خانم فرح شیلاندری، مترجم و پژوهشگر، در مهر ماه ١۴٠١، مقاله ای مفصل با عنوان “آیا سازمان مجاهدین خلق فرقه است؟” نوشت که در وبسایت پژواک ایران درج گردید.
مطالعه این مقاله که کاملاً بی طرفانه نوشته شده است را به تمام کسانی که خواهان شناخت بهتری از سازمان مجاهدین خلق (فرقه رجوی) هستند توصیه می کنم. این مقاله همچنین در دیگر وبسایت ها از جمله “حقیقت مانا”، و “ایران گلوبال” منعکس شد.
سؤال اصلی مطرح شده در خصوص اعضای گرفتار در فرقه های مخرب کنترل ذهن اینست که چرا علی رغم تمامی فشارهای جسمی و روحی که بر آنان وارد می شود و حقوقی که از آنان نقض شده و محرومیت هایی که بر آنان اعمال می گردد به حضور خود در فرقه ادامه داده و به مناسباتی که “برده داری نوین” نام گرفته است تن می دهند.
در سایت “ایران گلوبال” در بخش “دیدگاه ها” در خصوص مقاله فوق الذکر در مقاله ای به این سؤال پاسخ داده می شود:
ارسالی از: حسنعلی چیت ساز
نشر: گاهنامه مدیر
چرا ادامه می دهیم؟
حتماً در اطراف شما هم زنانی هستند که با شوهر معتادی که دست بزن دارد و هیچ امیدی به اصلاحش نیست، زندگی می کنند. ولی زن بعد از چهل سال باز هم حاضر نیست از او جدا شود، چون اگر بعد از چهل سال طلاق بگیرد با خودش خواهد گفت چرا “چهل سال پیش طلاق نگرفتم؟” و تحمل این سخت تر از ادامه تحمل زندگی با شوهرش خواهد بود.
شما هر چقدر بیشتر در یک رابطه مزخرف یا شغل به درد نخور بمانید و زجر بکشید کمتر احتمال دارد که از آن خارج شوید! شما وقتی هزار صفحه از یک رمان چرند را خواندید بعیدست پانصد صفحه آخرش را نخوانده رها کنید. اگر وقتی ارزش سهام تان نصف شد آن را نفروختید بعیدست که بعد از یک چهارم شدنش آن را بفروشید. چون بعد از تحمل این همه ضرر، خیلی درد آورست قبول کنید این سهام هیچ سودی برایتان نخواهد داشت.
سران آلمان نازی چند ماه بعد از این که به روسیه حمله کردند و صد هزار نفر از سربازانشان در برف مردند، می دانستند شکست می خورند ولی چطور می توانستند حتی به خودشان بگویند این صد هزار کشته، بی فایده و نتیجه اشتباه محاسباتی آن ها بوده است، پس جنگ در روسیه را ادامه دادند و با یک میلیون کشته همگی عملاً خودکشی کردند.
کسی که سال های زیادی از عمر خود را بر اساس باورها و اعتقادات غلط سپری نموده و در این راه متحمل هزینه و مشقت فراوان شده، حتی اگر صدها دلیل روشن مبنی بر نادرست بودن اعتقادش برای او بیان کنید، به سختی قادر است از اعتقاد خود دست بکشد و قبول کند که تمام رنج ها و زحماتی که در سال های طلایی عمرش متحمل شده، بی دلیل بوده است. شما هر چه در کاری بیشتر هزینه دهید در ادامه آن کار راسخ تر می شوید و ایمانتان به آن کار محکم تر می شود.
کلاس های مجانی هیچ وقت نمی گیرد و اغلب داوطلبان، وسط کار، آن را رها می کنند ولی اگر برای کلاسی پول داده باشید حتی اگر گندترین کلاس تاریخ با مزخرف ترین استاد عالم باشد باز هم تا ثانیه آخر در آن شرکت خواهید کرد.
در دانشگاه های کشور به ندرت دانشجویی انصراف می دهد مگر آن هایی که با سهمیه وارد شده باشند یعنی رنج کنکور را نچشیده باشند.
تورات می گوید اگر می خواهید ایمان مردم قوی تر شود، کاری کنید که آن ها در راه دین شان زجر بکشند. کاهنان از همان قدیم می دانستند که اگر مردم را راضی کنند یکی از گاوهای عزیزشان را برای معبد قربانی نمایند آن ها سال بعد هم گاو دیگری را قربانی خواهند کرد حتی اگر دعایشان مستجاب نشود چون پشیمان شدن از قربانی کردن یعنی قبول این که گاو عزیزشان را به خاطر هیچ و پوچ به فنا داده اند.
ما وقتی به خاطر کاری هزینه می دهیم حتی اگر آن کار، احمقانه ترین کار عالم هم باشد به سختی می توانیم قبول کنیم آن کار اشتباه بوده است!
مادری که فرزندش را در جنگ از دست داده خیلی سخت است که باور کند هدف آن جنگ فقط فروش اسلحه بوده است. به خاطر همین است که هرچه اوضاع افتضاح تر می شود اصرار بر ادامه دادن همان راه افتضاح، بیشتر می شود. پس شاید حال آن هایی که سال ها بر سیاست های شکست خورده و یا اعتقادات دروغین خود اصرار می کنند را باید درک کرد.
به قول برتراند راسل:
چگونه به تاول های پاهایم بگویم تمام مسیری که آمده ام اشتباه بوده است؟!
تنظیم از عاطفه نادعلیان