در آستانه روز جهانی زن نمیتوان از “زندگی” نزدیک به هزار زن مجاهد خلق سخن گفت بلکه باید از “تجربه زیسته” آنها گفت چرا که اساسا آنچه زندگی نام دارد در تشکیلات مجاهدین خلق جایی ندارد. تجربه زیسته شامل واقعیت اجتماعی و تاریخی زیست زنان عضو تشکیلات مجاهدین خلق، بیمها، امیدها، افکار و اعمال آنها میشود. زندگی اما کشف لحظههای ساده است. که ما را با چالش تغییر و رشد مواجه میکند تا در مسیر زندگی خویش انسانی خود آگاهتر، کاملتر و مهربانتر شویم.
در فرقه مجاهدین خلق زندگی جریان ندارد. رشد و شکوفایی افراد تنها در یک مسیر خلاصه میشود: اطاعت مطلق از رهبری مسعود و مریم رجوی و این مسیر قطعا به خودآگاهتر شدن نمیانجامد چرا که در این راه فرد هر روز از خود بیگانه تر میشود. در این مسیر خودشکوفایی نیز رخ نمیدهد چراکه فرد محصور در عقایدی است که به او دیکته میشود و صد البته در تشکیلاتی با سوابق تروریستی که هر روز بر طبل خشونت ورزی و آتش افروزی میکوبد و اعضا را از هرگونه ارتباط انسانی با همنوع، خانواده و دوست منع میکند، فرد مهربانتر نیز نمیشود.
آنچه در قاموس مجاهدین خلق بی معنی است جریان سیال زندگی است که افراد را با چالشهای تغییر مواجه میکند. به عبارت بهتر، در ساختار فرقهای مجاهدین خلق، رفتارها و باورها هرگز نباید دچار تغییر شود. افراد همواره باید پایبند به ایدئولوژی تشکیلات باشند و از قوانین و مقررات سختگیرانه فرقه پیروی کنند. این تعصب ورزی همراه با خشونت فرقهای تاثیری به غایت منفی بر تجربه زیسته زن مجاهد میگذارد.
در حالی که زن و زندگی دو واژه با ریشههای بسیار نزدیک به هم هستند و زن بخشی مهم از زندگی است، زندگی به معنای حقیقی آن از زنان مجاهدین خلق دریغ شده است. اگر معنای زندگی فرد در ازدواج و فرزند آوری و تربیت فرزند باشد که زنان مجاهدین از زمان “انقلاب ایدئولوژیک مریم” از آن محروم شدهاند. اگر زندگی به معنای رشد و بالندگی باشد که زنان مجاهد تحت فشارهای بسیار شدید سیستماتیک فرقه ای حتی فرصت ادامه تحصیل نداشتهاند.
مریم رجوی در افاضات خود زنان را “تضمین دمکراسی و برابری” میخواند اما بدیهی است دمکراسی، برابری و آزادی هرگز از مسیر زنان مجاهدین خلق نمیگذرد چرا که تجربه زیسته این زنان در فضای قرارگاههای مجاهدین خلق، تحت حکمرانی مسعود و مریم رجوی کاملا غیردمکراتیک، نابرابر و تبعیضآمیز بوده است.
زن مجاهدی که حق انتخاب رنگ پوشش خود را ندارد و محکوم به دین و حجاب اجباری است و همسر و فرزند و رحم و حتی جسم زنانه خود را تقدیم مسعود رجوی کرده است، چگونه میتواند نماد زن دمکراسی خواه و برابری طلب باشد؟
زن مجاهد از همه حقوق بنیادینی که سازمان ملل متحد از 70 سال پیش تا کنون تعریف کرده است محروم است. این حقوق به شرح زیر هستند: حق زندگی بدون خشونت، بردهداری و تبعیض؛ حق تحصیل؛ حق مالکیت بر اموال،حق رای، حق گرفتن دستمزد برابر.
زنان مجاهد، اگرچه از سوی رهبران مفتخر به لقب “گوهران بیبدیل” هستند، هر روز در انزوای پشت حصارهای قرارگاه اشرف 3 تحت خشونت و سرکوب فرقهای هستند. این بردهداری نوین در ساختاری از سلسله مراتب فرقهای شکل گرفته است که به شدت تبعیض آمیز است. زن مجاهد هرچه در ردههای بالاتر تشکیلاتی و البته زیباتر باشد از مواهب نزدیکی به رهبری بیشتر بهره میبرد. حق رای، حق مالیکت و حق دستمزد برابر که اساسا غیر قابل طرح است چراکه در کل تشکیلات مجاهدین خلق، رای دادن، مالکیت و دستمزد معنایی ندارد. اینها شئوناتی از زندگی انسانی هستند که در تشکیلات مجاهدین خلق وجود خارجی ندارند.
مزدا پارسی