یکی از قلم به مزدان معروف رجوی که میگوید ابتدا با شاپور بختیار کار میکرده و سپس با تحقیق و تفحص متوجه شده که اقدامات بختیار چندان قوی و تشکیلاتی نیست و احتمالی برای موفقیتش وجود ندارد ، از بیست و هفت سال پیش به باند رجوی که تشکیلاتی است پیوسته و اینک خود را خوشبخت میداند!
به ادعای او، مجاهدین هم در تئوری و هم در عمل خواستار یک “جمهوری دموکراتیک” برای آینده ایران و پس از سرنگونی حاکمیت کنونی است. که ادعایی سخت سخیف است و مجاهدین استحاله یافته درعرض این چهار دهه و بیشتر، هیچگونه التزام عملی به جمهوری دموکراتیک خلق که طبق تعاریف کلاسیک باید سمتگیری قابل توجهی بسوی استقلال، آزادی وعدالت اجتماعی داشته باشد ، نشان نداده است و چرا؟
برای اینکه این باند تبهکار از همان اوان انقلاب، پیشبرد اهداف جاه طلبانه و بغایت متوهمانه خود را در بند و بست با کشورهای خارجی که دشمنی خود را با ایران و ایرانی نشان داده اند مشاهده نموده و آغوشی گرمتر ازآغوش دشمنان ملک و ملت ندیده و بنابراین استقلال محلی از اعراب در ادبیات رجوی وجود نداشته است.
ثانیا رجوی هرگز در داخل مناسبات فرعونی خود انتخاباتی برگزار نکرده و حق اعضاء در خصوص انتخاب کردن و شدن را به هیچ گرفته و در نهایت با اتخاذ تدابیر شیطانی تمامی اعضای تشکیلات را به بنده و برده خود تبدیل کرده و سپس آنها را از دیگر حقوق های لازم انسانی محروم نموده است !
ثالثا، اعتقاد به عدالت اجتماعی خود را در خط و مرز داشتن با سلطه گران و استعمار ورزان نشان میدهد و رجوی با وارد کردن خود در صفوف زورگویان و اشغالگران جهانی، این خط و مرز را تماما درهم ریخته است!
او بدون توجه به عملکرد نفرت انگیز سازمان مجاهدین رجوی با بی شرمی تمام ادعا میکند که در یک جمهوری دموکراتیک، همهٔ آزادیها و حقوق انسانی مندرج در اعلامیه جهانی حقوقبشر، با پشتوانهٔ قانونی و تصریح در قانون اساسی، لحاظ و مراعات میشود. که از حیث ماهیت مجاهدین حرفی است مفت و اگر اعتقادی به این مسئله وجود داشت، رجوی گوشه هایی از این حقوق را در تشکیلات خود اجرا میکرد و از ما بعنوان مردم ایران، خبرنگار، حقوق دان و مخصوصا خانواده های ذینفع دعوت مینمود که به مقر مجاهدین رفته و شاهد آثار درخشان و تجلی عمل کردن به این اعلامیه جهانی حقوق بشر باشیم و مشاهدات عینی خود را با دیگر مردم ایران و جهان درمیان بگذاریم تا رجوی از این شهادت دادن های ما بهره ببرد!
اما عملا او این کار را انجام نمیدهد و باتمام قوا در مقابل این درخواست ما مقاومت کرده و ثابت میکند که وضع مریدان و اسرای او دراشرف بسیار بد است و باید به کسی اجازه نداد تا آنجا را دیده و با ساکنان آن به گفتگو بنشیند!
این قلم به مزد رجوی بدرستی مطرح میکند که منشاء قانون و حاکمیت در جامعه، مردم هستند، کلیه قوانین … خاستگاه مردمی و زمینی دارد و با اراده اکثریت، تصویب و اجرا میشوند!
اگر اینطوری است که باید باشد، چرا شخص رجوی خود را زمینی نمیداند و خود را بعنوان عنصر آسمانی و غیرقابل دسترس معرفی کرده و مریم رجوی را حلقه اتصال خود با زمینیان قرار داده است؟!
آقای هموطن مرید رجوی آیا ملاحظه نمیکنی که در شروع عصر گسترش آگاهی ها زندگی میکنیم و نمیتوان هرحرف مفتی را به این سادگی زد و هر ادعای دروغی را بر کرسی نشاند ؟
باید با سن وسالی که داری متوجه میشدی که اینقدر بی گدار به آب نزنی و چشم در چشم مردمی که آگاه تر از گذشته اند، دروغ نگویی!
رضا اکبری نسب – یکی از اعضای خانواده های قربانی باند رجوی