در ایامی که دادگاهی در سوئد و اینک در آلبانی در جریان است تا یکسری اتهامات حقوق بشری را بررسی کند، می بینیم که برخی از جانب سازمان مجاهدین خلق به عنوان شاکی یا شاهد به صحنه آورده می شوند که مسعود رجوی آنان را در نشست های داخلی تشکیلات “خائن” خطاب کرده و میگفت که شما تفاله های زندان هستید که به جز خجالت برای من چیزی نیاوردید.
ماجرا از این قرار بود که رجوی طی نشست هایی که در سالیان گذشته داشت، اعم از نشست های موسوم به “حوض” در سال 1374 شمسی یا نشست هایی تحت عنوان “طعمه” در سال 1380 شمسی، بخشی از نشست را بطور عمده به کسانی اختصاص داد که ظاهرا چند سالی را در زندان های جمهوری اسلامی گذرانده و سپس آزاد شده و به قرارگاه اشرف آمده بودند.
رجوی تلاش میکرد تا آنان را به اصطلاح خودش از اسبی که سوارش بودند پیاده کرده و بی اعتبار کند. اسبی که آنان سوارش بودند و به نوعی برایشان سرمایه محسوب می شد از نظر رجوی “سابقه زندانی سیاسی” بود.
عبارت “زندانی سیاسی” از این جا شروع شده بود و رجوی تلاش میکرد آنرا در داخل تشکیلات بی اعتبار کند، این عبارت مخصوص افرادی بود که از چند ماه تا چند سال را به جرم عضویت یا هواداری از مجاهدین خلق در زندان های ایران گذرانده بودند.
رجوی این تهدید را احساس کرده بود که سوابق زندانی بودن این افراد برایشان تبدیل به سرمایه شده است و تهدید سر برداشتن این افراد در تشکیلات وجود دارد، زیرا این افراد به واسطه سوابقشان در آشنایی با سازمان و بطور خاص میزان زمان زندانی بودنشان در ایران، در درون فرقه رجوی همواره مورد احترام بودند. رجوی مطلقا نمی خواست که چنین فضایی ایجاد گردد، زیرا در مناسبات فرقه ای و تشکیلاتی عنصر مهم و قابل احترام فقط “راس هرم” است و همه اعتبار و تعریف و تمجید خاص رهبری فرقه و نه کس یا کسان دیگر!
در همین خصوص مسعود رجوی بارها تلاش کرد تا این افراد را در تشکیلات ضایع کند. آنان را وادار کرده بود که گزارشاتی از خودشان بنویسند و در جمع افرادی که با هم در یک مکان بودند بخوانندو اعتراف کنند که خائن هستند و در زندان های جمهوری اسلامی خلاف دستور تشکیلات زندان عمل کرده و خیانت کرده و تسلیم شده اند، لذا دادگاه های جمهوری اسلامی از اعدام آنها که اصطلاحا “سر موضع” نبودند و مواضع جنایتکارانه و خائنانه سازمان مجاهدین خلق یعنی مبارزه مسلحانه و همکاری با دشمن متجاوز به خاک میهن را رد کرده بودند صرف نظر کردند و از زندان آزاد شدند.
مسعود رجوی مدعی بود که این افراد خیانت کرده اند و باید طبق دستور تشکیلات اعدام می شدند و زنده ماندنشان خیانت محسوب می شود و مستحق اعدام هستند و اگر دست رجوی به لحاظ بین المللی باز بود، خودش آنها را اعدام می کرد .
اما حالا با سوء استفاده منافقانه، همین افرادی که روزی مدعی بود خائن و مستحق اعدام هستند را پشت سر هم به صحنه می آورد و وادارشان میکند تا در خصوص کشتار در زندان های ایران شهادت بدهند، همان زندان هایی که خود آنان با توبه صوری از آنها آزاد شده و از آنجا که در ارتباط تشکیلاتی بودند یکراست به عراق و قرارگاه اشرف رفتند.
شما رفتار منافقانه و نان به نرخ روز خوری فرقه رجوی را فقط در همین موضوع خاص می توانید براحتی مشاهده نمائید. این افراد با عنوان زندانیان سیاسی سابق اما در داخل تشکیلات یک مشت خائن هستند که حکم آنان اعدام است.
من به چشم خودم دیدم که مسعود رجوی کاری با این زندانیان سیاسی سابق کرد که به اعتراف خودشان بازجوهای جمهوری اسلامی هرگز نکرده بودند. چنان این افراد را به لحاظ شخصیتی شکست و خورد کرد و به لحاظ روانی تحت فشار قرار داد که نمی توانستند سر بلند کرده و به صورت بقیه نگاه کنند .
حتی سالها بعد وقتی در داخل تشکیلات صحبت از زندانیان دهه شصت می شد، آنها باید بلند شده و به خیانت های خود برای صدمین بار اعتراف می کردند و اِبراز شرمندگی می نمودند و اعدام را حق خود می دانستند، و اگر نمی کردند زیر بار انتقادهای شدید و سرکوب های روانی می رفتند.
اما اکنون در رسانه ها و سایت های فرقه رجوی بخشی از مطالب نوشته شده یا مصاحبه های تلویزیونی انجام شده توسط همین افراد (زندانیان سیاسی سابق یا خائنین داخل تشکیلات) صورت می گیرد.
در دادگاهی که هم اکنون در جریان است نیز همین افراد از نظر رجوی خائن را جلو فرستاده اند تا بروند و برای رجوی شهادت بدهند و نه اینکه از خودشان دفاع کنند .
بعد هم باید آخر شب بیایند و در نشست های عملیات جاری چندین مرتبه اعتراف به خیانت کنند و از خود انتقاد کنند که نتوانستند آنطور که باید از “برادر مسعود” دفاع جانانه بکنند چون بار خیانت را همچنان به دوش می کشند.
قابل ذکر است که در مناسبات فرقه ای کسی نمی تواند نسبت به بقیه مهم تلقی گردد الا رهبری فرقه که در بالاترین نقطه قرار دارد، و هر آنکسی که آن نقطه را کم رنگ نموده و تحت تاثیر قرار دهد باید که حذف گردد یا اینکه خودش را بطور اساسی در جمعی که زندگی میکند ضایع کرده و لجن مال نماید تا جایی که خودش هم نتواند جلوی آینه ایستاده و به خود نگاه کند .
بخشعلی علیزاده