ریاست جمهوری سید ابوالحسن بنی صدر و عزل وی از ریاست جمهوری، یکی از موضوعات مناقشه انگیز در تاریخ انقلاب است و دوران 17 ماهه ریاست جمهوری وی از اسفند 58 تا خرداد 1360 یکی از پرحادثه ترین دوره های انقلاب اسلامی است.
اما شاید بتوان 14 اسفند سال 1359 را واقعه ای دانست که چهره ای بدون روتوش از ابوالحسن بنی صدر به تصویر کشیده شد؛ بنی صدر که توانسته بود خود را در میان چهره های برجسته انقلابی جا بزند، درنهایت در مصدر قوه مجریه قرار گرفت، او از همان آغاز تعارضات بسیاری در سخن، عمل و اعتقادات با جریان اصیل انقلاب داشت، هرچند سعی کرد که این دیدگاه های خود را در ابتدای کار پنهان کند.
بنی صدر بازیگر اصلی ماجرای 14 اسفند 59 در دانشگاه تهران با طرح توطئه براندازی حکومت اسلامی و قبضه حاکمیت و قدرت سیاسی، از طریق تمسک به نام مرحوم مصدق، جلب حمایت تمامی گروه ها و شخصیت های سیاسی و با پشت گرمی به آن ها حتی افراد و احزابی مانند بازرگان، جبهه ملی، چریک های فدائی، پیکار و مجاهدین که تا قبل از این رسماً با وی مخالفت می کردند، به میدان آمد.
البته بنی صدر در سخنرانی 17 شهریور 1359 در میدان شهدا، با یک عقب گرد ملی گرایانه، اولین برخورد غیرمکتبی را در یک جمع عمومی از خود نشان داد و پس ازآن در اجتماعات دیگر که بعد از آن ترتیب یافت، همچنان روش خود را ادامه داد و حزب الله مجبور شد که با این رویه غیرانقلابی بنی صدر مقابله کند.
*شرایط اجتماعی و سیاسی جامعه در دوران ریاست جمهوری بنی صدر
شروع ریاست جمهوری بنی صدر را می توان به نوعی تداوم حاکمیت میانه روها و لیبرال ها دانست که از زمان نخست وزیری بختیار، قبل از پیروزی انقلاب اسلامی آغاز شده بود؛ در رابطه با انتخابات ریاست جمهوری، با توجه به کنار رفتن جلال الدین فارسی (کاندیدای حزب جمهوری اسلامی)، میدان مبارزه انتخاباتی بدون وجود رقیب سرسختی به انحصار بنی صدر و طیف او درآمد و از این رو توانست با رأی بالایی (نزدیک به 11 میلیون از 14 میلیون رأی اخذشده) به ریاست جمهوری برسد. متعاقب آن، نیروهای انقلابی و خصوصاً حزب جمهوری اسلامی، تمام توان خود را برای کسب کرسی های مجلس به کار بردند و توانستند اکثریت را در مجلس به دست آورند.
از آن زمان به بعد با توجه به حوادث متعددی که ایجاد شد، درگیری و اختلافات عمده بین ریاست جمهوری و مجلس شکل گرفت، مواردی که از این زمان تا پایان کار بنی صدر، باعث اختلاف و درگیری او و جناحش با نیروهای انقلابی شد. هر چند رهبری انقلاب بدون آنکه مستقیماً موضع گیری خاصی به نفع یکی از طرفین داشته باشند، به نصیحت و ارائه رهنمود پرداختند اما هر یک از طرفین از بیانات ایشان برداشت های خاص خود را کرده و از یک پیام ایشان، تیترهای متفاوت و بعضاً متضادی را در روزنامه های تحت کنترل خود چاپ کردند.
*زمینه سازی برای غائله 14 اسفند
برنامه مراسم چهارده اسفند با تمهیدات و فضاسازى هایى بعد از سخنرانى غوغاگرانه 22 بهمن بنی صدر در میدان آزادى و سخنرانی های همراه با درگیرى 4 نماینده نهضت آزادى در امجدیه در هفتم اسفند و هماهنگى گروههاى مؤتلف وى طراحی شده بود. روزنامه انقلاب اسلامى بدون ذکر نام گروه هاى مارکسیست و مائوئیست اسامى گروه هاى اصلى را که براى شرکت در این مراسم اعلام آمادگى و مشارکت کرده بودند به این شرح انتشار داد: «جاما، نهضت آزادى ایران، حزب ملت ایران، سازمان مجاهدین خلق ایران، انجمن تعاون هنر مردمى ایران، جمعیت ملى استادان دانشگاه هاى ایران.»
*پلاکاردهای اعتراض آمیز انقلابیون علیه بنی صدر
مجاهدین، گروهک ها و جریان های انحرافی ابتدای پیروزی انقلاب که حامی بنی صدر بودند، با شعارهایی که بر ضد روحانیون مخصوصاً شهید مظلوم آیت الله بهشتی و روحانیون حزب جمهوری سر می دادند، نیروهای حزب الله و انقلابی را مورد حمله قراردادند. مهم ترین شعار آنان در این روز، «درود بر مصدق سلام بر بنی صدر» بود.
در این میان گروه انقلابیون مذهبی نیز در داخل و خارج دانشگاه با در دست داشتن پلاکاردهایی که بر روی آن شعارهای ضد طرفداران بنی صدر نوشته شده بود و چاپ عکس های مصدق به صورت مختلف ـ ازجمله عکس وی در حال بوسیدن دست ثریا بود و با شعارهایی از قبیل «حزب فقط حزب الله، رهبر فقط روح الله»، «مرگ بر لیبرال»، «بنی صدر مرگت باد» به شعار دادن علیه بنی صدر و حامیان وی پرداختند.
*آغاز یک جنجال
سخنرانی بنی صدر در زمین چمن دانشگاه آغاز شد و کف زدن و سوت زدن های متوالى رییس جمهور را به وجد آورد. شعار «مرگ بر ارتجاع» و «درود بر بنى صدر» فضا را پرکرده بود که با درگیرى کوچکى در گوشه محوطه بین مخالفان و موافقان، دو طرف به جان هم افتادند. بنی صدر هم که این هرج ومرج و درگیری را که البته خود او ایجاد کرده بود، بهترین فرصت برای ادامه سوءاستفاده هایش می دانست، در میان بلوایی که میان طرفداران او و نیروهای انقلابی شکل گرفته بود سه ساعت سخنرانی کرد و از همان آغاز سخنانش از مصدق نام می برد. بنی صدر در آن سخنرانی جنجالی تأکید کرد: «در اینجا گرد هم نیامده ایم تا از مصدق بتی سازیم که او خود بنا بر برنامه ای که نوشت از بت سازی بیزاری جست …، در این روز مایلم به این امر تأکید مجدد بکنم ازنظر من خط عمومی که مصدق بر ضدانقلاب عمل کردن بیرون از فلسفه زندگی است و کسانی که چنین گفتند آن ها هستند که می خواهند از نام مصدق برای پیشبرد مقاصد خود استفاده کنند.»
*چماق به دستانی را که می خواهند جمهوری را به لجن بکشند تنبیه کنید!
او در جای جای سخنان خود در روز 14 اسفند 1359 از تحریک طرفداران خود نیز غافل نبود و در لا به لای سخنانش مکرر این جمله را تکرار می کرد که «عده ای برای اخلال اینجا آمده اند، اگر دست از اخلال برندارند من از شما مردم خواهم خواست چماق به دستانی را که می خواهند جمهوری را به لجن بکشند، تنبیه کنید.»
در همین روز، گارد ریاست جمهوری، به همراه میلیشیای سازمان مجاهدین خلق و عده ای که با پوشیدن لباسی شبیه لباس پاسداران و افراد حزب اللهی درحالی که از چند روز قبل آماده شده بودند به نیروهای انقلابی مخالف رئیس جمهور حمله بردند و آنان را مورد ضرب و شتم قراردادند؛ در این میان حتی تعدادی از آنان را نیز بازداشت کردند.
* 14 اسفند نقطه عطف اتحاد لیبرالیسم و مجاهدین خلق
از فرداى آن روز تحلیل ها و تفسیرها شروع شد و روز 14 اسفند 59 به عنوان نقطه عطفى در اتحاد لیبرالیسم، مجاهدین خلق و مائوئیستها ثبت شد. سازمان مجاهدین خلق که با برنامه ریزى قبلى و تدارک کافى، گروههاى بیست تا سی نفره میلیشیا را براى شرکت در مراسم چهارده اسفند سازمان دهی کرده بود، در جمع بندی درون گروهی بعد از مراسم، گفتند «در داخل دانشگاه خوب کتک زدیم ولى در خارج از دانشگاه بعضى از میلیشیاها کتک خوردند.»
*رجوى: هدف از مشارکت در مراسم 14 اسفند «قدرت نمایى» در مقابل نهادهاى انقلابى بود
رجوى هم در یک تحلیل درون گروهی اظهار داشت که هدف اصلى سازمان از مشارکت در مراسم 14 اسفند و درگیرى هاى سازمان دهی شده آن، «قدرت نمایی» در مقابل نهادهاى انقلابى بود.
*شرکت کنندگان در مراسم 14 اسفند
بخش سازمان دهی شده و متشکل جمعیتى که در 14 اسفند در دانشگاه تهران اجتماع کردند، هواداران سازمان مجاهدین خلق بودند. آن ها روز قبل از مراسم به وسیله سرتیمها از تمام افراد میلیشیا و هواداران سازمان خواسته شد که از صبح پنجشنبه برنامه خود را شروع کنند و تیمها با فرماندهى مشخص و آمادگى کامل براى درگیرى تقسیم شده بودند.
ازجمله شعارهایى که از طرف سازمان با تمرکز بر حملات شدید به حزب جمهورى اسلامى به عنوان نماد متشکل نیروهاى پیرو خط امام، به میلیشیا و دیگر هواداران ابلاغ شد، چنین بود: «بنی صدر، بنی صدر، افشاکن»، «مرگ بر چماقدار»، «مرگ بر حزب چماق به دستان»، «حزب چماق به دستان ـ باید بره گورستان»، «نصر مناللّه و فتح قریب ـ مرگ بر این حزبک مردم فریب»، «تا حزب سقط نشود ـ این وطن وطن نشود»، «صداوسیمای ما، از انحصار حزبى، آزاد باید گردد»، «مرگ بر بهشتى»، «بهشتى، بهشتى، طالقانى را تو کشتى»، «تا بهشتى کفن نشود ـ این وطن وطن نشود».
میلیشیا و دیگر هواداران سازمان به صورت منسجم و منظّم قبل از شروع مراسم وارد دانشگاه شدند؛ جلوى تریبون را اشغال کرده و قسمتهاى در نظر گرفته شده زمین چمن را پوشاندند؛ پس از شروع سخنرانى بنى صدر و از آغاز برنامه ریزی شده درگیرى ها، گروه ضربت سازمان که از افراد قوى متشکّل بود، با کلیه توان و نیرو در درگیرى و هدایت آن شرکت کردند.
*دستور سرکوب مخالفان از سوی رئیس جمهور وقت
طرف مجاهدین و بنى صدر این بار با هماهنگى و انسجام بیشترى در درگیرى شرکت و مخالفان را به شدت کتک زدند و سرکوب کردند. درگیرى به بیرون از دانشگاه و خیابانها کشیده شد. رییس جمهور هم از پشت میکروفون دستور سرکوب می داد و بین مردم و مجاهدین خلق و هواداران بنى صدر چیزى شبیه جنگ رخ داد. خیابانهاى اطراف دانشگاه تهران تا ساعتها حالت جنگ زده داشت. هواداران سازمان، حزب رنجبران و احتمالاً گروههاى مخالف دیگر در مسیر خیابانها به بعضى فروشگاهها، ماشینهاى دولتى و حتى پلیس حمله کردند. بعضى شخصیتهاى سیاسى، وکلاى مجلس و افسران پلیس در این ماجرا مورد ضرب و شتم قرار گرفتند؛ نهایتاً پلیس بعد از ساعتها همکارى با کمیته و سپاه بر اوضاع شهر مسلط شد.
*آغاز بی اعتنایی مردم به فراخوان های بنی صدر
عدم حمایت اکثریت مردم از فراخوان هاى بعدى بنى صدر و گروههاى سیاسى مؤتلف وى، غائله 14 اسفند را به نقطه عطف سرنوشت سیاسى بنى صدر تبدیل کرد و پس از آن عملاً رییس جمهور کاملاً به رییس یک جبهه محدود گروههاى سیاسى براى مقابله با نیروهاى پیرو خط امام مبدل شد. حبیب الله پیمان در نشریه «امت» در مقاله اى تحت عنوان «سراب پایگاه توده اى جبهه متحد لیبرالى، خط امپریالیسم و مشکل توده ها» که در کتاب «سازمان مجاهدین خلق، پیدایی تا فرجام» نیز آمده ارزیابى و تحلیل خود را از ماجراى 14 اسفند این گونه ارائه داده است:
«هدف مشترک همه عناصر و گروههاى تشکیل دهنده این جبهه [جبهه متحد لیبرالى] که در روز پنجشنبه [14 اسفند] متفقاً در دانشگاه حضور یافتند، ساقط کردن دولت [رجایى] و بیرون کردن حزب جمهورى [اسلامى] از صحنه حیات سیاسى جامعه و روى کار آوردن یک حاکمیت لیبرالى به رهبرى رییس جمهور [بنی صدر] است. تا این مرحله همه اتفاقنظر دارند، اگرچه پس ازآن هر گروه و شخصیت راه و هدف خاص خود را دنبال خواهد کرد. سازمان مجاهدین [خلق] بعد از یک تردید کوتاه مدت، در ادامه حمایت از بنىصدر، مجدداً در ائتلاف کامل با وى و دیگر اعضاى جبهه متحد لیبرالها قرار گرفت و همان طور که قبلاً بارها تحلیل کردیم، در حقیقت جایگزینى بنىصدر و لیبرالها را در مرحله اول پذیرفته و جایگزینى خود را به مرحله دوم موکول کرده اند.
نهضت آزادى که چندان بى میل نیست مستقلاً نقش رهبرى جبهه را مانند پیش به دست گیرد باوجودی که سعى مى کند که گاه به طور مستقل ابراز وجود کند و با بنى صدر مرزبندى کند (سخنرانى بازرگان در مجلس و میتینگ امجدیه) ولى مطمئن است که بدون قبول رهبرى بنى صدر در این مرحله راه نجاتى ندارد.
ما مطمئن بودیم که در اولین فرصت که مرزبندى قاطع ترى به عمل آید، اکثریت توده ها در صف انقلاب قرارگرفته، لیبرالها و متحدین آن ها را به کلی تنها میگذارند و تنها همان اقشار سرمایه دار و متوسط برایشان باقى مى ماند.
اجتماع روز پنجشنبه [14 اسفند] این پیش بینی را ثابت کرد و دیدیم که زمین چمن دانشگاه را عمدتاً همین اقشار به اضافه هواداران سازمان [مجاهدین خلق] پر کردند و از آن توده هاى میلیونى و چند صدهزارنفری خبرى نبود.»
*واکنش مسئولان وقت به حادثه 14 اسفند
یک روز پس ازاین حادثه آیت الله خامنه ای در ضمن خطبه نماز جمعه در 15 اسفند، این گروه های ضدانقلاب را، گروه هایی ضد اسلام و سیاستمدارانی ورشکسته، که از دستگاه اداره کشور رانده شده اند توصیف کردند و گفتند: «همه این گروه ها باهم یک طیف واحد را به وجود آورده اند برای اینکه در اجتماعات بی نظمی ایجاد کنند تا بدین وسیله بتوانند صدایشان که همراه با اهانت به مقدسات مردم و انقلاب است از رادیو به گوش مردم برسانند.»
شهید آیت الله بهشتی نیز در 22 اسفند 1359، در نامه ای خطاب به امام خمینی دوگانگی موجود میان مدیران کشور را ناشی از وجود دو بینش متفاوت میان آن ها معرفی و ضمن توضیحاتی درباره این دو بینش نوشت: «… شاید برای شنیدن، این خبر تلخ و دشوار باشد که بسیاری از کسانی که در طول این سال ها به مقتضیات طبیعت و ماهیت نظام اداری و رژیم شاهی، در همه سازمان های لشکری و کشوری همواره در اقلیت بوده و زیر فشار اکثریت غرب گرا یا شرق گرا بر این سازمان ها به سر می برده اند، هم اکنون در جمهوری اسلامی…. دوباره تحت همان اکثریت قرارگرفته اند ولی این بار زیر حمایت همه جانبه رئیس جمهور و فرمانده نیروهای مسلح … امروز در جمهوری اسلامی با حمایت رئیس جمهور و همفکران ایشان در جبهه ملی و نهضت آزادی و با همدستی خلقی ها همه جا سرکوب می شوند که به سرنوشت مؤمنان در جنگ اصحاب اخدود دچار گردند.»
بر اساس تحقیقاتی که از سوی دادگستری پس ازاین واقعه انجام گرفت، محرز شد که واقعه 14 اسفند دانشگاه تهران حرکتی سازمان یافته و از پیش طراحی شده علیه انقلاب اسلامی و خط امام بوده است؛ هرچند نشانه هایی از تقابل و تعارض جدی بنی صدر با خط اصلی انقلاب اسلامی که همان خط امام بود قبل از این واقعه نیز بروز یافته بود اما می توان غائله 14 اسفند 1359 را روز تقابل آشکار و دشمنی محرز بنی صدر و هم پیمانان او با نظام جمهوری اسلامی و رهبری امام قلمداد کرد. بنابراین غائله 14 اسفند، تنها یکی از جنجال آفرینی ها و بحران سازی هایی بود که بنی صدر بر مملکت تحمیل کرد؛ البته بعد از این ماجرا نیروهای انقلابی به ویژه نمایندگان متعهد مجلس شورای اسلامی مقابل زیاده خواهی بنی صدر ایستادند و طرح عدم کفایت سیاسی وی را تصویب و امام نیز آن را تأیید کردند و بنی صدر در 20 خرداد سال 60 معزول و سپس متواری شود.