محورها در عملیات دروغ جاویدان بود. مهدی افتخاری خیلی کارها برای تشکیلات انجام داد و به همین نمی شد چیزی از مرگش ننویسند. گر چه شاید آنطور که باید و شاید و در خور سابقه ی تشکیلاتی اش بود برخورد نکردند اما به هر ترتیب چند خطی به اجبار نوشتند.
اما از عباس مدرسی فر و دیگرانی چون او به راحتی به بوته فراموشی سپرده می شوند.عباس مدرسی فر حتی برای مسعود هم در طی این سالها که در تشکیلات بود تره خرد نکرد! در واقع حضور و وجودش در تشکیلات شبیه مهمان بود. برای همین مریم دستش خالی است و نمی تواند از مرگش سوء استفاده کند و اگر فیلمی از وی پخش می کنند بیشتر به خاطر این است که عنوان کنند وی در خط انقلاب طلاق مریم قجر بوده است .
گلی