هنگامی که نزدیک به دو دهه پیش روزنامه نگار سرشناش مجله نیویورک تایمز از کمپ اشرف در عراق دیدن کرد، جهان مجاهدین خلق را به “دنیای تخیلی زنبورهای کارگر ماده” تشبیه کرد. او همچنین استعاره دیگری برای توصیف فضای حاکم بر قرارگاه اشرف در عراق به کار برد که امروز پس از گذشت بیست سال کماکان قابل ارجاع است: کارخانه ای در چین مائوئیستی.
الیزابت روبین در حالی به کمپ اشرف راه داده شد که سران مجاهدین خلق همه تمهیدات لازم برای ارائه تصویری خوشایند از تشکیلاتشان به یک روزنامهنگار آمریکایی را به عمل آورده بودند اما روبین در پایان مقاله مفصلش از بررسی دقیق این تشکیلات به این نتیجه میرسد: “به نحو خطرناکی کوته بینانه به نظر میرسد که آمریکا حتی فکرش را بکند که رجویها و ارتش همسران استپفورد آنها را احیا کند.” (همسران استپفورد اشاره به رمان و فیلمی آمریکایی به همین نام دارد که داستانی تخیلی از زنانی زیبا اما سرسپرده و برده شوهرانشان در ژانر وحشت است)
برای درک آنچه روبین به کارخانه چین مائوئیستی، همسران استپفورد و زنبورهای کارگر ماده تشبیه میکند، میتوان به بررسی هر کدام از این استعارهها پرداخت اما احتمالا کارخانههای دولتی چین در دوران حکومت مائو میتواند بهترین نماد برای بررسی باشد چرا که واقعیتی تاریخی، غیرقابل انکار و قابل پژوهش دارد. از این جهت میتوان به مقالهای علمی پژوهشی با عنوان “کارکرد کارگر در کارخانههای دولتی در چین مائوئیستی؛ یک تفسیر مجدد” که در سال 2016 در مجله “چین مدرن” منتشر شد، رجوع کرد.
بر اساس این پژوهش، “کارگران شرکتهای دولتی در چین مائوئیستی تنها زیر فشار تطابق سیاسی، قواعد تشکیلاتی و نظارت همکاران خود نبودند بلکه محرکهایی که در آگاهی جمعی آنها به عنوان یک گروه ممتاز و در هویت آنها به عنوان یک واحد کاری مستتر بود موجب میشد که آنها تصور کنند که در نوعی پویایی رو به پیشرفت هستند و بدین ترتیب در غیاب محرکهای مادی انگیزه برای کار کردن داشتند.”
شرح بالا از جهان حاکم بر ذهن کارگران چینی برای هر کسی که دستی بر آتش مجاهدین خلق داشته باشد ملموس به نظر میرسد. عبارت “گوهران بی بدیل” و “مجاهد صدیق” از جمله محرکهای هویت سازی هستند که سران مجاهدین خلق سالهاست با انواع روشهای شستشوی مغزی فرقهای در تلاش برای درونی کردن آن در ذهن اعضا هستند. رجویها اعضای خود را با توهم ممتاز بودن مورد استثمار قرار دادند و به این ترتیب این افراد سالهای طولانی از عمر خود را بدون دریافت یک ریال دستمزد در خدمت فرقهای بودهاند که از آن ها تطابق مطلق و پویایی حداکثری میخواهد.
تفکیک جنسیتی
کارگران چینی امتیازی داشتند که اعضای مجاهدین خلق از آن بی بهره هستند؛ در استبداد حاکم بر چین مائوئیستی تفکیک جنسیتی حاکم نبود اگرچه که زنان نقش پررنگی در نیروی کار داشتند. اما تفکیک جنسیتی در تشکیلات مسعود رجوی چنان آشکار است که حتی وقتی روبین اعضای این فرقه را به کارگران کندوی عسل تشبیه میکند، آنها را کارگران ماده میبیند.
امروز با گذشت بیست سال از توصیفی که روبین از مجاهدین خلق ارائه میدهد، تفکیک جنسیتی در این تشکیلات نه تنها برداشته نشده است بلکه سران این تشکیلات با اقدامات و سرکوبهای هر روزه تقابلات جنسیتی میان زنان و مردان تشکیلات را روز به روز بیشتر کردهاند. این تبعیضها و تحقیرها در حالی در ارتش مریم رجوی رخ میدهد که او تلاش خود را به کار بسته است که شعار زن_زندگی_آزادی را از معترضین ایرانی برباید.
اگر امروز دانشجوهای ایرانی از بین بردن تفکیک جنسیتی در غذاخوریهای دانشگاهها را مطالبه میکنند و در مواردی پیروز میشوند، در کمپ مجاهدین خلق در آلبانی موسوم به اشرف سه سالن غذاخوری، دفاتر کار ارتش سایبری، مسیر پیادهروی و تردد اعضا و هر مکان عمومی و خصوصی دیگری دارای تفکیک جنسیتی است. در زمان حضور مجاهدین در عراق در قرارگاه اشرف تفکیک جنسیتی حتی شامل ساعت استفاده از پمپ بنزین قرارگاه برای زنان و مردان مجاهد میشد. (مثال مشهوری که بیشتر اعضای سابق برای اثبات اوج تفکیک جنسیتی در فرقه رجوی به آن اشاره میکنند)
تفکیک جنسیتی در مجاهدین خلق موضوعی غیر قابل انکار است چرا که رسانههای تشکیلات در تصاویری که از درون تشکیلات به اشتراک میگذارند بر تفکیک کامل جنسیتی و حجاب اجباری در درون حصارهای اشرف 3 صحه میگذارند. اما تبعیضهای جنسیتی در کیش شخصیتی مسعود و مریم به تفکیک و پوشش اجباری ختم نمیشود بلکه به سرکوب جنسیتی یا آنچنان که تشکیلات میگوید “نفی جنسیت” و نهایتا تجاوز جنسی میانجامد. از این موارد اخیر صد البته که تشکیلات سند و تصویری بیرون نمیدهد اما اعضای جدا شده از تشکیلات مکررا درباره آن شهادت دادهاند.
نفی جنسیت
نفی جنسیت عبارتی است که در سخنرانیهای فرماندهان زن مجاهدین خلق از زبان آنان نمیافتد. عبارتی که موجب افتخار زنان مجاهد فرض میشود و آن را عامل پیشرفت در سلسله مراتب تشکیلاتی میدانند. در واقعیت مسعود رجوی برای متبلور کردن این عبارت اقدامی عملی انجام داده است و آن مقطوع النسل کردن زنان تشکیلات است. در کندوی تحت حکمرانی رجویها تا کنون بیش از صد زن تحت عمل جراحی بیرون آوردن رحم قرار گرفتهاند. آخرین حلقه وصل این زنان به جهان آزاد به معنای ادامه زندگی با ازدواج و فرزندآوری توسط نفیسه بادامچیان پزشک مجاهدین خلق بریده شده است.
زنان مجاهد که سی سال پیش از همسران خود طلاق گرفتند و فرزندان خود را به مسعود رجوی سپردند تا به خارج از عراق قاچاق کند و بعدها در نقش کودک سرباز به عراق بازگرداند، رحم خود را که عامل زایندگی است تقدیم تشکیلات کردهاند و نام آن را “قله آرمانی” گذاشتهاند؛ بدین گونه برای نفی جنسیت سرسپرده رجوی شدند. این زنان اگر تا کنون موفق به فرار از فرقه نشده باشند، تحت حکمرانی حضوری مریم رجوی و تسلط غیابی مسعود رجوی به نفی زنانگی خود ادامه میدهند. امروز سوال کلیدی از مجاهدین خلق این است کجای این فرایند شعار “زن، زندگی، آزادی” جاری است؟
تجاوز جنسی
نهایتا زنان مجاهد در ادامه مسیر نفی جنسیت مورد تجاوز جنسی شخص مسعود رجوی قرار میگیرند. او که از آغاز انقلاب ایدئولوژیکش در سالهای دهه 60 و ازدواج ایدئولوژیک با مریم قجر عضدانلو در پی بهرهکشی از زنان مجاهد است، طلاق و تجرد را اجباری میکند، شوهران را نرینههای وحشی میخواند، فرزندان را مخل مبارزه و رحم را مانع رسیدن به قله آرمانی میداند. درانتهای این فرایند زنان مجاهد عضو شورای رهبری را دسته دسته به جلسه “رقص رهایی” فرا میخواند.
مریم قجر عضدانلو که نخستین زنی است که در سازمان هویت خود را در سایه رجوی تعریف کرده است و حتی نام خانوادگی او را بر خود میگذارد تا تبدیل به مریم رجوی شود، الگوی نفی فردیت و جنسیت برای زنان مجاهد است. او جلسه رقص رهایی را مدیریت میکند. زنان را تشویق میکند که با مسعود یگانه شوند و خود شاهد عقد مسعود با تک تک زنان میشود. در ادامه زنان را شب به شب برای یگانه شدن با تنها شوهر موجود در جهان یعنی مسعود رجوی به اتاق او فرامیخواند.
حال، در بحبوحه اعتراضات امروز در ایران در میان صدها چهره سیاسی مخالف و موافق و معترض، به لطف تبلیغات فراوان و منابع مالی بی انتهای فرقه رجوی، نام مجاهدین خلق و مریم رجوی گهگاه به گوش میخورد اما حتی اذهان ناآگاه با اندکی جستجو پی میبرند که ماهیت واقعی این تشکیلات هیچ سنخیتی با مطالبات ملت ایران ندارد.
19 سال پیش روبین از دیدگاه دانشجویان ایرانی درباره مجاهدین خلق نوشت: “اگر در میان اعتراضات دانشجویان ایرانی و دیگران نامی از مجاهدین ببرید، کسانی که این گروه را میشناسند و به خاطر میآورند به دمکراسی خواه بودن آنها میخندند و در عوض میگویند که اگر به رجویها فرصتی داده شود، تبدیل یه پول پوت ایران خواهند شد.”
بنابراین، “زن، بردگی، اسارت” شاید موجزترین عبارت برای شرح آنچه بر زنان مجاهد گذشت، باشد. درحقیقت، با توجه به گستردگی نقض حقوق زنان در تشکیلات رجویها شرح مصادیق، اسناد و خاطرات موجود درباره هر تک کلمه از این عبارات ساعتها و بلکه روزها زمان میبرد. داستان زن در مجاهدین خلق شامل قصههایی پر غصه است به شمار تک تک زنان عضو مجاهدین خلق، از آنان که سربهنیست شدند تا آنانی که خودکشی کردند، دچار افسرگی و جنون شدند، همسر و فرزند خود را تقدیم تشکیلات کردند، مورد تجاوز جنسی قرار گرفتند و از “زندگی” و “آزادی” محروم شدند.
مزدا پارسی