نویسنده این مطلب به نام هزار خانی که به تازگی فوت کرد سعی داشت در چند صفحه به جهان بینی ماهی سیاه کوچولو برگرفته از کتاب صمد بهرنگی بپردازد. برایم روشن بود که نویسنده سعی دارد از همان ابتدا با فرهنگ پوسیده رجوی همه منتقدان را به خیانت تشبیه کند و او را به بت اعظمی تبدیل کند که می تواند مانند ماهی سیاه کوچولو آزادی را به ارمغان بیاورد!
هزارخانی در جایی مدعی می شود که ماهی مورد نظر وی به کفچه ماهی ها برخورد می کند و آنان را به خرده بورژواهایی روشنفکرمآب تشبیه می کند که در برکه ای ساکن فقط وول می خورند. در این مورد می توان این خرده بورژوا روشن سر را به رجوی نسبت داد چون به قول هزارخانی مدعی اصالت و نجابت می شود ولی در اینجا باید گفت که رجوی کثیف ترین فرد در برکه مبارزه و آزادی خواهی است که حتی مردم ایران از نام وی نفرت دارند .
رجوی روشن سر خودش را محور عالم می داند و تشبیهی که نویسنده کتاب می کند دقیقاٌ همانند رجوی است که از صبح تا شب خودش را به در و دیوار کوبیده تا ثابت کند که در این برکه اوست که در حال مبارزه ! می باشد و بقیه همانند کرم های ریزه ای در مقابل وی به حساب نمی آیند. اما هزارخانی نمی داند که همین کرم های ریزه که آنها به حساب نمی آورند چنان بلایی بر سرش آوردند که اکنون حتی از سایه خودش هم ترس دارد و سعی می کند با خرمرد رندی خودش را نشان ندهد و مانند حیوانات زمینی به زندگی مانند کرم ادامه دهد .
در قسمت دیگری از کتاب نویسنده مدعی قورباغه می شود و او را سر سلسله ذوحیاتین نامگذاری می کند. یعنی خصلت دوگانه دارد البته در این باره می توانست به رجوی اشاره کند که خصلت چند گانه دارد. هم با دشمن مردم ایران همکاری می کند و هم خودش را مدعی آزادی خواهی جا می زند و از طرف دیگر با دوستان آمریکایی خود سر تحریم بیشتر علیه مردم ایران چانه می زند و از طرف دیگر در ترور دانشمندان هسته ای ایران با اسرائیل غاصب همکاری همه جانبه دارد یعنی اینکه هم در آب زندگی می کند هم در خشکی. رجوی این گونه سعی دارد با ماهیت چند گانه خودش را رهبر همه آزادیخواهان !!! عالم معرفی کند تا دیگر هیچ حیوانی مانند وی نتواند به درگاه قدرت وی نزدیک شود. بهتر بود هزار خانی قبل ار نوشتن ماهیت قورباغه به ماهیت کثیف رجوی اشاره می کرد که از قورباغه هم بدتر است و مفت خوری وی مانند لاشخورها می باشد .
صحبت از خرچنگ می شود که به واقع نویسنده به خوب موجودی اشاره کرده است. خرچنگ نام واقعی رجوی ها است آنان که با هزار فریبکاری تا توانستند نیروهای خود را گاز گرفتند و به زیر شکنجه برده و حتی به قتل رساندند. شاید در کتاب ماهی سیاه کوچولو یک لحظه خرچنگ قصد فریب دادن وی را داشت ولی رجوی در طول سالیان به این کار مشغول بوده و موفق نشد که در این کار موفق شود و بودند ماهیانی که توانستند از دست این خرچنگ فریبکار رهایی یابند .
در مورد شعار بنی آدم اعضای یکدیگرند نویسنده معدوم خودش را به کودنی زده. از یک طرف سعی می کند به افرادی حمله کند که بی خیال از کودکان گرسنه حرف می زنند و یا از پابرهنه بیمار کنگویی حرف می زند ولی او هرگز حاضر نیست از رجوی فریبکار سئوال کند که چرا با کینه و دشمنی به ترور مردم بی گناه کوچه و خیابان در ایران پرداخت؟ چرا وقتی مردم فلسطین و کودکان آنان زیر بمباران اسرائیل غاصب کشته می شوند صدایش در نمی آید؟ چرا وقتی مردم بی گناه سوریه و عراق توسط تروریست های داعش کشته می شدند وی آنان را عشایر انقلابی می نامید ؟ چرا در جنگ ضد میهنی به نیروهای دشمن کمک می کرد و به نیروهای ایرانی حمله می نمود ؟ چرا بنیاد خانواده را متلاشی نمود؟ و هزاران سئوال دیگر . بهتر است شعار بنی آدم اعضای یکدیگرند را از رجوی ها سئوال می کرد که هیچ اعتقادی به آن نداشته و فقط به دنبال منافع خودشان هستند و در این مسیر حتی تعداد زیادی از نیروهایش جانشان را از دست دادند. این شیوه و نگرش به مسائل دقیقا از ماهیت دیکتاتور مابانه رجوی ها بیرون می آید حالا هر چقدر لغز شعار بنی آدم سر بدهید و دیگران را مقصر جلوه بدهید ولی برای ما کاملا روشن است که جرثومه خیانت و جنایت خود رجوی ها هستند .
در ادامه نویسنده معلول الحال عنوان می کند که شماها زیاد فکر می کنید همه اش که نباید فکر کرد !!!…. . این کلمه برعکس اعتقادات مریم قجر است چون وی به مسئولین خود در مناسبات تاکید داشت که تا می توانید از نیروهای خود کار بکشید که دیگر توان فکر کردن نداشته باشند آری این منطق مریم قجر و رجوی ها بود . اگر قدری رجوی ها به نیروهای خود اجازه فکر کردن می داد هیچ وقت وی نمی توانست از آنان سواری بگیرد همان گونه که سالیان از افرادی مانند نویسنده مطلب یعنی هزار خانی سواری گرفت . باید گفت که ما یک بار بدون فکر کردن راه افتادیم و خودمان را به جریان سپردیم که فکر می کردیم درست است ولی این بدون فکر کردن ما را به ناکجا آبادی برد که دیگر راه برگشتی برایمان وجود نداشت. حالا بهتر است شما زیاد از حرکت کردن و ریختن ترس حرف نزنید که واقعا خنده آور است. ای کاش زنده می بودید و قدری فکر می کردید که البته رجوی کاری با مغز شما نموده که حتی توان حرکت هم نداشتید و فقط به درد مراسمی می خوردید که باید از مریم قجر بانو سرکرده فرقه تعریف و تمجید کنید این تنها کاری بود که شما بلد بودید.
در جهان بینی نویسنده در مورد ماهی سیاه کوچولو باید گفت که نیروهای جدا شده همان ماهی سیاه کوچولو داستان هستند که حیوانی به نام سقائک یعنی رجوی سر راهشان قرار گرفت و سعی می کرد با انواع دروغ ها و فریبکاری افرادش را در مناسبات نگهدارد تا در موقع مناسب بتواند از خونشان ارتزاق کند و حتی حاضر بود آنان را در راستای به قدرت رسیدن خودش به کشتن بدهد این است ماهیت واقعی رجوی ها .
در این مسیر هزاران سئوال بی جواب برایمان مطرح می کردند تا کسی قدرت فکر کردن و حرکت کردن نداشته باشد از جمله می گفتند: اگر بیرون از این سازمان بروی نابود می شوی. بیرون هر چه که هست خیانت و بدبختی است. بهترین مناسبات خود فرقه است. و هزاران سئوال دیگر که افراد بی خیال بیرون رفتن باشند و رجوی با این دروغ ها چنان افرادش را ترسانده بود که همه فکر می کردند در بیرون از مناسبات فقط مرگ وجود دارد و باید در داخل مناسبات بمانند و بپوسند.
می توان گفت که افراد جدا شده از کیسه مرغ سقا یا همان رجوی، بر فریب های رجوی غلبه کرده و توان این را پیدا کردند که خودشان را تغییر دهند و اکنون می توان به جد گفت نفراتی که باقی ماندند دیگر جرات فکر کردن ندارند و متاسفانه هنوز در خواب خرگوشی بسر می برند و فکر می کنند رجوی حیله گر معدن بخشایش است و به او هنوز آویزان هستند. باید گفت که ما رجوی ها را خفه خواهیم کرد و آزادی را برای دوستانمان به ارمغان خواهیم آورد و نشان خواهیم داد که تمام این فریبکاری و حقه بازی بخاطر قدرت طلبی رجوی ها می باشد و بقیه مسائل برای وی هیچ ارزشی ندارد .
در این مطلب فقط به گوشه هایی از جهان بینی نویسنده معدوم هزار خانی اشاره نمودیم چون بخاطر شناختی که از وی داریم می توانیم عنوان کنیم او هم مانند اعضای فرقه در منجلاب مغز شویی قرار داشت و به همین خاطر هر کسی که قصد قلم زدن داشته باشد باید ته خط به تعریف و تمجید از سرکرده فرقه یعنی رجوی بپردازد.
هادی شبانی