رجویها در جنگ خلیج فرزند خواهرم را از آغوشش گرفتند و به اروپا روانه کردند و باعث شدند ارتباطش با او برای همیشه قطع شود و هم اکنون فرزندش که دارای دو فرزند است در آلمان بسر میبرد و دوست دارد مادرش را ببیند و در آغوش بگیرد.
خواهرم زهرا حسینی بعد از ازدواج و با وجودیکه یک فرزند پسر داشت بی آنکه بخواهد در شرایطی قرار گرفت که به اتفاق همسرش که الان جداشده است، مجبور شد در اوایل دهه شصت با ترک خانواده خاصه پدر و مادر، ایران را به قصد عراق و پیوستن به سازمان مجاهدین ترک کند و هم اکنون نزدیک به 40 سال است که هیچگونه ارتباطی با ما ندارد.
بازگشت جداشده آقای پرویز حیدرزاده به کشور و نزد خانواده اش خیلی برایم خوشحال کننده بود و شایسته بهترین تبریکات برای خودش و خانواده چشم انتظارش است.وقتی این خبر را به پدر و مادر پیرم دادم از شدت ذوق چشمانشان پر از اشک شد و دلم از غصه کباب شد.
بنده با شنیدن خبر تاسیس انجمن آسیلا که از جداشده ها حمایت میکند خیلی خیلی خوشحال شدم و خواهش دارم خبری هم از خواهرم زهرا حسینی به ما برسانند تا پدر و مادر سالمندم از نگرانی و چشم انتظاری نجات پیدا کنند و در آخر عمری به آرامش برسند.
بنده برای ملاقات با خواهرم خیلی فعالیت کردم و برای نهادهای حقوق بشری نامه ها نوشتم ولی نتیجه ای نگرفتم حتی با وجود مشکلات زندگی بارها به عراق ناامن سفر کردم و باز با کارشکنی مجاهدین موفق به دیدارش نشدم .
چندی پیش برای نخست وزیر آلبانی نامه نوشتم و از او تقاضا کردم شاید که بتوانم با خواهرم در آلبانی دیدار و گفتگویی داشته باشم.
الان هم از شما برادر عزیز و سنگ صبور ما خانواده های دردمند گیلانی عاجزانه درخواست دارم چنانچه مقدور باشد از انجمن آسیلا بخواهید خبری از خواهرم به ما برساند. تا عمر داریم قدردان زحمات شان خواهیم بود و برای سلامتی شان دعا می کنیم .
زیاد اهل نوشتن نیستم و همین چند خط را با سختی نوشتم چرا که گریه امانم نمیدهد و فقط خواهان یک خبر و یک تماس تصویری و یا اگر خدا بخواهد بتوانم با وی دیداری داشته باشم تا به آرامش برسم .
برای رهایی یکایک اسیران رجوی دعا میکنم از جمله خواهرم زهرا حسینی .
ارادتمند مرضیه حسینی به نمایندگی از خانواده