ما حصل انقلاب طلاق مریم رجوی، خانواده علیه خانواده است

پس از روایت نوشتاری و مصاحبه حنیف عزیزی، فرقه رجوی مادر وی را مجبور کرد تا علیه فرزندش موضع بگیرد. حنیف اکنون چهل ساله است و تا سن نه سالگی در تشکیلات فرقه زندگی کرده است و پدر خود را در عملیات های فرقه از دست داده و مادرش زهره صمدی اسیر فرقه در اشرف سه می باشد. مادر حنیف می گوید حنیف را آخرین بار پس از ده سال دوری فقط به مدت یک هفته در سال هفتاد و نه در حالی که نوزده ساله بود در عراق دیده است. وی ادعا می کند این کتاب نوشته حنیف نیست و انتشار آن نتیجه سوء استفاده دستگاه اطلاعات ایران است. بگذریم از ادعای دروغین این مادر! چرا که او اسیر فرقه است و حرف های فرقه را دیکته می کند.

از آنجائی که این مادر با انقلاب طلاق مریم قجر تربیت شده و از نظر فکری کاملاً شستشوی مغزی شده ، دور از انتظار نیست که علیه فرزندش هر حرفی که منشاء آن فرهنگ باسمه ای انقلاب طلاق مریم است را جاری نکند! آقای حنیف عزیزی در حال حاضر یک افسر پلیس در کشور سوئد است و در این سالیان متمادی به دور از خانواده و عواطف خانوادگی توانست مستقل باقی بماند و پس از جدائی از فرقه رجوی سراغ شغل شرافتمندی رفت و به دور از وابستگی از فرقه رجوی زندگی کرد که این مایه افتخار و قابل تقدیر است.

نفی روابط خانوادگی در فرقه

اما رهبران تنگ نظر فرقه رجوی تحمل حتی یک انتقاد کوچک را ندارند. مادر بیچاره را مجبور کردند علیه جگر گوشه اش با لحن بسیار بد و زننده موضع بگیرد و آنچه را که لایق رهبران فرقه است نثار حنیف عزیز کرده است. مگر حنیف چه چیزی در کتابش نوشت که این چنین صدای فرقه را در آورد؟ او از مادرش صحبت کرد و از دل بستگی های خود در کودکی گفت و در نهایت آرزو کرد روزی بتواند با مادرش دیدار کند. آیا خواسته اش حق نیست؟ چرا رجوی درب اشرف 3 را بسته تا خانواده ها با عزیرانشان ارتباط برقرار نکنند؟ اگر انقلاب طلاق مریم قجر آنقدر ضعیف و ناتوان است که تحمل دیدار مادر با فرزندش را ندارد پس اسم انقلاب را خراب نکنید. این انقلاب نیست بلکه جعل و بندگی و بردگی است! انقلاب منقلب می کند، انقلاب خانواده ها را به هم جوش می دهد و … در حالی که انقلاب طلاق مریم قجر محصول دشمنی، کینه و جدائی خانواده هاست. از انقلاب بی سر و ته رجوی بیشتر از این انتظار نیست.

هر جا که رجوی کم آورد با مارک و اتهام بی جا پاسخ داد و درباره آقای حنیف گفت پلیس نفوذی! این مادر اکنون که برده رجوی است می گوید پسر من نفوذی و مهره حکومت ایران است. آیا می شود عشق مادری را در بین زنان فرقه پیدا کرد؟! آیا گفتن این حرف مادر که ناشی از شستشوی سالیان مغزی در فرقه رجوی ست، معنی عشق دارد یا نفرت و کینه؟! لازم است اشاره کنم برخوردهایی که فرقه می کند در هیچ کجای تاریخ حتی در بدترین دیکتاتوری های دنیا دیده نشده است! به قول معروف وقاحت و دریدگی رجوی ها حد و مرزی نمی شناسد.

گلی

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا