اعضای پیر و بازنشسته فرقه رجوی در پشت حصارهای اسارتگاه در روستای مانز، دیگر انگیزه ای برای ماندن در زندان رجوی را ندارند، کسانی که به تازگی از این فرقه جدا شدند از نبود امکانات زندگی و حداقل های رفاهی حکایت می کنند. این اسارت طاقت فرسا، بدون دسترسی به دنیای آزاد و وسائل ارتباط جمعی همان جهنمی است که رجوی برای نیروهایش ساخته است. همچنین گزارشهایی وجود دارد مبنی بر آنکه تعداد زیادی از اعضایناصر سازمان در داخل کمپ این گروه بر خلاف میلشان نگهداری میشوند. این قرنطینه ها در محل هائی تعبیه شده است که از دید و دسترسی عموم بدور باشد و احیانا در بازدید های عمومی یا ورود کارگران در معرض دید مستقیم نباشد.
اینکه هر ناراضی و منتقدی در لحظه بتواند آزادانه سازمان را ترک کند، تصوری کودکانه و بدور از واقعیت محض است، قضیه از این قرار است که هر عضوی به محض دادن اشعه های اعلام جدایی از جمع جداشده و قرنطینه می گردد، برای او نشست های خصوصی و طولانی از سوی برخی مسئولین برگزار می شود، این پله ابتدایی است تا او را متقاعد به ماندن بکنند، اگر دراین مرحله سازمان موفق شد، فرد بلافاصله به جمع یگان سابق و یا با یک تغییر سازماندهی به یگانی دیگر منتقل شده و روز از نو و روزی از نو می شود، اما در پله بعدی اگر عضو منتقد پافشاری کرد و کارهای توضیحی و نشست های مغزشویی جواب نداد، مرحله تهدید و تطمیع شروع می شود، که اگر بمانی فلان می شود و فلان و بهشتی قرار است برای ما مهیا شود و …. این پروسه را سعی می کنند هرچه طولانی تر کنند و زمان برای کار روی ذهن قربانی بیشتر گردد.
در پله بعد اگر اصرار بر خروج بود نشست ها جمعی تر برگزار شده و از اهرم جمع مغز شسته ها استفاده می گردد و کار بر روی ذهن قربانی با شدت بیشتر و زمان های طولانی تری انجام می شود تا وی را مجبور به انصراف کنند، این پروسه نیز از یک تا چندین روز ممکن است طول بکشد، که معمولا شخصی که موفق شود به این مرحله برسد، دیگر جمع و فضای سرکوب هم نمی تواند کاری بکند و فرد وارد پله آخر می شود، یعنی اخذ مدارک جعلی از وی.
دیگر سازمان از وی باصطلاح قطع امید می کند و ریل های نهایی جدایی را با وی طی می کند، سابقا در عراق در این مرحله فرد را به زندان انفرادی می بردند و شکنجه های روحی وجسمی شروع می شد، اما اکنون در آلبانی خوشبختانه سازمان مجبور به حذف این مرحله شده است، چرا که شرایط ایجاب نمی کند بصورت علنی زندان سازی بکند. پس فرد به قرنطینه و محل خروج منتقل می شود، در این مرحله هم باز سازمان امید خود را به در اسارت نگه داشتن فرد از دست نداده و باز هم با طولانی کردن این پروسه به بهانه های مختلف اعم از هماهنگی و آماده سازی و … کار را لفت می دهد، دراین مرحله که دیگر به نقطه قطع امید رسید، مرحله تطمیع و هوادارسازی برای فرد مورد نظر شروع می شود و اینکه بنویس شرایط مبارزه را نمی کشم! مبارزه حق است اما من ضعف دارم! رهبری حق است اما من نمی کشم! من با رژیم مرزبندی خواهم داشت و طعمه نخواهم شد و …
سپس فرد را وارد بخش دیگر سازمان که نگه داشتن فرد در حاشیه سازمان و مستمری دادن است می کنند. این بخش سازمان که قسمت اطلاعات و سرکوب است وی را تحویل می گیرد و تقریبا در این مرحله منتقد سازمان موفق شده است از هفت خوان سرکوب و مغزشویی سازمان عبور کند و برگه آزادی و رهائی اش را بگیرد. هرگز تا کنون سازمان در آلبانی آماری از جداشدگان اعلام نکرده است، چرا که با این کار دیگر کاملا رسوا شده و هیچ عضوی در سازمان نمی ماند، تمام این پروسه بصورت کاملا محرمانه دنبال می شود و تمام سعی سران فرقه در این است که چند و چون این جداشدن ها اعلام رسمی نشود و با این شگرد این کار را انجام می دهد که زود زود افراد را تغییر سازماندهی میدهد تا غیبت اعضاء در جمع معلوم نشود و احیانا اگر در اذهان چنین متبادر گردد که فلانی کو؟ بگویند تغییر سازماندهی شده است و به یگانی دیگر منتقل شده است.
این وضعیت دروغ و فریب سالهاست که در این سازمان دنبال می شود و قبلا به آن می گفتند فلانی رفته ماموریت! اما الان می گویند تغییر سازماندهی شده است و رفته به یگان دیگر! اما بیچاره سران سازمان نمی دانند که در محفل های دوستانه و به قول سازمان غیر تشکیلاتی، چه اخبار واقعی که رد و بدل نمی شود!
این سرنوشت غمبار و اسفناک را برای اعضای کنونی سازمان، رهبران دروغینی رقم زدند که امروز حتی حضور ندارند که به ابهامات و سئوالات اعضای سازمان جواب دهند و در سوراخ موش ها به زندگی خفیف و خائنانه خود ادامه می دهند، اما تجربه شخصی ما جداشدگان نشان داده است که تا به ابد خورشید زیر ابرهای سیاه و تاریکی فرقه رجوی باقی نخواهد ماند.
فرید