در روزهای اخیر گزارش یک مجله دانمارکی درباره فردی که در خردسالی و با ترفند رجوی ها از خانواده اش جدا شد، تیتر بسیاری از رسانه ها و سایت ها شد. در این گزارش به زندگی «حنیف عزیزی» که در زمان کودکی به همراه برادرش مجبور به جدایی از مادرش گردید و همین جدایی در نهایت به قطع ارتباط او با مادرش منجر شد پرداخته شده است. همین چند هفته پیش بود که یک مجله آلمانی گزارشی از سرگذشت و سرنوشت تلخ یکی دیگر از این دست کودکان به نام «امین گل مریمی» را منعکس کرده بود و در آن از بلاهایی که فرقه رجوی بر سر او و دو برادر دیگرش چه در عراق و چه در آلمان آورده بودند پرده برداشت.
مدتی قبل تر یکی دیگر از این کودکان به نام امیر یغمایی پرده از جنایات و ستم هایی که رجوی ها بر سر او و دیگر افرادی مشابه او که در کودکی در فرقه رجوی بودند برداشته بود.
و قبل از او نیز افرادی دیگر و این داستان کماکان ادامه دارد چرا که رجوی نه تنها با روش های ضد انسانی در درون فرقه همه ی اعضا را به بردگی گرفته و مغز و رفتارشان را تحت کنترل دارد، بلکه با روش های شنیع، در بیرون از فرقه نیز اعضای جداشده را وادار به سکوت می کند.
افشاگری این افراد به خوبی روشن نمود رجوی ها که برای عوام فریبی سنگ حمایت از نوجوانان و جوانان ایران را به سینه می زنند، در مناسبات خود چه بلاهایی بر سر کودکان اعضای فرقه آورده اند که هر یک داستانی مفصل است.
این قصه پر غصه کودکان در فرقه رجوی است. البته این تنها قصه ی دردآور در این فرقه نیست. هر گوشه از این فرقه یک کتاب قطور از نقض حقوق بشر است که تیتر وار به برخی از آنها اشاره می کنم.
– نقض وسیع حقوق اعضا و سوء استفاده برده وار از آنها و محدود کردن آنان به محیط فرقه و ممنوع نمودن ارتباط با دنیای بیرون از فرقه
– اجباری نمودن طلاق در بین اعضای متاهل در فرقه و ممنوع کردن ازدواج و حرام اعلام نمودن آن برای کلیه اعضا و اعلام این اصل ضد انسانی و ضد دینی از سوی رجوی که «خانواده کانون فساد است».
– خودکشی تعداد زیادی از اعضای فرقه در عراق که نتیجه فشارهای طاقت فرسا از سوی مسئولین فرقه بر روی آنان بود.
– برده نمودن زنان عضو فرقه و بهره برداری جنسی از آنان توسط رجوی با برگزاری جلسات رقص رهایی و ….
– تفتیش عقاید و کنترل اعضا با راه اندازی نشست های گوناگون همچون «دیگ» ، «حوض» ، «عملیات جاری» و … که در آنها فرد سوژه مورد فحاشی قرار گرفته و بعضاً نیز به کتک زدن فرد می انجامید.
– مجبور نمودن اعضا به اینکه در جلسات موسوم به «غسل هفتگی» شرکت نموده و به صورت تحقیر آمیز در جلوی جمع از مسائل جنسی خود بگویند.
– راه اندازی زندان های گوناگون با اسامی مختلف همچون «مهمان سرا» ، «اسکان» و … بخصوص در سال های 1364 و 1373 در قرارگاه های فرقه و زندانی و شکنجه کردن اعضای ناراضی که در چند مورد منجبر به مرگ آنها شد.
– ممنوع نمودن درخواست جدایی و خروج از فرقه که به «خروج ممنوع» معروف است.
– بلاهایی که بر سر خانواده اعضا آوردند. چه قبل از سقوط صدام که خانواده های اعضا سال ها از وضعیت فرزندان شان بدلیل ممنوع بودن تلفن و نامه در فرقه بی خبری بودند و چه بعد از سقوط صدام که خانواده ها از محل فرزندان شان در قرارگاه اشرف مطلع شده و برای دیدار با آنان به آنجا رفتند اما با توهین ، سنگ پرانی و تهدید از سوی رجوی ها مواجه شده و در نهایت نیز به امر رجوی ها اجازه ملاقات با فرزندان شان حتی از پشت سیاج قرارگاه را هم نیافتند.
– فشار بر اعضای جداشده بخصوص در آلبانی با حربه مسائل مالی و نیازهای زندگی و «مستمری ماهیانه» برای آن که اولاً دهان جداشدگان را ببندند و دوما آنها را وادار به جاسوسی علیه یکدیگر بنمایند.
– خیانت به ایران و مزدوری برای صدام در زمان جنگِ صدام علیه ایران
– جاسوسی برای غربی ها درباره برنامه هسته ای ایران و درخواست از ضد ایرانی ترین مقامات آمریکایی و غربی همچون ترامپ و دار و دسته اش، برای تحریم هر چه بیشتر مردم ایران
– انجام ترور و بمب گذاری و راه اندازی کشتار در سال های 1360 تا 1380
و بسیاری نکات و موضوعات دیگر که برای کوتاه شدن مطلب از آنها می گذرم.
واقعیت این است که از زمان رهبری تقی شهرام و بعد رجوی بر آن چه سازمان مجاهدین نامیده می شد، این سازمان به فرقه ای مخوف تبدیل شد که که کارنامه آن مملو از سیاهی و تباهی است، به حدی که هر صفحه ای از آن چندین جلد کتاب خواهد شد.
بی شک هنوز تمام بخش های این کارنامه باز نشده است و آنچه تاکنون رو شده است تنها بخش های کوچکی از آن است. چرا که ساختار فرقه ای اجازه نمی داد و نمی دهد که افراد حتی از نزدیک ترین نفراتی که با آنها کار می کنند و اتفاقاتی که در اطراف شان می افتد با خبر شوند. اما دور نیست زمانی که تمامی این پرونده با فروپاشی این فرقه جهنمی باز و به عنوان یکی از سیاه ترین تجربه های تاریخ بشر در زمینه فرقه ها، در مقابل دید همگان قرار بگیرد.
صالحی