از کوه محکم تر باش

گفتاری که حضرت علی (ع) هنگام دادن پرچم به فرزندش حضرت محمد حنیفه در جنگ « جمل » فرمود:

اگر کوه ها متزلزل شوند، تو تکان نخور! دندان هایت را بهم بفشار! جمجمه خویش را به خدا عاریت ده، قدم هایت را برزمین میخکوب کن. و ازآنچه باعث ترس می شود چشم بپوش و بدان نصرت و پیروزی ازجانب خدای سبحان است!

آری، جنگ « جمل » همانست که امیرمومنان علیرغم حضور جنگجویانی چون « طلحه و زبیر »، فرمان قطع اساس و چهارپای فتنه داد. شتری که « عایشه » و پیرهن عثمانش را حرکت میداد! و من نیز دیری ست رویاروی « فتنه» ام.

علی می فرماید که « عایشه » خود نخستین مخالف و دشمن عثمان و درتحریکات برعلیه او فعال بود. اما چون با علی علیه السلام نیز سرسازگاری نداشت پیراهن خونین عثمان را به نیزه کرده و با جمعی از مخالفین حضرت علی به جنگ برعلیه آن حضرت برخاست.

البته تو لشگری نداری، جمعیتی کمتر از چهارهزار نفر(پیش از حمله آمریکا، رندانه به دایره ی اسرار سپرده بودی تا از خجالت قلت آنها بگریزی)، که لشگر محسوب نمی شود.! همه ی سرمایه ات نبود مگر توبره یی از مال حرام و بناحق، سهیمه قوت و روزی خلق عراق که در مزدوری صدام حسین ربودی و به پشتوانه ی آن سست عنصرانِ از یادبرده وجدان، را به مزدوری بگیری. همچنین گستاخی خارق العاده، سبکسری بعید از زن ایرانی و زهره ی فاسد دروغگویی، که همانا بدترین گناه و سخت ترین اتهام توست! به گفته ی مادری،« دروغ کلید همه ی گناهان است ».

تو، و مشتی ارازل و اوباش معلوم الحال و معروفه ی پیرامونت، داغ این کلید نامبارک بر دست های متجاوز دارید.

و جهت کلاه شرعی، علیرغم فحاشی هزارباره برعلیه عمامه و قبا، عمامه دار و قبا پوشی در معرکه های جهنمی بُهتان و دروغ میگردانی!(که دیگر همه می دانند عاریه و ریایی به تن و برسر دارد) مگر دامن از آثار آشکار چپ گرایی افراطی تو در نظر قدرت ها بتکاند. زهی تلاش بیهوده و نافرجام که پرونده های فراموشی ناپذیر پشت سر و همراه داری ونمایشات هجو و ناشیانه ات آنهایی را که آرزو داری، نمی فریبد و نه هیچ کس دیگری.

دیگر بار دهان آلوده و نجس که آبریزگاه اندیشه های شوم و شیطانی، جنگ و کارزار! خون و قتل است، چشم بسته گشوده یی.

راستی آیا از فرط نومیدی و سرگردانی در شکست پشت شکست است که گروگان ما را« باز مصلوب» می سازی؟

در حقیقت حملات اخیر و رسوایت نه برعلیه همسروخانواده حسن نایب آقا، بلکه دقیقا در جهت نابودی خود اوست. مگر نه پرونده سازی کارتوست؟ مگر نه خرابی و نابودی ارثیه ی شیطانی توست؟ و بخشی از بردگانت از خوف همان پرونده ها، با دهان قفل و دست بسته به اسیری تن داده اند. میخواهی راه خروج او را ببندی. و مهمتر ازآن ضایع، خراب و فاسدش کنی. وجدان گرفتارش را با فحاشی خانواده و تمهدیدات علیه فرزندانش، بکلی مضمحل و رسوا سازی.

و من چه خوب می دانم و از مولا علی مان درس گرفته ام که رها از انحراف، باید چهارپای فتنه را جست. تو را!

تصادفا همین دیشب فاحشه یی از تبار تو به خانه من تلفن کرد.(با شماره ی عجیب و غریب روی شماره ثبت کن و سه بار قطع و وصل، معلوم بود از تلفن عمومی و با کارت شماره می گیرد. تلفن بازی از گیشه های تلفن عمومی اوایل انقلاب که سبب گرفتاری خیلی ها شد! را ظاهرا در شهرهای اروپایی به راه انداخته یی.) باری، صدای بسیار بدآهنگی از من پرسید که هستم و سپس غلط کرد که: خیلی پستی! اگرچه میان من وتو خراب تر از این حرفهاست. خوشا (شاید هنوز در اندیشه ی نوشتار این مطلب)، یکسره بر تو تاختم. منافق تیره دل باصدای از ته چاه اش به تکرارگفت (الف.م) می گوید تو دیوانه یی! پرسیدم دیوانه بودم که همه ی زندگی ام را در راه رجوی ها تباه کردم؟! دیوانه بودم که به 40 روز اعتصاب غذا پیوستم؟! دیوانه بودم در ره آنهمه فدیه و گذشت! اما عجب رویی دارید که به اینجا زنگ

می زنید و خوشبختانه به سرعت به سنگرشایسته بازگشتم که همان لعنت کردن توست.

در فرهنگ لغات تروریستی و شریرانه ات مسابقات فوتبال جام جهانی، انتخابات رئیس جمهوری فرانسه و هرگونه رقابت و مسابقه را « کارزار » می نامی. « زار باد کارت » که سالهاست! و بیش باد! نصرت و پیروزی بر تو را از خدای سبحان می طلبم.

میترا یوسفی، سی و یکم می 2007

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا