فازهای پیاپی انقلاب ایدئولوژیک از راه می رسید و هر شب یک خواب برای اعضای بیچاره دیده می شد! بندهای الف، ب ، ج ، د ، ر ، ه ، ش … یکی پس از دیگری اعلام می شد، بعد موسسان اول، دوم ، سوم و چهارم و … نیز افزون می شد! دیگر خود مسعود رجوی هم از این همه سردرگمی استراتژیک خسته شده بود، اما باز به روی مبارک نمی آورد، زنان همه در حرمسرای مسعود رجوی جمع شدند و رقص رهایی و قله استراتژیک رهائی و … از راه رسید، فقط یک مرد در مناسبات محرم زنان بود و او کسی نبود جز مسعود رجوی که از تمام گناهان مبری بود و پاک پاک .
کارکرد مسعود، طی سالیان کشته سازی و خونریزی بوده است. اصلی ترین استراتژی مسعود، استراتژی مرگ و خونریزی هر چه بیشتر است، او شنیده است که درخت آزادی خون می خواهد، اما نمی داند چطور و کجا؟ گویا مسعود رجوی وظیفه دارد که فقط بر لیست شهدای خود بیفزاید. او هنوز نمی داند که با هر خون باید در زمینه آزادی و برابری پا به پیش نهاد و گرنه افزایش کشته های یک سازمان اگر همراه با پیشرفت های استراتژیکی و تشکیلاتی نباشد؛ نشان بی کفایتی مفرط رهبر خاص الخاص آن سازمان است.
در راستای استراتژی “اتوبان”، “آتش بس”، “سرعت بالا”، “رفتن سریع قدرت” و صد البته با حداکثر “بی خیالی” در عمل نظامی باصطلاح فروغ جاویدان، بیش از 1300 تن از افراد سازمان را قربانی می کند ( استراتژی مرگ ) و مجددا از نظر استراتژیکی و تشکیلاتی و هم از جهت توان نظامی صدها گام عقب تر رفت. این همه در راستای تحقق سرنگونی بود ، اما دریغا که یک قدم هم استراتژی سرنگونی پیش نمی رفت که نمی رفت.
این بود که رهبر خود منتصب مجاهدین ، پیش از مستقر شدن در حاکمیت ، بی آینده شد و از انظار برای همیشه پنهان گشت، زنده نگه داشتن او نیز توسط مریم رجوی تا به امروز، استفاده ابزاری است از مسعود رجوی، برای حضور و نگه داشتن اعضایی که فکر می کنند مسعود زنده است! عده ای از این همه بل بشور و سردرگمی بین این استراتژی ها ، اصل موضوع را فهمیدند و اینکه خبری نیست و از فرقه جداشده یا فرار کردند، اما گویا هنوز عده ای مغزشوئی شده، فکر می کنند که شاید روزی، روزگاری خبری خواهد شد و مسعود رجوی ظهور خواهد کرد و مریم رجوی روی دوش قهرمانان به تهران خواهد رفت . . .
مخلص کلام :
سالها در آموزش های تشکیلاتی اعضای فرقه می گفتند : حرام ترین حرام های ایدئولوژیک عدم اعتماد و ایمان به صلاحیت رهبری است. زیرا از نظر میزان صلاحیت ما در جایگاهی قرار نداریم که خطاهای مسعود را کشف کنیم. مسعود رجوی خودش نیز در دفاع از خودش خطاب به افراد سازمان می گفت: “می گویند استراتژی سازمان غلط است، می گویند در تشکیلات سازمان دمکراسی نیست. آقا و خانم محترم بریده ای ! صاف و صریح بگو: بریده ام. دیگر ردیف کردن این عیب و ایرادها به سازمان چه معنی دارد ؟” از نظر مسعود رجوی که همانا “تجسم خدا” در تشکیلات سازمان بود هرکس استراتژی من درآوردی او را مورد نقادی قرار می داد “بریده” بود، “درهم شکسته” بود.
در صورتی که نخستین کسی که در سازمان مجاهدین ماه ها قبل از شاه بازی مذهبی موسوم به “انقلاب ایدئولوژیک” انصراف عمل خود را از رعایت پرنسیپ های دشوار انقلابی اعلام کرده بود و بریده بود خود مسعود رجوی بود. مسعود رجوی در زیر ضربه های ناشی از بی کفایتی های خود به مفهوم ریشه ای کلمه بریده و در هم شکسته شده بود.
آثار این بریدگی را که در انقلاب ایدئولوژیک و سپس عملیات فروغ جاویدان و بعد هم در بحث زندان سازی ها و شکنجه ی اعضای خودی درآن زندان ها، حلقه به حلقه به کمال رسید و بالغ شد ، را همگان دیدیم و شنیدیم. باید منتظر باشیم و ببینیم در پرده آخر این رو کردن استراتژی ها، در آلبانی چگونه استراتژی آخر روی پرده سینمای کمدی کلاسیک مسعود رجوی اکران خواهد شد. البته که استراتژی آخر رجوی ها ، استراتژی مرگ خود رهبران این فرقه قرون وسطائی خواهد بود.
پایان
فرید