حسن جان سلام
امیدوارم که حالت خوب باشد و در سلامتی کامل باشی. خبر یورش پلیس آلبانی به کمپی که در آن زندگی می کنی را خواندم و به شدت نگرانت شدم. تماسی با ما نمی گیری که از اوضاع و احوالت با خبر شوم. دو سه سالی است که تماست را کاملاً قطع کرده ای و با من تماس نمی گیری. حداقل به مادرت زنگ بزن که بسیار دلتنگ توست.
متاسفانه در کمپی که زندگی می کنی آن قدر فضا بسته است و آن قدر روز ذهن تان کار می کنند که یا دسترسی به امکانات لازم برای تماس با ما نداری و یا ذهنت را از ما دور کرده اند. اما من باورم نمی شود که خانواده ات را فراموش کرده باشی. باورم نمی شود مادرت را از یاد برده باشی.
برادر جان مادر خیلی دلتنگ شنیدن صدایت است. ما همه دلمان می خواهد روزی برسد که تو را آزاد و رها ببینیم . روزی که دیگر اسیر تشکیلات رجوی نباشی. من نمی گویم پس از رهایی به ایران نزد خانواده ات برگرد.اگر چه اگر بیایی بسیار خوشحال می شویم اما چیزی که مهم است رهایی تو است. تو خودت را نجات بده و در یکی از کشورهای اروپایی پناهنده شو و زندگی آزاد داشته باش. از زندگی آزاد لذت ببر. حق تو این نیست که تمام عمر اسارت بکشی. فکری بکن و خودت را نجات بده. من هر کمکی از دستم بربیاید برایت انجام می دهم.
برادرت – حسین رضایی