همانگونه که در قسمت قبلی توضیح دادم اینجانب پس از 26 سال اسارت در قرارگاه های سازمان تروریستی فرقه گرای رجوی تصمیم به جدایی گرفتم. اما به مدت 2 سال در مقر مانز کشور آلبانی در یک کارگاه درب و پنجره سازی من را به بیگاری گرفته بودند. شرایط خیلی برایم سخت می گذشت. تنها روز و شب را سپری میکردم که پس از انتقال به یک آپارتمان متعلق به فرقه با گروهی دیگر از جداشده ها هم اتاق شدم، اما تحت کنترل شدید بودیم و خروج و ورود زمانبندی داشت و پلیس محلی آلبانی که اجیر شده فرقه بودند مسئولیت حفاظت در ورودی ساختمان را بعهده داشتند.
در این مدت افرادی همچون جواد خراسان و افشین علوی که از مسئولین و شکنجه گرهای فرقه هستند ما را تحت نظر داشتند. جواد خراسان هر هفته برای ما نشست برگزار میکرد و امر و نهی میکرد، دستور میداد به هیچ عنوان تنها از ساختمان بیرون نروید و به هیچ عنوان به سفارت ایران نزدیک نشوید. فرقه رجوی از طریق افشین علوی ماهیانه مبلغ 500 هزار لک ( واحد پول کشور آلبانی ) برای خرید خوراک و پوشاک به ما پرداخت میکرد که این مبلغ کفاف خوراک ما را هم نمیداد، چه برسد به پوشاک و غیره!
مسئولین فرقه در ازاء این مبلغ از ما میخواستند که برایشان جاسوسی کنیم و اگر جداشده ای قصد خرید دستگاه تلفن همراه جهت ارتباط با خانواده اش را داشته باشد به آنها گزارش بدهیم. البته با این مبلغ قادر به خرید موبایل نبودیم و شاید میتوانستیم دستگاه معمولی کار کرده ای را خریداری کنیم. جدا شده های تحت کنترل همچون اسیران فرقه در اشرف سابق و مقر مانز آلبانی از تمام حقوق انسانی محروم بودند. ما جدا شده ها در آلبانی با ممنوعیت ازدواج و ارتباط با خانواده هایمان مواجه بودیم و امکان برقراری با خانواده خط قرمز فرقه بود. همچنین از هرگونه درمان پزشکی و مراجعه به پزشک، تفریح و سرگرمی و گفتگوهای دوستانه جمعی و فعالیت های دلخواه محروم بودیم و باید هر آنچه فرقه برایمان تصمیم میگرفت انجام می دادیم. فشارهای مسئولین فرقه در آلبانی هم تمام نشدنی بود، نیروها بدلیل فشارهای متعدد و رهایی از چنگال فرقه به هر کار و راهی تن میدادند. من با یک تصمیم عاقلانه و فرصتی مناسب مخفیانه خودم را به کمیساریای عالی پناهندگان در آلبانی رساندم و پس از مدتی تحت پوشش کمیساریا و هماهنگی با مقامات کشور ایران به وطن عزیز بازگشتم و توانستم پس از آزادی ام در سن 52 سالگی ازدواج نمایم و طمع خوش آزادی و زندگی را بچشم.