اسماعیل جان سلام – خوبی برادرم؟
مرتضی هستم، برادرت. خیلی خیلی دلتنگتم و احساس میکنم از فرط دلتنگی و چشم انتظاری تمام وجودم درد میکند و بیقرارم کرده است. میخواهم بدانم چرا به فکر خودت و ما نیستی و حداقل یک تماس با ما نمی گیری ؟!
دو هفته ای بود که مدام درصدد بودم برایت نامه بنویسم و جویای حالت بشوم و ازخودمان برایت بگویم ولی هوای درآغوش کشیدنت خیلی بیقرارم کرده بود. خصوصا بعد از اینکه در تاریخ 18 اردیبهشت ماه به اتفاق شماری دیگر از خانواده های همدرد و چشم انتظار مقابل دفتر صلیب سرخ در تهران اجتماع داشتیم و تنها و تنها خواسته برحق مان این بود که به پاس ارزشها و سایر مفاد انساندوستانه ای که صلیب سرخ بر آن بنیاد گذاشته شده است، اجازه بدهند بتوانیم با عزیزان اسیرمان درکمپ سازمان مجاهدین در آلبانی ارتباط برقرار کنیم و در این ارتباط عزیزان مان آزادانه اختیار داشته باشند که الباقی عمرشان را چگونه بگذرانند. در تشکیلات بسته و کنترل شده رجوی یا در کنار و آغوش خانواده ؟!
درآن تحصن من و همسرم مینا بواسطه انگیزه ای که از حضور پدران و مادران پیر و دردمند گرفته بودیم خیلی فعالتر شده بودیم و اسم تو را فریاد می زدیم و با سایر خانواده ها یکصدا و یکدل شعار میدادیم :
دیدار با اسیران حق مسلم ماست، آزادی اسیران حق مسلم ماست و … همچنین پلاکاردهایی در دست داشتیم که برای تحقق خواسته ها و مطالبات انسانی و برحق مان از صلیب سرخ طلب استمداد داشتیم و همچنین از دولت آلبانی تقاضا داشتیم راه را برای ورودمان به کشور آلبانی جهت دیدار با عزیزان اسیرمان باز کند و…
اسماعیل جان آگاه هستم بواسطه کنترل شدید و مغزشویی رجویها، قدرت تصمیم گیری عاقلانه را از شما گرفته اند و گرنه خوب است بدانید مجاهدین کارشان به ته خط رسیده و مضمحل شده اند و جایی در ایران و مردمانش ندارند و همه با تنفر از آنها یاد میکنند و مهمتر از همه تو خانواده ای داری که تحت هر شرایطی تمام قد از تو حمایت میکنند و هیچ چیز کم و کسر نداری عزیز برادر .
اسماعیل جان اینجا همه خوب هستند و برایت سلام گرم و صمیمی دارند و تنها آرزوی ما بازگشتت به وطن و آغوش پر مهر خانواده است که سخت در انتظارت هستیم.
منتظر تماست هستم اسماعیل جان
می بوسمت و در آغوشت میگیرم
برادرت مرتضی
09111364116