در 30 تیر سال 1360 رجوی به پیشنهاد بنی صدر به تشکیل شورای ملی مقاومت مبادرت نمود و هدف از تشکیل این شورا را ائتلاف همه نیروهای مخالف نظام جمهوری اسلامی بمنظور سرنگونی این نظام و استقرار دمکراسی در ایران اعلام کرد. در این مطلب قصد داریم از تحلیل و اعلام نظر نسبت به تک تک اعضای شورا و مرامنانه و مانیفست احزاب و جریانهای عضو شورا و شخصیت ها و گروهها تا حد امکان بخاطر اینکه در کانون توجه امروز ما نیستند صرف نظر کنیم و بیشتر به نقش کلیدی سازمان مجاهدین، میزان پایبندی شخص رجوی به دموکراسی و رعایت حقوق سایر اعضا، میزان صداقت و پایبندی وی به اخلاق و چارچوب های توافق فی مابین مرور مختصری داشته باشیم .همچنین در موارد خاصی از “تبلیغ تا واقعیت” برخی اعضای شورا و ثقل و وزن سیاسی، اجتماعی آنها در بین مردم و جامعه ایران و حتی جامعه بین المللی را مورد بررسی قرار دهیم.
رجوی با پیشنهاد بنی صدر شورایی بنام شورای ملی مقاومت را تشکیل داد که رئیس جمهور مخلوع کشور یعنی، بنی صدر را بعنوان رئیس جمهور مقاومت (دولت درتبعید) و خودش را بعنوان نخست وزیر اعلام نمود . در پی این اعلام تعدادی از گروهها و جریانها و شخصیت ها و برخی که خود را نماینده های ادیان و ملیت ها معرفی کردند به این شورا پیوستند. چنانکه طبق بیانیه همین شورا بعد از مدت کوتاهی دبیرخانه این شورا تعداد اعضا را 530 عضو شامل نمایندگان اقلیت های قومی و مذهبی مانند کردها، بلوچ ها، ارامنه، زرتشتیان و کلیمیان، اعلام نمود.
در تصمیم گیری های شورا همچنین تصویب گردید که صرف نظر از وزن و موقعیت اعضای شورا ، کلیه اعضاء دارای یک رای بوده و همه تصمیم گیری ها بر مبنای اکثریت آرا اتخاذ میشود . در اولین انحراف رجوی و بیعت خیانت بارش با طارق عزیز نخست وزیر وقت عراق، برای آمدن به عراق و تبدیل شدن به پیاده نظام ارتش صدام و غرق شدن در خیانت و همدستی با دشمن ایران ، ابتدا بنی صدر و بدنبال ان تعداد زیادی از جمله حزب دمکرات کردستان ایران ، جبهه دمکراتیک انقلابی زحمتکشان ، شورای متحد چپ ، حزب کار ایران (توفان)، جبهه دمکراتیک ملی ایران ، جنبش دمکراتیک انقلابی زحمتکشان گیلان و مازندران ، اتحادیه کمونیست های ایران (سربداران) و سازمان چریک های فدایی ایران به ترتیب و با بهانه ها و ایرادات مختلف از این شورا جدا شدند . و تاکنون طبق آنچه که توسط دبیرخانه این شورا اعلام شده حسن ماسالی، بهمن نیرومند، منصور فرهنگ، پرویز دستمالچی، ناصر پاکدامن، احمد سلامتیان، علی اصغر حاج سید جوادی ، مهدی خان بابا تهرانی ، محمدرضا روحانی ، کریم قصیم ، محمدرضا روحانی و مسعود بنی صدر از این شورا خارج شده اند.
ذکر این اسامی با پیشوند و پسوند های مختلف نه بمنظور تایید خط مشی آنها و نه اعلام موضع خاصی علیه آنها میباشد زیرا همچنانکه در ابتدا اعلام شد در این مطلب قصد موضعگیری رسمی و اعلام موضع در مقابل اعضای شورا را نداریم.
اما یادآوری نکاتی در خصوص شخص رجوی ، پایبندی او به همان دموکراسی که توسط خودش اعلام شد و اینکه این شخص که خود را رهبر اعلام نموده آیا نظر و دیدگاه دیگران را تحمل میکند و یا هرگز بجز شخص خودش هیچ کس دیگر را بر نمی تابد و بخشی از خصوصیات او در این مطلب مد نظر نگارنده میباشد. در مرور روند انقلاب مردم ایران و حوادث بعد از آن، موضعگیری های رجوی در سخنرانی های تهران، درگیری های مسلحانه موسوم به 30 خرداد سال 60 و اعلام جنگ مسلحانه و….
گاهی شنیده میشود برخی از منتقدین و یا نظریه پردازان و سیاسیون مطرح میکنند که : اگر بعد از انقلاب نظام حاکم، مسئولیت ، پست و جایگاهی به رجوی میداد مثلا وزارتخانه یا پست کلیدی در دولت و برخی کادر های سازمان را بکار میگرفت ، میتوانست این بحران را مهار نماید و از توان و انرژی این نیروها استفاده می کرد و در حال حاضر اینها در جبهه دشمن نبودند .
در پاسخ به این تفکر باید گفت: چه خوب اگر میشد !!!. ولی آیا چنین امکانی از جانب رجوی و سازمانش وجود داشت و آیا تن به چنین کاری میدادند و آیا قطعا دغدغه ایران و انقلاب را داشتند ؟
در ادامه با مروری بر عملکرد شخص رجوی در اتخاذ مسیر مبارزه، انتخاب مکان و سرزمین مبارزه، انتخاب ابزار و وسیله مبارزه ، انتخاب متحدین و یاران برای مبارزه و رفتار و صداقتش با همان دوستان متحد خودش میتوان دریافت که آیا رجوی بعد از انقلاب در مسیر یاری رساندن به انقلاب و اهداف مردم، حاضر بود فداکاری و ایثار نماید یا صرفا به دنبال سهم خواهی و تقسیم و تصاحب قدرت بود .
صرف اینکه در تحلیل و بررسی های بسیار موشکافانه و ریز و دقیق، سازمان سابق مجاهدین، “فرقه رجوی” نامگذاری شده به نظر کفایت میکند که شخص رجوی ، رهبر این فرقه دارای کیش شخصیت و برای خود حوزه و حریم “رهبر بلامنازع ” ایجاد نموده و به هیچ چیز کمتر از اینکه در هر کجا خودش رهبر باشد و هژمونی هیچ کس دیگر را نمی پذیرد و با قطع و یقین اگر بعد از انقلاب بالاترین پست و مقام دولتی را در اختیار وی قرار میدادند هرگز حرص و ولع قدرت طلبی وی مجاب نمیشد و به چیزی کمتر از رهبر انقلاب رضایت نداشت.
همچنانکه در ارتباط با بنی صدر که رئیس جمهور شورای خود ساخته ملی مقاومت بود و در ارتباط با حزب دمکرات کردستان که چند برابر سازمان مجاهدین نیرو و توان جنگی داشت و سایر اعضای شورای به اصطلاح ملی مقاومت این اعمال برتری و قدرت طلبی را نشان داد و علیرغم مخالفت های زیاد و شدید برخی از اعضای همان شورا با ملاقات رجوی با طارق عزیز و رفتن به عراق ، اما رجوی در اینجا دمکراسی را در اولین قدم قربانی مطامع خویش نمود و با تو دهنی بزرگ به همه مخالفین این طرح، تصمیم گرفت تا تمام ارکان سازمانش را غرق در خیانت نماید و با صدام اصلی ترین دشمن مردم ایران بیعت نماید. رفتار رجوی با اعضای شورای به اصطلاح ملی مقاومت در هنگام پیوستن و بزرگ نمایی های چند ده برابر از شخصیت و جایگاه سیاسی آنها و مقایسه آن با هنگامی که در شورا هستند و صاحب رای میشوند، چگونگی سوء استفاده سیاسی از نام و القاب و پیشوند و پسوند آنها و نحوه تحقیر کردن و خوار و ضعیف شمردن آنها در جلسات داخل تشکیلات مجاهدین خود گواه دیگری از این ادعا میباشد .
در ادامه به نمونه های مصداقی آن اشاره خواهیم کرد :
– در هنگام پیوستن حزب دمکرات، رجوی در یکی از صحبت هایش در جمع نیروهای تشکیلاتی خود از آمار نیروهای پیشمرگه مناطق تحت کنترل دمکرات ، رشادت و دلاوری های آنان و احترامات قاسملو به خودش چه سخن سرایی هایی که نکرد و به مصداق آنکه من آنم که رستم بود پهلوان در وصف قاسملو و حزبش چقدر داد سخن سر داد و نهایتا گفت او با این ید و بیضا چقدر به من احترام گذاشت . اما در یک چشم به هم زدن او را خائن توصیف کرد و گفت بعلت اینکه قاسملو قصد مذاکره با نظام جمهوری اسلامی داشته است او را اخراج کردیم. عجبا مذاکره با صدام ، آمریکا و اسرائیل علیه مردم ایران اشکال ندارد و بعنوان دستاورد و پیشرفت های مبارزه محسوب میشود اما قاسملو که درست یا غلط ، خوب یا بد قصد مذاکره با نظام و حکومت منتخب مردم ایران را داشته است تکفیر میشود!
– کریم قصیم هنگام پیوستن ، دکتر قصیم اندیشمند و متفکر ایرانی، نماینده حزب سبزها در آلمان و دارای چهره جهانی و تاثیر گذار!! اما هنگام جدایی، قصیم بریده مزدور ، گدا گشنه ای که سالها ما خرج و هزینه زندگی او را تامین میکردیم .
– محمدرضا روحانی و هدایت الله متین دفتری : رهبران حزب دمکراتیک ملی ایران ، از نوادگان و وابستگان دکتر مصدق فقید و دارای محبوبیت گسترده در بین کانون نویسندگان و اندیشمندان دمکراتیک و… هنگام جدایی اما با بدترین و رکیک ترین الفاظ و ادبیات لمپنی و بریده و … از بس پول مشروبش رو دادیم بیرونش کردیم و …..
– هنگام جذب برخی خوانندگان و نوازندگان مانند محمد شمس، شاهپور باستانسیر، مرضیه ، الهه ، مرجان ، عارف ، ویگن ، عماد رام و….. با راه انداختن جنجال تبلیغاتی وانمود میکرد که دیگر در مسیر سرنگونی به اهداف خود رسیده است و در دوره ای اجرای کنسرت از اوجب واجبات مبارزه بشمار میرفت و قصد داشت با ویلن و گیتار و کمانچه نظام را سرنگون کند ، غافل از اینکه خودش میدانست نیروها همه از حبس های طولانی و فشار های تشکیلاتی خسته شده اند و میخواهد با ساز و اواز انها را مقداری شارژ نماید همچنانکه خود مریم هم در کنسرت ها غش و ریسه میرفت .
اما وقتی این باد ها فروکش کرد و برخی از این خوانندگان و نوازندگان از شورا جدا شدند بلافاصله بنا بر ذات خراب و قدر نشناسی رجوی همه جداشدگان را بریده و خودفروخته خطاب نمود .
طاهر زاده که نوازنده تار بود ظاهرا ابتدا عضو تشکیلاتی سازمان بود اما بخاطر اینکه در پایان اجرای کنسرت در پادگان اشرف به مرضیه دست داد بلافاصله او را لغو عضویت نموده و تنها اجازه دادند بعنوان عضو شورا باقی بماند .
و نهایتا با اعمال هژمونی بر تمام اعضای شورا از قانون هر عضو شورا دارای یک رای میباشد بطور حرفه ای انصراف داد و تعداد بسیار زیادی از اعضا و کادرهای بالای سازمان را بعناوین مختلف ، فرمانده فلان قسمت در ارتش آزادیبخش ، مسئول کمیسیون فلان و فلان و ….. به عضویت شورا در آورد تا بدینوسیله تعداد آرای خود را بالا ببرد و در تمام تصمیمات رای و نظر خود را بطور قطعی اعمال نماید و سایر اعضای باقیمانده شورا فقط نقش سیاهی لشکر دارند .
تا قبل از اخراج به آلبانی هر ساله حداقل یک بار نشست سالانه شورا برگزار میشد و با کلی آب و تاب فیلم جلسات نمایش داده میشد و تبلیغات گسترده ای حول نشست سالانه و جمعبندی شورا و چشم انداز سرنگونی قریب الوقوع نظام با تعیین تاریخ اعلام میشد و با نمایش مضحک جلسات شورا و سخنرانی ها همواره ، منوچهر هزارخانی ، مهدی سامع و پرویز خزایی و چند عضو دیگر را در مجیز گویی مریم رجوی چند ده بار پخش مینمود و گزارشات شورا در سالی که گذشت و اهداف و مراحل سرنگونی در سال آینده را به تصویر میکشیدند .
اگر چه در جلسات درونی خود مجاهدین بصراحت از صوری بودن جلسات و اشکم چرانی همین اعضای شورا و مقدار جیره و مواجب و هزینه های سازمان برای همین اعضای شورا با حالت های تمسخر گزارش میدادند اما در تبلیغهای بیرونی از هیچ بلوف و بزرگنمایی فروگذار نمیکردند .
حال از بخت برگشته و سیاه رجوی مدتی ست که خودش غایب از نظر و مریم ممنوع الورود به فرانسه است و هر سال یک بار با لابیگری های زیاد و پا در میانی سیاست مداران کهنه و پوسیده آمریکایی موفق به دریافت ویزای یکبار مصرف و شرطی از فرانسه میشود که نشان بدهند که نمرده اند . لکن دیگر نه از تاک نشان است و نه از تاک نشان. و رجوی عطای شورا را به لقایش بخشید.