بدنبال مانع تراشی های زیاد پادوان رجوی، خانم بتول سلطانی (عضو نجات یافته شورای رهبری مجاهدین رجوی) که بهمراه افراد دیگری برای شرکت در مراسم عروسی آقای غلامرضا شکری – جدا شده ازتشکیلات رجوی – که با مجوزهای لازم از آلمان به آلبانی رفته بود، بدون رسیدن به مقصود به خانه اش در آلمان بازگشت.
مریم رجوی که مسرور از این عمل شنیع خود بود، دستور نوشتن چند مطلب و مدح نامه در مورد این پیروزی خیالی خود صادر کرد که البته دستورش عملی شد و سپس برای عوامفریبی فرمان شروع عزاداری محرم را داد تا بار دیگر فرصتی برای سخنرانی پیدا کند و به برکت! این سخنرانی به عمر ننگین خود ادامه دهد!
چرا مطرح میکنم که سخنرانی واظهار وجود مداوم برای مریم پر برکت است؟!
برای اینکه به تجربه دریافته ام که او معتاد و شیفته این رویه است و مرگ این زن نابکار با جلوگیری از سخنرانی های یک طرفه اش و زمانی که هیچ سئوال کننده ای از او وجود ندارد، فرا خواهد رسید.
اما سیر وقایع آنطور نبود که مریم تصور میکرد و جریان سفر آقای داشامیر مرسولی ( رئیس آلبانیایی آسیلا- انجمن حمایت از ایرانی های مقیم آلبانی ) که برای سپاسگزاری از خانم بتول سلطانی به آلمان اتفاق افتاد، بافته های مریم رجوی را تبدیل به تافته کرد!
مدیر مسئول آسیلا طی این سفر و دیدار با خانم سلطانی، مراتب تاسف خود از عمل نفرت انگیز پلیس آلبانی تحریک شده توسط باند رجوی را که مانع حضور او در مراسم عروسی و پیگیری وضعیت شوهر ربوده و به بند کشیده شده اش در کمپ مانز تیرانا شده، به اطلاع این شیرزن ایرانی رساند.
از اینجا به بعد است که تشویش بر جسم و جان مریم رجوی غلبه خواهد کرد و او با پیش بینی اینکه این اقدامات انجمن آسیلا که همواره مورد حمایت شدید خانواده های گرفتار نیز هست، وسعت و سرعت بیشتری خواهد یافت و افکار عمومی اروپا آگاهی بیشتری از ماهیت اعمال تبهکارانه او خواهند داشت و کار به جاهای باریک کشیده خواهد شد. این وقایع اتفاق خواهد افتاد و مریم چاره ای جز تجربه کابوس های وحشتناک نخواهد داشت و چه بسا که این کابوس ها دق مرگش کند!
بدین ترتیب، بنظر میرسد که کاروانی که برای آماده کردن شرایط آزاد و بهروز زیستن اعضای اسیر رجوی براه افتاده، بنای سکون ندارد و آنچه را که فعلا مشاهده میکنیم نوک یخ معلق در آب است و از نتایج سحر شمرده میشود.
سحری که روزها و ماه های آتی سرشار از غلبه ماها بر فرقه ی رجوی و آزادی عزیزانی از ماست که فعلا در چنگال خونین او گرفتارند!
رضا اکبری نسب
عضو خانواده داغدیده و گرفتار فراق تشکیلات رجوی