زلیخا پرورش خواهر کوچک فریدون پرورش در پیامی به برادر خود از او می خواهد که بعد از سال ها چشم انتظاری با خانواده تماس برقرار کند. او با مرور خاطرات سال 82 که به همراه دختر فریدون به عراق سفر کردند، خطاب به فریدون می گوید: خانواده دلتنگ تو هستند و از او می خواهد که برگردد. او می گوید مادر در چشم انتظاری تو درگذشت، اما خواهرها و برادرها و دخترهای تو منتظرت هستند و دلتنگ.