ماجرای فعالیتهای هسته ای صلح آمیز ایران و تردیدهایی که کوشش می شود در این باره برای افکار عمومی بوجود آید، چند سالی است که از خبرهای جدی رسانه های داخلی و خارجی است. چند کشور غربی در طول این مدت با بهانه ای بی اساس و تهدید برای ایران، تلاش کرده اند ملت بزرگ ایران را از حق استفاده از فن آوری صلح آمیز هسته ای باز دارند.
اینک به بررسی اجمالی از سیر پرونده ی هسته ای در ایران و تلاش های مذبوحانه مجاهدین که (ید طولایی) در امر وطن فروشی و خدمت به بیگانگان دارند ؛ می پردازیم.
در ماه اوت 2002 کاخ سفید با این ادعا که ایران در نطنز تاسیسات غنی سازی اورانیوم و در اراک، راکتور آب سنگین ساخته است وبا تهیه تصاویر ماهواره ای و انتشار آن مدعی شد که این تاسیسات کاربرد نظامی دارد.اگرچه رئیس دولت هشتم و تیم ویژه هسته ای ایران، ساخت تاسیساتی در نطنز و اراک را تاکید کردند، اما تاکید داشتند که این تأسیسات همچون نیروگاه بوشهر صرفاً برای تولید انرژی هسته ای صلح آمیز است و اصلا کاربرد نظامی ندارد و با اشاره به این مطلب که دین اسلام تولید بمب اتمی را مردود می داند، راه را برای رایزنی و بازرسی از تاسیسات هسته ای را باز نمودند. بنابراین در21 فوریه 2003 محمد البرادعی مدیر آژانس بین المللی انرژی اتمی به ایران سفر کرد تا اماکن هسته ای ایران را مورد بازرسی قرار دهد. با پایان این بازرسی و طی گزارش تیم بازرسان،آژانس خواستار "همکاری بیشتر تهران " شد. اما این گزارس هیچ اشاره ای به این که ایران مفاد معاهده منع تکثیر تسلیحات اتمی را نقض کرده است نداشت. در همین راستا و در جریان شفافیت سازی، ایران "بازرسی سرزده " را پذیرفت و سید محمد خاتمی رییس جمهور وقت اعلام کرد که تسلیحات اتمی هیچ جایگاهی در راهبرد نظامی کشورش ندارد ولی ایران از از فناوری اتمی صلح آمیز نیز دست نخواهد کشید. با ادامه مذاکرات و در حالی که در دست نیست که در ایران در حال تولید تسلیحات اتمی است اما واشنگتن این گزارش را رد کرد و آن را باور نکردنی! خواند. و توانست با انگلیس، فرانسه و آلمان بر سر قطعنامه ای به توافق برسد. 18 دسامبر 2003 روزی بود که ایران پروتکل الحاقی را امضا کرد تا تاسیسات هسته ای ایران در معرض بازرسی بی قید و شرط قرار گیرد.
در 9 آوریل سال 2004 جمهوری اسلامی اعلام کرد تولید سانترفیوژ را به صورت "داوطلبانه " متوقف خواهد کرد و مقامات کشورمان گزارش هزار صفحه ای درباره فعالیت های صلح آمیز هسته ای خویش را به آژانس تحویل دادند تا اعلام کنند هیچ پنهان کاری وجود نداشته است.
در این مدت ایران اعلام کرد تسلیم فشارهای بین المللی نخواهد شد و از دنیا خواست که ایران را عضو "باشگاه هسته ای" بداند و بعد از این که سوء نیت طرف های مذاکره را دید، پلمپ آژانس بر روی سانترفیوژها را فک و تولید آنان را در نطنز آغاز کرد و این در حالی بود که آمریکا و اسراییل ایران را تهدید به حمله کردند و با پاسخ دندان شکن ایران مواجه شدند. با این عزم ملی، آژانس در اول سپتامبر 2004 گزارشی داد که برخی از ادعاهای ایران در مورد فعالیتهای اتمی اش قابل قبول و باور است.
در دور مذاکرات جدید، که مدتی به علت انتخاب ریاست جمهوری به تعویق افتاده بود و انتخاب آقای محمود احمدی نژاد به عنوان رییس جمهور، علی لاهیجانی دبیر شورای امنیت شد و دور تازه ای از مذاکرات را با البرادعی آغاز کرد که وی این مذاکرات را سازنده خواند. با این حال و با تمام همکاری دائمی ایران که در این مورد انجام می داد،در 24 سپتامبر 2005 قطعنامه شورای حکام علیه ایران به تصویب رسید و از ایران خواسته شده بود مذاکره با سه کشور اروپایی را از سر بگیرد و برنامه غنی سازی اورانیوم را متوقف کند و با اجرای مفاد پروتکل الحاقی پیمان منع گسترش جنگ افزار های هسته ای، فعالیتهایش را به حالت تعلیق درآورد.
سال 2006 در حالی آغاز شد که شورای حکام گزارش پرونده هسته ای ایران را به شورای امنیت ارجاع داد و در همین روز رییس جمهور ایران در نامه ای به سازمان انزژی اتمی کشور دستور تعلیق اجرای داوطلبانه ی پروتکل الحاقی را صادر کرد. در پی اعلام خبر ارسال پرونده هسته ای ایران به شورای امنیت هیات نمایندگی ایران در آژانس بین المللی انرژی اتمی اعلام کرد این کشور بی توجه به هر تصمیمی که شورای امنیت درباره اش بگیرد به برنامه تحقیقات اتمی خود ادامه خواهد داد… تا امروز که شاهد موفقیت بزرگ دانشمندان ایران در رسیدن به چرخه تولید سوخت صنعتی هستیم.
اما پروسه ملی جریان انرژی هسته ای امروز ایران را به گونه ای می توان با جریان ملی شدن صنعت نفت مقایسه کرد. در برنامه ملی شدن صنعت نفت ایران کشورهای آمریکا و انگلستان با همان سر سختی که امروز مقابل برنامه های ایران ایستاده اند، با آن هم مخالفت کردند. آنها که امروز پرونده ما را به شورای امنیت می فرستند همان هایی بودند که بعد از ملی شدن صنعت نفت ما را به دادگاه لاهه بردند.
اگر مردم و رهبران در آن برهه کوتاه می آمدند ما اکنون در مورد آن نسل چه فکری می کردیم؟
در آن زمان هم قدرتها، ملی شدن صنعت نفت را تهدید جهانی می دانستند و ایران را به دلیل تهدید صلح و امنیت جهانی محکوم می کردند. زمانی که مردم ایران صنعت نفت خود را ملی کردند مستکبرین مانند امروز تلاش کردند با شدیدترین تحریم های سیاسی و اقتصادی ملت ایران را به کوتاه آمدن از خواسته های برحق و قانونی خویش وادار نمایند. ملی شدن صنعت نفت و بانیان مخالف آن مانند امروز به خاطر مقاصد جاه طلبانه و با هدف محروم نمودن مردم ایران از حقوق مسلم شان به خاطر آنچه که امروزه به اصطلاح نگرانی های ناشی از اشاعه تسلیحات یاد می شود از ملی شدن صنعت نفت جلوگیری می کردند.در جریان ملی شدن صنعت نفت مردم محکم و استوار بر خواسته های خود ایستادند و مانند امروز که شاید در تاریخ ملت ایران کمتر زمانی را بتوان سراغ گرفت که ملت این گونه محکم واستوار و یکپارچه پشتیبان یک خواست ملی واحد باشد و اصرار بر خواست توسعه فن آوری هسته ای جهت مقاصد صلح آمیز داشته باشد، تبدیل به فرازی بلند و پر افتخار از تاریخ ایران گردیده است، همانگونه که استقلال و پیشرفت امروز ملت بزرگ ایران نیز، یکی از قله های حماسه و شرف ایران و سرتاسر ایرانیان در هرگوشه از جهان شده است.
اما در این بین مجاهدین با موضع گیری های ضد میهنی و استفاده از اخبار اربابانشان موساد و سیا برای محروم کردن مردم ایران از حق لاینفک استفاده از فناوری هسته ای برای اهداف صلح آمیز، به جعل اطلاعات و سند سازی روی آورده اند. آنها که آبرویی نزد مردم ایران ندارند و به ورطه فراموشی و اضمحلال غلطیده اند در حالی که همه اقشار مردم اعم از روحانی، دانشجو، مذهبی و غیر مذهبی این حق را فریاد می کنند آنها رودرروی این خواست ملی ایستاده اند. اگر این جریان با ملی شدن صنعت نفت مقایسه می شود از این جهت است که همانگونه که حزب توده در برنامه اش خود را مدافع منافع طبقات محروم و قهرمان استقلال و آزادی ایران و علاقمند به دوستی ایران با همه کشورهای آزادی خواه معرفی می کرد و کوشش می کرد که خود را به عنوان پیرو آرمان های ناسیونالیستی بشناساند و هویت کمونیستی خود را حتی الامکان پنهان کند (چرا که این حزب بنا را با جدّیت تمام بر حمایت از منافع و سیاست شوروی گذاشته بود)، مجاهدین نیز امروزه با حمایت از منافع و سیاست اسرائیل،آتش بیار مسائل پرونده هسته ای ایران شده اند تا با خوش خدمت هایی که می کنند در مقابل خواسته مردم ایران و همسو با سیاست های بین المللی امریکا و انگلیس و اسراییل بر بن بستهای استراتژیکی خود سرپوش بگذارند و دلربایی از اربابان خود بکنند.
نمایندگان حزب توده در مجلس و هم رهبران حزب در خارج مجلس در همه مسایلی که با منافع شوروی ارتباط داشت ار آن منافع دفاع و پشتیبانی می کردند. بین سال های 1320 و 1326 حزب توده در چند مورد مهم جانبداری خود را از اقدامات شوروی برای بدست آوردن امتیاز نفت در شمال، تایید جنبش های تجزیه طلبی در آذربایجان و کردستان که شوروی آن را به وجود آورده بود و تبلیغ این فکرکه ایران باید ایالات شمال را به عنوان منطقه امنیتی شوروی بشناساند و سیاست خارجی خود را بر پایه تعادل مثبت قرار دهد،اعلام کرد و با رخنه در کارگران آبادان، اعتصاب،اعمال نفوذ در کارگران نفت جنوب، سرسپردگی خود را اثبات کرد.
شرایط آن زمان با حال آنقدر نزدیک است که گویی تاریخ دوباره تکرار شده است. اگر حزب توده خواهان واگذاری نفت شمال به روسیه بود، منافقین خواهان جلوگیری ایران از دسترسی به فن آوری صلح آمیز هسته ای و نابودی ایران و این ملت شریف هستند.
این سرسپردگی به اجنبی تا آنجا است که آنها صراحتاً اعلام کرده اند که نزدیک به 30 مورد اطلاعاتی در خصوص انرژی هسته ای ایران به غرب داده اند و وزارت خارجه آمریکا- همان کشوری که به خصومت دیرینه علیه ایران مشهور است – گواه گرفته اند. آنها جاسوسی خود را رگبار کوبنده روشن گری های مقاومت! می دانند که ایالات متحده آن را تأیید و مراتب تشکر خود را نیز اعلان داشته است.
با تمام این تلاشهای نافرجام و ضد ملی و میهنی، همچون ملی شدن صنعت نفت و دفاع مقدس هشت ساله، ملت ایران بر سر حق استفاده از انرژی صلح آمیز هسته ای می ایستد و به فتح قله های بزرگ استقلال و عزت نائل آمده و معاندان و حسودان ملت ایران، بور و خفیف تر از امروز خواهند شد.
سلیم صدیقی، کانون هابیلیان، نهم آوریل 2007