سیاوش نظام الملکی در سال 1360 در شهر رشت به دنیا آمد. پدرش حسن نظام الملکی و مادرش نسرین پارسیان از اعضای مجاهدین خلق بودند. پدر و مادر مجاهدش یکسال بعد برای پیوستن به تشکیلات در خارج از ایران سیاوش شیرخواره را با خود بردند و در سال 1366 برای شرکت در عملیاتهای تشکیلات علیه مرز های ایران به عراق و کمپ اشرف رفتند. جایی که زندگی خانوادگی در آن معنایی نداشت و کودکان در آسایشگاههای جدا از والدین زندگی جمعی داشتند و تنها در آخر هفتهها اجازه دیدار با والدینشان را داشتند.
همین زندگی نیم بند با خانواده نیز برای سیاوش سه سال بیشتر دوام نداشت و در سال 1369 که مسعود رجوی به بهانه جنگ خلیج دستور انتقال نهصد کودک مجاهد به کشورهای غربی را صادر کرد، سیاوش 9 ساله برای آخرین بار با مادرش ملاقات کرد و قاچاقی به سوئد فرستاده شد. او مانند صدها کودک دیگر جدا شده از والدین مجاهد، نزد خانوادههای متعدد و در پانسیونهای مجاهدین به زندگی غریبانه خود ادامه داد.
مادرش نسرین پارسیان با نام مستعار فاضله از ردههای بالای تشکیلاتی برخوردار بود و بنا به ادعای تشکیلات کاندیدای شورای رهبری بود. او در آبان 1372 در یک حادثه رانندگی کشته شد. برخی افراد جدا شده از مجاهدین معتقدند که این تصادف ساختگی بوده و نسرین پارسیان توسط سران سازمان به این شیوه تصفیه درون گروهی شده است. علی سعیدی عضو جدا شده در این باره همسر او یعنی حسن نظام الملکی را مقصر میداند: « در همان زمان همه میدانستند که نسرین پارسیان، عضو شورای رهبری 12 نفره سازمان مجاهدین خلق، مدتی است که مخالف انقلاب ایدئولوژیکی درونی خود ساخته مسعود و مریم رجوی است. به همین دلیل طرح حذف وی توسط مسعود رجوی ریخته شد و توسط شوهر سرسپردهاش به شکل یک تصادف اجرا گردید.»
سیاوش چند سال پس از کشته شدن مادرش بار دیگر به عنوان نیروی میلیشیا به عراق و کمپ اشرف بازگردانده شد. در حالی که مادر به هنگام وداع به او گفته بود «بعداز این که ما رژیمو سرنگون کردیم» دوباره یکدیگر را می بینیم اما سیاوش نه مادر را دید و نه «سرنگونی موعود» را، چراکه سیاوش هم پس از چند سال به سرنوشت مادرش دچار شد.
در ششم و هفتم مرداد ماه سال 1388، هنگامیکه نیروهای پلیس عراق، که کنترل کمپ اشرف را پس از آمریکاییها به دست گرفته بودند، برای احداث یک پست نگهبانی وارد کمپ اشرف شدند با مقابله سپر انسانی اعضای مجاهدین خلق روبرو شدند. این افراد به دستور مستقیم مسعود رجوی با دستان خالی خود را در مقابل خودروهای نظامی عراقی انداختند و با نیروهای عراقی درگیر شدند. در این درگیری 13 تن از اعضای رده پایین تشکیلات کشته شدند که سیاوش نظام الملکی یکی از آنها بود. او در سن 28 سالگی قربانی کیش شخصیتی رجوی شد.
فرهاد، عضو جدا شده از تشکیلات که او هم از کودکان میلیشیا بود، پس از رهایی از تشکیلات مجاهدین خلق در آلبانی در سال 1393 از مرگ سیاوش نوشت: « هنوز بعد از گذشت 5 سال خاطراتت از ذهنمان پاک نمیشود. هنوز به این فکر میکنیم که چرا رجوی تو و امثال تو را که در گلزار زندگی هنوز مثل یک غنچه نشکفته بودید را بی هیچ انصاف و مروتی در پادگان اشرف پرپر کرد تا فقط به امیال و خواستههای خودش برسد… خیلی از ماها که سر مزارت بودیم از کودکی تو را میشناختیم و به بودنت عادت کرده بودیم ولی این داس شقاوت سران فرقه بود که تو و امثال تو را از این گلزار چید.»
رسانههای تبلیغاتی مجاهدین خلق هم از نسرین پارسیان و هم از فرزندش سیاوش نظام الملکی با عنوان شهید یاد میکنند. جالب آنکه در یادنامهای که درباره سیاوش در وبسایت آنها در دسترس است در مقابل عنوان «تحصیلات» خط تیره درج شده است چرا که سیاوش نیز مانند بسیاری دیگر از اعضای میلیشیا از کلاس درس و مدرسه بیرون کشیده شده و به عراق فرستاده شد. در گزارش مفصل مجله زیت آلمان از زندگی امین گل مریمی (کودک دیگری که قربانی مجاهدین خلق بود) آمده است که معلمان آلمانی در آن دوران به خاطر دارند که کودکان ایرانی یک به یک از کلاسها ناپدید میشدند و دیگر به مدرسه نمیآمدند.
حسن نظام الملکی پدر سیاوش هم اکنون از اعضای رده بالای مجاهدین خلق است که به عنوان کارشناس در رسانههای تبلیغاتی تشکیلات حاضر میشود. اما اعضای جدا شده از مجاهدین از جمله علی سعیدی و جواد فیروزمند، او را از فرماندهان رابط با استخبارات صدام حسین و یکی از شکنجه گران و بازجویان تشکیلات میدانند.
همچنین، از سرنوشت مریم نظام الملکی، خواهر حسن نظام الملکی و عمه سیاوش، نیز شواهد تازه ای بدست رسیده است که جالب توجه است. مریم سنجابی عضو جدا شده، در حالی که خبر جدا شدن مریم نظام الملکی از تشکیلات را داد، درباره او نوشت: « مریم نظام به خاطر قربانی شدن برادرزاده جوانش به دست رجوی خون آشام از آنان نفرت داشت و به خاطر مخالفتهایش با فرقه وحشی و هوشیاریاش که متوجه جنایات و خیانتهای فرقه بود حاضر به همکاری و باقی ماندن در تشکیلات جهنمی نبود. او اعتراضاتش را به صورت علنی بیان میکرد اما رجوی بد ذات و جنایتکار اجازه خروج به او نمیداد و بر اساس دستور خود ساخته حکم مرگ در صورت جدا شدن اعضا و کاندیداهای شورای رهبری، در انتظارشان بود. به همین دلیل نامبرده سال ها توسط رجوی جنایتکار در کمپ اشرف زندانی و تحت اذیت و آزار بود.»
مزدا پارسی