یکی از قلم بدستان حقیر رجوی بحثی را در مورد مقوله ” پیشتاز” مطرح کرده که استنباط میشود او درکی از این مقوله ندارد و بر این تصور خام است که هر دسته و گروهی که بدون توجه به شرایط حاکم بر جامعه و جهان جلوتر از همه حرکت کند، پیشتاز نامیده میشود؟!
حال آنکه یک تشکل پیشتاز مردمی تشکلی است که وضع مردم و جامعه را بخوبی درک کرده و باصطلاح معروف ” نبض زمان ” را در دستان خود دارد و به اعاده حقوق مردم کمک میکند.
برعکس این تصور و برداشت علمی، او میخواهد ثابت کند که چون مجاهدین خلق بدون توجه به خواست عمومی و آمادگی اجتماعی لازم – که این یکی مقدمه اصلی هر حرکت موفق و مردمی است – همواره راه خود را خودسرانه طی کرده و از این حیث ” پیشتاز ” نامیده میشود و رقبای او که در این مورد محتاط تر بودند و نخواسته اند که فاصله خود با مردم را زیاد کنند، عافیت اندیش بوده و لاجرم ” پیشتاز” محسوب نمیشوند و لابد بر مردم فرض است که دنبال زنجیری هایی مانند مجاهدین استحاله یافته بیافتند!
جوهر توصیه این مرید قلم بدست رجوی به هر جریان و گروه سیاسی این است که با تشخیص خود هرکار لازم را با گفتن اینکه گور پدر مردم ، انجام دهند که این طرز تفکر همان چیزی است که در ادبیات سیاسی ، دچار تجرید و دور ازمردم ماندن است و البته نتیجه ای جز شکست به باورمندان این جدا از مردم افتادگان نیست و باند رجوی نمونه بارز این رفتار سکتاریستی به حساب می آید.
سکتاریست ها کسانی هستند که همواره میکوشند اراده متوهمانه خود را بر واقعیات سرسخت زمینی تحمیل کنند و البته نصیبی جز اینکه سرشان به سنگ بخورد، ندارند !
به دید این مرید رجوی، انقلاب ایدئولوژیک مجاهدین، یک پاسخ ضروری به اصلیترین نیاز جامعه بود و بنظر او این نیاز مسئله زنان بود که مثلا در اندرونی نگه داشته میشدند و …
یعنی زنان ایران خانه دار بودند و رجوی در حد استطاعت خود آنها را که نقش اصلی در تربیت فرزندان و برقراری رفاه و آسایش خانواده داشته و به تبع آن به ارتقای جامعه کمک بی بدیلی کرده و نقش درخشان و چه بسا تعیین کننده تر از مردان در جامعه بازی میکردند، از این کار منع نموده و در دستگاه سرکوب خود با شدت تمام به کار گرفت و بهمراه آن وارد حرمسرای عریض و طویل خود نمود و در کنار انجام این جنایت بی نظیر، منت بر سر آنها گذاشت که آنها را از خانه نشینی خلاص کرده و بر صدر نشانده است!
در تایید این جنایات رجوی که در حق زنان و ایضا مردان عضو تشکیلات کرده است، این قلم بدست رجوی بطور بی شرمانه ای ادعا نموده است که در دوران تاریخ معاصر، هیچ جنبش و نیرویی به اندازه سازمان مجاهدین خلق، زن را آنگونه که شایسته و بایستهٔ اوست، به رسمیت نشناخته است.
جواب این ادعای وقیحانه این است که اگر متلاشی کردن خانواده زنان، تبدیل کردن آنها به مامورین سرکوب از یک طرف و آلت شهوترانی رجوی نمودن از طرف دیگر ، شایسته ترین مقام یک زن است، ایرادی براین قلم بدست رجوی وارد نیست!
وحید