اطلاعاتی که سالهای پس از جنگ افشا گردید حاکی از این بود که هماهنگی های بین مجاهدین خلق و دولت وقت عراق با وساطت دولت فرانسه صورت گرفته بود که همزمان با حمله نظامی عراق به ایران در شهریور 59، مجاهدین خلق هم درگیری ها و عملیات نظامی را در داخل آغاز نمایند و در حقیقت جبهه دومی باز کنند! ولی شرایط آن فراهم نشد.
بالاخره رهبران مجاهدین خلق بر اساس تحلیل خودشان که معتقد بودند بدلیل درگیر بودن نیروهای نظامی ایران در جبهه ها و شرایط نامطلوب اقتصادی و نارضایتی های عمیق مردم شرایط از هرجهت برای شروع مبارزه مسلحانه آماده است، در 30 خرداد سال 60 وارد فاز مبارزه مسلحانه با جمهوری اسلامی شدند. رجوی در گزارش جمعبندی یک ساله مقاومت مسلحانه اینگونه تحلیل کرده بود که فاز اول مبارزه ترور رهبران بمثابه ضربه زدن به راس و بی آینده کردن و فاز دوم ترور بدنه نظامی و نیروهای هوادار نظام با هدف قطع سرانگشتان و شکستن طلسم اختناق خواهد بود.
مسعود رجوی درهمان جمع بندی تاکید کرده بود نظام جمهوری اسلامی بعد از 6 ماه سرنگون خواهد شد و سازمانش قدرت را بدست خواهد گرفت. رجوی در محاسباتش فکر همه چیز را کرده بود بجز عدم حمایت مردم ایران که عملا معادلات او را بکلی بر هم زد. او در محاسبات خارجی روی پیروزی عراق در جنگ بدلیل حمایت های تسلیحاتی دولت های غربی و کمک های مالی کشورهای عربی منطقه حساب جدی باز کرده بود و اعتقاد داشت سرانجام جنگ با پیروزی نظامی عراق تمام خواهد شد.
دیدار وی با طارق عزیز در سال 61 در پاریس و سپس انتقال مقر و نیروهایش به عراق از همین دیدگاه نشات می گرفت. رجوی عزمش برای سرنگونی از طریق همکاری نظامی با رژیم صدام بقدری جزم بود که مخالفت های بسیاری از جریانات سیاسی و بعضا مخالف جمهوری اسلامی در داخل و خارج کشور و حتی خیانت را به جان خرید تا در کوتاه مدت به قدرت برسد. ابوالحسن بنی صدر اولین رییس جمهور ایران هم که به اتفاق وی از ایران گریخته و برای انسجام پایه های همکاری و وحدت عمل حتی دخترش را هم به ازدواج مسعود رجوی در آورده بود بعد از دیدار طارق عزیز با مسعود رجوی همکاری خود را با وی قطع کرد.
ابوالحسن بنی صدر که چند ماه قبل از فوتش یک کلیپ در همین رابطه بیرون داد گفته بود: رجوی به نزد من آمد و گفت می خواهد به عراق برود و در آنجا با استفاده از پایگاههایی که دولت عراق در اختیار او قرار خواهد داد به ایران حمله و جمهوری اسلامی را سرنگون خواهد کرد. من به او گفتم کدام انسان شرافتمندی حاضر خواهد شد از شما که با دشمن متجاوز به خاک کشورش همکاری می کنید حمایت کند؟ بنظرم شما مشکل روانی پیدا کرده اید و باید به یک روان پزشک مراجعه نمایید.
برای دانلود فیلم اینجا را کلیک کنید.
علیرغم تمامی این مخالفت ها، رجوی که هیچ حمایت مردمی از ماجراجویی نظامی اش ندیده بود و بر عکس ترورهای کور بعضا شهروندان بیگناه و یا هواداران انقلاب و انفجار حزب جمهوری اسلامی و دفتر نخست وزیری که به بهای از دست دادن جان تعداد زیادی از رهبران جمهوری اسلامی و از جمله رییس دیوان عالی کشور و رییس جمهور و نخست وزیرش شده بود، بر انسجام داخلی نیروهای جمهوری اسلامی افزوده و خشم و انزجار مردم را صد چندان کرده بود، می بایست برای ارضای قدرت طلبی و جنون هژمونی طلبی به دولت متجاوز عراق و رییس جمهور جنایتکار و قدرت های خارجی متوسل شود. سالها بعد همین انحراف استراتژیکی و جدا شدن از صف مردم منجر به اعتراض و انتقاد برخی از مسئولین و رهبران طراز اول مجاهدین خلق و از جمله علی زرکش و مهدی افتخاری و … گردید که رجوی را متهم به حذف عنصر اجتماعی و خارج کردن مردم از صحنه و جایگزین نمودن عنصر بیگانه در استراتژی مجاهدین خلق نمودند. که البته پاسخ خود را با تسویه فیزیکی در عملیات موسوم به فروغ جاویدان و خلع ید از رده تشکیلاتی و زندگی اسارت بار تشکیلاتی گرفتند.
با مرور چهار دهه از اعلام جنگ مسلحانه توسط رجوی و عملکردهای او به خوبی می توان سرنوشت رقت بار و اسفناک شخص و جریانی که فقط به کسب قدرت به هر شکل اعتقاد داشت و برای رسیدن به این هدف هر شیوه ای را مجاز و توجیه می شمرد را به عینه دید. جریانی که از استقلال سخن می گفت و دولت وقت و دیگر مسئولین جمهوری اسلامی را به وابستگی و سازش با قدرت های بیگانه متهم می کرد و از ملی گرایی و رهبری رهبر فقید نهضت ملی دکتر مصدق سخن می گفت ولی با قرار گرفتن در جبهه دشمن متجاوز به خاک میهن و قاتل هزاران سقف خانه ایرانی دست به کثیف ترین خیانت ها و سبعانه ترین جنایت ها در حق همین مردم که روزی بنام خلق قهرمان انها را همردیف خدا می دانست، زد. رجوی که روزی از نسل انقلاب و جوان میهن بعنوان اصلی ترین پایگاه اجتماعی مجاهدین خلق سخن می گفت در عملیات های مشترک با دشمن متجاوز صدها نفر از آنها را در جبهه ها دستگیر و تحویل ارتش دشمن میداد. رجوی در ادامه سقوط و انحطاط سیاسی و اخلاقی به نقطه ای رسید که با دادن گرا و مختصات شهرهایی که همان خلق قهرمان و قشر مستضعف و محروم و طبقات کارگر و دهقان بناچار در ان مانده بودند زمینه اصابت هر چه دقیق تر موشک های غول پیکر را بر سرشان فراهم و نیمه شب و در سکوت خلوت شب که انها فارغ از خستگی کار و فعالیت روزانه زیر سقف آن خوابیده بودند ویران کرد.
ادامه دارد
اکرامی