“ایراناید، خیریه اشرف”، عنوانی پرسشبرانگیز و چالشی برای مستندی پژوهشمحور از مجید تفرشی، تاریخنگار و سند پژوه ایرانی ساكن بریتانیا است. او در مستند دوازده قسمتی خود با اتكا به چند هزار برگ از اسناد آزاد شده آرشیو ملی بریتانیا درباره موسسه ظاهرا خیریه موسوم به “ایران اید”، تحقیقات جدید و وسیعی انجام داده كه منجر به شناخت بیشتر تبهكاریهای مالی سازمان موسوم به مجاهدین خلق میشود. این مستند، نخستینبار در فضای مجازی منتشر و سپس در شبكه مستند و دیگر شبكههای ایران نیز پخش شد. در این موضوع، گفتوگویی كردیم با مجید تفرشی، درباره ابعاد و جزییات بیشتر این مستند پژوهشمحور كه مشروح آن را میخوانیم:
در آغاز پیرامون كلیت پروژه و نحوه به دست آوردن اسناد توضیحاتی بفرمایید و اینكه چرا اسناد مربوط به یك سازمان سیاسی-نظامی اپوزیسیون را محرمانه نگه داشته بودند؟
این مسأله دو وجه دارد؛ اول اینكه چرا تاكنون این اسناد محرمانه مانده بود؛ یك بخش به این برمیگردد كه از لحاظ زمانی، آن مقدار زمان لازم قانونی برای آزادسازی اسناد مرتبط با این موضوع را سپری نكرده بود. دوم، مسأله ارتباطات این نامتعارف و پنهان این سازمان با برخی نهادهای سیاسی، امنیتی و انتظامی در بریتانیا و برخی دیگر از كشورهای غربی و عربی باعث میشد تا اجازه آزادسازی به طور كلی و به خصوص در زمان متعارف و قانونی صورت نگیرد و عملا مانع آزادسازی آنها شوند. با این همه، راهكارهایی وجود داشت كه من و دیگران پیگیری قانونی و حقوقی كردیم و از طریق قانون دسترسی آزادانه به اطلاعات و موفق شدیم بخش مهمی از آن مجموعهها را آزاد كنیم و حدود دوسوم از اسناد كه نزدیك به 6 هزار برگ سند است را دراختیار داشته باشیم كه منجر به آغاز كار پژوهشی، تجسسی و رسانهای روی این موضوع شد.
در روند انجام این پروژه چه چالشهایی برای شما به وجود آوردند؟ مسلماً برخی از افراد دخیل در این ماجرا با شما گفتوگو نكردهاند.
در روند انجام این كار مشكلات زیادی وجود داشت و این مشكلات ابعاد مختلفی داشت. البته در ابتدا من خیلی مشتاق نبودم كه یك كار رسانهای تصویری انجام دهم چون من اساساً آدمی نبوده و نیستم كه تولید كار رسانهای، به خصوص مستند تلویزیونی بكنم. اما واقعیت این است كه حجم عظیم اسناد و اطلاعاتی كه جمعآوری شد منجر به این شد كه به فكر این پروژه بیفتم كه در كنار تحقیق مكتوب تاریخی، یك كار كوچك رسانهای هم بكنم، اما به مرور و به دلایل مختلفی، كار گسترش پیدا كرد و تبدیل به كار وسیعتر و یك مجموعه 12 قسمتی، هر كدام بیش از نیم ساعت و مجموعا شش ساعت و نیم شد. در این راه، موانع چند دسته بودند؛ اول مسأله كمبود اطلاعات لازم در برخی زمینهها،از ابعاد و منابع دیگر كه جمعآوری آن سخت بود و دوم كار ضروری پژوهشی، كه برخلاف دیگر كارهای مرسوم مستند وقت زیادی گرفت. مشخصا حدود 20 ماه تمام وقت روی اسناد و دیگر منابع كار كردم كه در مقیاس مستندهای ایران كه مستندها پژوهشمحور نیستند این كار خیلی طول كشید و چون كارهای جدی پژوهشی دیگر در این باره صورت نگرفته بود كار سختتر میشد. ضمن اینكه شماری از خارجیها و ایرانیهایی كه در این موضوعات دخیل بودند یا اطلاعاتی داشتند، به دلایل مختلفی حاضر به گفتوگو نبودند. كسانی هم كه قبلا با این نوع فعالیتهای ظاهرا خیریه و مجاهدین خلق همكاری داشتند هم ملاحظاتی داشتند و از همقطاران سابق و حملات سازمانی میترسیدند. حتی برخی از كسانی كه دشمن این سازمان بودند نیز به دلیل ملاحظات شخصی و ترس از اینكه مورد آزار واقع شوند حاضر نشدند همكاری كنند. برخی از كسانی كه همكاری كردند نیز بعضا با اسامی مستعار بودند. در ایران نیز این موضوع جدی گرفته نشد و سوای مواردی مشخص، حمایت جدی هم نداشت و به جز افرادی مشخص، اهمیت آن هم حین انجام كار چندان درك نشد. عدهای هم احتمالا فكر میكردند كه سازمان مجاهدین خلق مرده، این كار چوب به مرده زدن است و از نظر سیاسی ارزش ندارد. ولی بعداً و به خصوص در ماههای اخیر معلوم شد كه این تصور اشتباه بوده است. البته كار ما از ژوئن 2019 تا اوایل اكتبر 2022 به طول انجامید و زمانی آماده پخش شد كه حوادث اخیر ایران آغاز نشده بود.
در روند مستند ما با چهرههای غیرایرانی مواجه میشویم كه در اجرا با سازمان مجاهدین خلق و موسسه ایراناید همكاری میكردند كه اتفاق جدید و جالبی از تركیب اعضای این سازمان بود. توضیحاتی درباره این اعضا و به طور كلی كشفیات جدید از سازمان مجاهدین در روند تحقیقاتتان بفرمایید.
اولاً باید توجه داشته باشید كار من در این مجموعه صرفا برخی مسائل مالی مجاهدین خلق و سازمانهای پوششی آن و به خصوص خیریهها بود و من وارد مسائل دیگر از جمله تروریسم و جاسوسی و تخریب و… نشدم كه همه آنها البته قابل بررسی و خیلی هم مهم هستند و باید هم انجام شود اما كار من نبود. نكته بعد اینكه در سازمان مجاهدین خلق به خصوص بعد انقلاب افراد خارجی كم نبودند چه كسانی كه رسماً عضو بودند كه یا با ارتباطات شخصی و پول یا با ارتباطات خانوادگی (عضویت همسر، فرزند، اقوام) ارتباط داشتند یا لابیهایی كه در كشورهای مختلف داشتند و همكاریهای مستقیم و غیرمستقیمی كه در اروپا و امریكا داشتند.موردی كه شما اشاره میكنید و مهمترین آن خانم “ان سینگلتون” است كه یك انگلیسی است كه زمان انقلاب دانشجو بوده و با اوج انقلاب، هوادار سازمان مجاهدین در بین جنبشهای دانشجویی آن موقع میشود، در انگلیس و دیگر كشورهای اروپایی و عراق با سازمان همراهی میكند و بخشی از اموال خانوادگی خود را نیز خرج سازمان میكند. اما به مرور متوجه دورویی و تبهكاری و نفاق این سازمان میشود. در جریان افشای فعالیتهای غیرقانونی موسسه پوششی ایراناید او اولین كسی است كه بهطور آشكار و رسمی از مراجع درست قانونی علیه آنان شكایت و افشاگری میكند. البته قبل از ایشان، دیگرانی هم از این موسسه شكایت كرده بودند، اما بهطور جدی این خانم و همسرشان (آقای مسعود خدابنده) علیه ایراناید شكایت میكنند، ثابت میكنند كه اهداف ادعایی این موسسه در كمك به كودكان و نیازمندان در ایران و مناطق مرزی ایران دروغ و كلاهبرداری بوده و ارتباط این موسسه با سازمان مجاهدین خلق را خیلی روشن آشكار میكنند. كل این اسنادی كه ما دراختیار داریم اطلاعات جدیدی است و 6 هزار سندی كه آزاد شده كاملا جدید است و كسی آن را تاكنون ندیده بود و مصاحبههای این مستند نیز اطلاعات جدیدی داشت ازجمله فایل مهم صوتی آموزش آشكار اخاذی و پول گرفتن از مردم از هر طریقی یا مطالب مربوط به سازمانهای دانشجویی موسسات خیریه كه هیچ كجا منتشر نشده بود.
در ادامه این روند، به نظر شما ممكن است به اطلاعات دیگری نیز بربخورید؟ اسناد آزادنشده گویای چه اطلاعاتی هستند؟
من همچنان تلاش میكنم كه از مجراهای قانونی بقیه اسناد را آزاد كنم یا اجازه دیدنشان را بگیرم، اما تا همینجا اسناد زیادی درباره ابعاد گستردهتر و سرمایهگذاری سازمان مجاهدین خلق و فراتر از خیریهها داریم كه كار متفاوت و جدیدی میخواهد البته من خودم به دلایل شخصی، حرفهای و مصلحتی، فعلا چندان مایل به ادامه این كار نیستم. باید بگویم كه این كار مورد علاقه قطعی و اولویت پژوهشی من نبود. من كار روی مجاهدین خلق را دوست داشتم اما ترجیح جدی من نبود. در واقع اگر مصلحت ملی نبود وارد این مقوله نمیشدم و خطرات امنیتی، حقوقی، سیاسی و دردسرهای شخصی و اقتصادی را تحمل نمیكردم. این كار بخش مهمی از زندگی شخصی و كاری من را به مدت 40 ماه به خود اختصاص داد. ورود به پروژه جدید در ابعاد گستردهتر و عمیقتر این موضوع، براساس اطلاعات و سرنخهای جدید كار پیچیدهای هست و باید جدیتر به آن فكر كنم.اسنادی كه در این موضوع مشخص، دیگر مسائل پیرامونی آن، تاكنون مسدود مانده و آزاد نشده، احتمالا بیشتر مربوط به اسناد ارتباطات اعضای مجاهدین خلق و موسسههای پوششی آن با سرویسهای امنیتی غربی است و به نظر میرسد كه اراده جدی برای آزادسازی این قبیل اسناد در آرشیو ملی بریتانیا و موسسه چریتی كمیشن (نهاد بریتانیایی ناظر بر فعالیتهای موسسات خیریه) وجود ندارد. اما من همچنان تلاش خواهم كرد كه بخشهایی از این اسناد آزاد شود.
در بین تحقیقاتتان در انگلستان، آیا مورد تهدید توسط سازمانهای امنیتی خارجی و سازمان مجاهدین خلق قرار گرفتید؟
بله. فعلا تنها چیزی كه میتوانم بگویم این است كه چندین مرحله ارعاب، آزار و فشارهای امنیتی و تهدیدهای غیرقانونی و بیدلیل اطلاعاتی از طریق سرویسهای امنیتی بریتانیا به من وارد شده است. ولی درباره جزییات آن فعلاً و تا زمان مناسب، چیزی نمیگویم. فحاشی و تهدید و توهین از سوی اعضا و هواداران سازمان هم كه همواره بوده. حتی در داخل ایران هم مخالفت و ممانعت و دردسر داشتهام.
در این بین ابعاد اقتصادی ناشناختهای وجود دارد؛ آیا الان هم سازمان از همین تكنیكها برای كسب درآمد استفاده میكند یا روشها را تغییر دادهاند؟ به نوعی ما با یكسری اطلاعات مرده مواجهیم یا هنوز این اطلاعات زنده است؟
تركیبی از هر دو است. سرمایهگذاریهای متعارف گذشته از خرید هتل تا ایجاد بیزینس و ایجاد سهام و خرید هتل و مؤسسات تجاری زنجیرهای، یا سرمایهگذاری در مراكز خرید در فرودگاههای مختلف یا ورود به بازار انواع قاچاق و جرایم سازمان یافته جزو اتهامات این سازمان است، اما با روشهای جدید نیز وارد میشوند كه یك بخش از این اتهامات، معاملات رمزارزها یا قاچاق محصولات و سرویسهای ممنوعه است كه با توجه به سختی و آسانی و داشتن و نداشتن توجیه اقتصادی موجب كسادی یا رونق آن میشود. اما این سازمان از نظر مالی مدام در حال افزایش سرمایه است و این به نسبت زمان و مكان و جذابیتهای بازار در حال تغییر مداوم است.
در مستند اشاراتی به محل خرج این اموال شد اما آیا توانستید رد مشخصی از محل هزینههای سازمان پیدا كنید؟
سازمان مجاهدین خلق حدود دو تا سه هزار نفر نیروی كادر مستقر در آلبانی دارد، شاید همین تعداد در كشورهای دیگر هوادار و عضو دارد و روی هم رفته با حساب خانوادههای قربانیان خود شاید ده تا بیست هزار نفر آدم مرتبط دارد و بسیاری از آنها انگیزههای سیاسی و ایدئولوژیك و مالی دارند كه اغلب مستقیم یا غیرمستقیم به آنها برای خدمتشان یا نگه داشتنشان در اردوگاه خود پول یا امكانات دیگر ارایه میشود. از سوی دیگر به لابیهای ایرانی و غیرایرانی سازمان در كشورهای دیگر از جمله برخی از نمایندگان مجلس و سیاستمدارها و احزاب مختلف و نخبگان تاثیرگذار و روزنامهنگاران یا افكار عمومی و كسانیكه میتوانند برای منافع سازمان تاثیرگذار باشند نیز كمك مالی و سرویسهایی ارایه میشود. مثلا سفر، كار، پروژه اقتصادی، تفریح و حقالزحمه سخنرانی و…
در سالها و به خصوص ماههای اخیر، احتمالا با توصیه مرشد جدیدشان تركی الفیصل رییس پیشین سازمان امنیت پادشاهی سعودی و تغییر رویكرد رهبری مجاهدین خلق، سازمانهای مختلف ضدایرانی، به این نتیجه رسیدند كه به دلیل منفور بودن سازمان بین اغلب ایرانیان، بدون ذكر نام و آرم سازمان و عكس رهبرانشان كار كنند و سازمان دیگران را مخفیانه از نظر پول، سازماندهی، لابی و تداركات تامین كنند. قبلا مجاهدین خلق اصرار داشت انفرادی كار كرده و تصاویر و آرمشان همه جا باشد اما الان به این نتیجه رسیدهاند به دلیل عدم محبوبیت پشت صحنه باشند و از گروههای دیگر حمایت پشت صحنه كنند و از هر لابی ضدایرانی نیز بدون ملاحظه حمایت میكنند.برای نمونه، در گروههای دست راستی ضد اسلام و ضد ایران و طرفدار اسراییل در اروپا و امریكا ردپای آنها را میبینید از جمله ارتباط با اسراییل در افشای مطالب مربوط به ایران كه اسراییل كسب میكند و به نام مجاهدین برای كسب اعتبار این سازمان ارایه میكند كه در حوزه هستهای قابل مشاهده است. وجود پولهای هنگفت غیرقابل باور كه اغلب از 17 سال پول سرشار اهدایی نفت حكومت صدام است، مجاهدین خلق را به یك كارتل پولی عمده تبدیل كرده. در دنیای امروز میگویند پول حرف میزند! ممكن است یك نفر با شما اختلاف نداشته باشد اما مشكلات مالی باعث میشود نتواند همكاری كند و مشوق مالی میتواند حمایت زیادی را جلب آنان كند. مجاهدین خلق، با وجود انزجار عمومی نسبت به آن در بین اغلب ایرانیان، در بین همه گروههای ایرانی، اپوزیسیونتر از همه است، چون پول، گذشته، نفوذ، ایدئولوژی، سازماندهی، نفرات و لابی دارد اما یك عنصر را ندارد، كه آن بیبهره بودن از سرمایه اجتماعی و احترام و اعتماد و آبرو بین مردم ایران است و چون این عنصر را ندارند روی نفوذ غیرمستقیم تمركز میكنند.
با نگاهی به گذشته سازمان مجاهدین خلق، آیا پیش از انقلاب نیز این سازمان از چنین تكنیكهایی برای جمعآوری سرمایه استفاده میكرد؟ درآمدهای سازمان مجاهدین پیش از ورود به فاز فعلی در حوزه اقتصاد چگونه بود؟
سازمان مجاهدین خلق بسیاری از اعضایشان سابقا در جبهه ملی و نهضت آزادی بودهاند و با روحانیت نیز همراهیهایی داشتهاند. در دهه نخست فعالیت تا سال 1354؛ در مجموع ارتباط مجاهدین خلق با بازار و روحانیت و منابع مالی مذهبی خوب بوده است و بیشتر پولی كه مجاهدین به دست میآورد پول داوطلبان مذهبی و روحانی و ملی بود. اینها در واقع كسانی بودند كه كمك میكردند به خاطر دشمنی با شاه و متدین دانستن مجاهدین؛ بعد از سال 54 اتفاقاتی رخ میدهد و باعث میشود كه مجاهدین خلق این پشتوانه را از دست بدهد. از یك طرف مسأله ماركسیست شدن رهبری سازمان در بیرون زندان و از یك طرف مماشات نسبی كه رهبری داخلی زندان با ماركسیست شدن سازمان داشت و با این مسأله برخورد چندانی نكرد باعث شد كه مجاهدین خلق از چشم جامعه مذهبی و ثروتمندان مخالف حكومت شاه بیفتد و همینطور ارتباطات سیستماتیك آنها نیز سست یا قطع میشود. بعد از انقلاب نیز این مساله ادامه پیدا میكند و بعد از خروج رهبری سازمان از ایران در سال 1360 به حداقل میرسد و ارتباطات سازمان با ثروتمندان داخل نیز عمدتا قطع میشود. در خارج ارتباطات مالی محدودی از كشورهای مختلف ضدایران وجود داشت. تا زمانی كه مسأله اتحاد با عراق و گفتوگوهای محرمانه با طارق عزیز در پاریس پیش میآید و سازمان مجاهدین را با سهم نفت صدام به اوج میرساند، چون سازمان مجاهدین خلق برخلاف دیگر گروههایی كه از صدام پول میگرفتند سهم نفت داشت و از هفتاد هزار بشكه در روز شروع شد و به صد هزار بشكه رسید. علاوه بر آن پس از جنگ كویت، فروش مخفیانه نفت صدام در دوران تحریم و درآمدزایی از طریق نقض تحریم به نفع عراق هم پیش آمد كه تا زمان سقوط حكومت بعثی در مارس 2003 ادامه یافت. ضرب و تقسیم این اعداد بنا به این ارقام و بهای متوسط جهانی نفت طی 17 سال، به علاوه دیگر كمكهای مالی از دیگر كشورها، به ارقام نجومی و درآمد سرشار نزدیك 50 میلیارد دلار میرسد. به گمان من، هیچ گروه اپوزیسیونی در تاریخ جهان، چنین مبلغی از دشمنان كشور خود نگرفته است.
آیا اتهامی نیز به این مستند و به شخص شما در راستای انجام این پروژه زده شد؟
مسأله پرداختن به مجاهدین خلق فراتر از این است كه حكومت ایران بخواهد از آن استفاده كند یا نكند. این موضوع، یك دغدغه ملی فراحكومتی است. من 40 ماه روی این پژوهش و مستند كار كردم و زمانی كه آماده پخش شد اعتراضات اخیر رخ نداده بود و چسباندن این مستند به اعتراضات اخیر كار نادرستی است. من نیز در كار خود از هرگونه جانبداری و ارزشداوری خودداری كردهام، چون كار من فراتر از این موضوع بود و نخواستم این كار به ابزار سیاسی تبدیل شود. فقط به عنوان یك پژوهشگر تاریخی به این موضوع كه كاری درباره آن صورت نگرفت كار كردم و از نظر محتوا كار خود را، دستكم به عنوان نخستین كار رسانهای در این مقوله، دقیق و مطلوب میدانم.
البته محدودیتهای اجرایی، به خصوص در ایام همهگیری كرونا، مانع شد كه كار از نظر فنی آرمانی شود.به نظر من این كار در مجموع قابل دفاع است و از جانب كسانی كه در ایران و خارج از ایران كه حتی مخالف حكومت ایران نیز هستند تمجید شده است و اهمیت توجه به خطر مجاهدین خلق را در جهت ضربه زدن به منافع راهبردی ملی جدی گرفتند. فكر میكنم این مسأله موضوعی ادامهدار باشد؛ كار من آخرین كار این حوزه نیست و فقط اولین كار است حتما كارهای بعدی باید بهتر از این شود چون این نوع كارها باید استمرار و تكامل داشته باشد.
به عنوان سؤال آخر؛ به نظر شما تا چه حد سازمان مجاهدین خلق دستكم گرفته شده است؟
به نظر من بسیاری قبلا این سازمان را دستكم گرفته بودند و كسانی هم كه آنها را دستكم نگرفتهاند، صدایشان شنیده نشده بود. برخی از نهادها نیز تصورشان از مجاهدین دو سه هزار نفر پیرمرد و پیرزن در آلبانی است كه پشت كامپیوتر نشسته و فعالیت سایبری دارند؛ در حالی كه سازمان مجاهدین خلق با نسل جدید كه با پول و اشتراكات سیاسی و ایدئولوژیك به آن وصل شده است، میتواند سازمان را به عنوان یك فرقه در حال گسترش احیا كنند. بخش دیگر كودك سربازهای قدیمی هستند كه اغلب از این سازمان كنار رفته و علیه مجاهدین كار میكنند اما بعضا در سازمان هستند؛ چه كسانی كه داخل كشور بودند و رفتند به سازمان ملحق شدند یا كسانی كه در خارج بودند. این كودك سربازهای سابق كه مورد سوءاستفادههای مختلف سیستماتیك سازمان قرار گرفتهاند، اگرچه 90درصد جدا شده و اخیراً نیز به افشای جنایات سازمان علیه خودشان پرداختهاند، اما 10درصد باقیماندهشان میتوانند نسل جدید بدنه و رهبری مجاهدین خلق باشند و همچنان به عنوان یك خطر بالقوه مطرح بوده و هستند. ما در این مستند، دو بخش كامل را به فجایع سازمان و مؤسسات پوششی خیریه آن علیه خانوادهها و فرزندان قربانی شده آنان اختصاص دادیم و ضمنا در كل مستند تلاش كردیم كه با استنا به اسناد رسمی غیرقابل انكار غربی، به سكوت و همراهی مؤسسات ناظر خیریهها و دیگر نهادهای رسمی اروپایی و امریكایی با تبهكاریهای سازمان یافته مجاهدین خلق و تلاش هدفمند و آگاهانه برای نادیده گرفتن و رفع و رجوع اتهامات جدی علیه مجاهدین خلق بپردازیم.
مجاهدین خلق، با وجود انزجار عمومی نسبت به آن در بین اغلب ایرانیان، در بین همه گروههای ایرانی، اپوزیسیونتر از همه است، چون پول، گذشته، نفوذ، ایدئولوژی، سازماندهی، نفرات و لابی دارد اما یك عنصر را ندارد، كه آن بیبهره بودن از سرمایه اجتماعی و احترام و اعتماد و آبرو بین مردم ایران است و چون این عنصر را ندارند روی نفوذ غیرمستقیم تمركز میكنند.
بسیاری قبلا این سازمان را دستكم گرفته بودند و كسانی هم كه آنها را دستكم نگرفتهاند، صدایشان شنیده نشده بود. برخی از نهادها نیز تصورشان از مجاهدین دو سه هزار نفر پیرمرد و پیرزن در آلبانی است كه پشت كامپیوتر نشسته و فعالیت سایبری دارند؛در حالی كه سازمان مجاهدین خلق با نسل جدید كه با پول و اشتراكات سیاسی و ایدئولوژیك به آن وصل شده است.
مسأله پرداختن به مجاهدین خلق فراتر از این است كه حكومت ایران بخواهد از آن استفاده كند یا نكند. این موضوع، یك دغدغه ملی فراحكومتی است. من 40 ماه روی این پژوهش و مستند كار كردم و زمانی كه آماده پخش شد اعتراضات اخیر رخ نداده بود و چسباندن این مستند به اعتراضات اخیر كار نادرستی است.
روزنامه اعتماد – امیرحسین جعفری