رجوی بر خلاف هر سال این بار دیگر شعار سرنگونی سر نداد یا وعده های سرخرمن نداد. آن قدر دستش خالیست و دیگر جرات نکرد حتی به نیروهای وامانده و پس مانده اش وعده های تو خالی بدهد. و در آخر پیامش به خواندن کتاب “ماهی سیاه کوچولو” اثر ماندگار انقلابی والا و وارسته صمد بهرنگی و مقالهٔ “جهانبینی ماهی سیاه کوچولو” اثر منوچهر هزارخانی را که از سال۱۳۴۷ جزء آموزشهای مجاهدین بوده است، توصیه کرده است!
جدا جای تعجب دارد! برای اولین بار رجوی به هوادارانش توصیه می کند که کتاب بخوانند کتابی که خودش معرفی کرده! نه هر کتابی، باز هم به فال نیک می گیرم. اما آنچه که عیان است رجوی در بن بست خطی و استراتژیک بد جوری گیر کرده و اوضاع آنقدر خراب است که حتی نمی تواند مثل سابق وعده های پوشالی بدهد چون می داند دیگر اثر ندارد. دروغ و فریبکاری سقفی دارد و اگر بخواهد دروغ تحویل دهد منهای این که خریدار ندارد حتی برای نزدیکترین یارانش هم فاقد ارزش است. دیگر خودش هم توان یاوه گویی ندارد از صدایش پیدا بود در نا امیدی مطلق، انگار که از ته چاه داشت صحبت میکرد به نظر می آمد بیمار و بدجوری زمین گیر شده شاید هم دچار فراموشی شده باشد .
رجوی کسی بود که در هر پیامی محال بود چند بار حکومت ایران را سرنگون نکند. امسال برای اولین سال یا خودش را به فراموشی زده یا نمی خواهد بار دیگر به تناقضات نیروهایش اضافه کند. به همین دلیل به نیروهایش توصیه نموده به جای نشست های پاچه گیری کتاب ماهی سیاه کوچولو را بخوانند و احتمالا به سیاق ثابت ، طبق عادت همیشگی اعضای بیچاره باید نقطه نظرات و برداشت های خویش را برای رجوی بنویسند یا این که به شکل جمعی کتاب را بخوانند و سپس در مقایسه با انقلاب باسمه ای مریم قجر پروژه تهیه نموده و سپس به صورت گزارش در جمع بخوانند و انتقاد بشنوند. که البته به صورت یک انتقاد ساده نیست بلکه مثل همیشه توهین و افترا را بار اعضای خویش می کنند تا از این طریق هم اوقات بچه ها را پر کرده و هم سرگرمی می سازند تا اعضای اسیر تناقضات خطی را قورت دهند و در آن وادی سیر نکنند و به سناریویی فکر کنند که نه سر دارد و نه ته !
گلی