در قسمت قبل به وقایع سال 1395و ادعاهای مریم رجوی درباره سرنگونی حکومت ایران اشاره کردم. در آن سال مریم رجوی باز مدعی شکست حکومت ایران و طلیعه بهار آزادی بود و اینکه در آن سال با تهاجم حداکثری می تواند حکومت ایران را سرنگون کند. ادعایی که فقط برای روحیه دادن به اعضا بود و با پایان یافتن سال و عدم حصول نتیجه، باطل بودنش بر همگان روشن شد. اما مریم رجوی دست از این ادعاها برنداشت و هر سال با ادبیاتی جدید همان ادعای سخیف و دور از دسترس را مطرح کرد:
سال 96، سال فروپاشی حکومت ایران است!
مریم رجوی مراسم تحویل سال را در کنار نیروهای خود در اشرف 3 آلبانی و هزاران کیلومتر دورتر از مرزهای ایران برگزار کرد. او این بار شعار فروپاشی حکومت ایران را سر داد . با یان شعار او بیشتر به دنبال جذب حمایت مالی از اربابان غربی و دشمنان ایران بودند. وقتی نتوانستند در کنار مرزهای ایران به سرنگونی دست پیدا کنیند پس هزاران کیلومتر دورتر از مرزهای ایران شعار سرنگونی دادن بسیار مسخره است. مریم رجوی بعد از چند سال دور بودن از نیروهایش فکر کرد رستم دستان است و یک شبه می تواند به سرنگونی دست یابد و بیچاره نیروهای وارفته که از سر ناچاری حرفهایش را باور کردند و یا شاید مجبور بودند طوری نشان دهند که باور کرده اند.
سال 1397 سال سرتاسر قیام و قیام و انقلاب تا پیروزی
مریم رجوی در حالی سال 96 را پشت سر گذاشت که خبری از سرنگونی نشد و در اوج فریبکاری در موقع تحویل سال 1397 گفت که سال جدید را باید به قیام تبدیل کرد و این قیام و انقلابی است تا پیروزی و سال 97 را می توان و باید به سال سراسر قیام تبدیل کرد !
در مورد بقیه حرفهای مریم رجوی می توان به مسئله مسئولیت پذیری و رسالت و تعهدی که به گردن نیروها است حرف زد. این حرف مریم رجوی در شروع سال جدید نشان از مسئله داری نیروها در درون مناسبات اداشت چون هر موقع که وضعیت خراب می شود سران سازمان دست به این گونه مانورها با عنوان تعهد می زنند و با اعلام اینکه شما مسئولیت پذیر هستید سعی می کنند به نیروها روحیه بدهند. بقولی هندوانه زیر بغلشان میگذارند تا بتوانند چند ماهی آنان را در مناسبات نگه دارند. نیروهای خود سازمان هم متوجه شدند که این گونه تعهدها هیچ مشکلی را حل نمی کند و بیشتر سرکاری است.
سال 1398 سال قیام و شور و امید و سال پیشروی و جهش برای آزادی
مریم رجوی باز به نشخوار حرفهای گذشته در مورد سرنگونی می پردازد. اما تفاوتی که دارد فقط جای کلمات را عوض می کند اما محتوا همان حرفهای تکراری است. به حق باید گفت که تفاوت حرفهای مریم رجوی در مورد سرنگونی، فقط گسترش کانونهای شورشی است. اینکه سال درخشش استراتژی هزار اشرف و ارتش آزادی است. سالی که سیاست مماشات شکست خورد و باز به همان کلمه قیام و خیزش و انقلاب می رسیم .
به واقع اگر مریم رجوی قدری جرات داشت و حرفهای گذشته اش را کنار هم می گذاشت متوجه می شد که چیز جدیدی برای بیان ندارد و هر ساله همان کلمات و اراجیف را نشخوار می کند . دم از کانونهای شورشی می زند ولی آیا با نوشتن شعار روی ماسه کنار دریا و شعار نویسی در میان کوه که هیچ آدمی از آنجا عبور نمی کند و یا کارهایی از این مدل می توان به سرنگونی دلخوش نمود و وعده سرنگونی داد .
رجوی ها می دانند توان سرنگونی نداشته و به دنبال تحول و یا اتفاقی در درون کشور هستند تا با سوار شدن روی آن موج کارشان را پیش ببرند.
سال 1400 تیک تاک تحویل سال، صدای پای قیام کنندگان برای سرنگونی حکومت ایران
مریم رجوی در ادامه اراجیف خود به مسئله شعله کشیدن قیام ها از زیر خاکستر بیماری و سرکوب می پردازد. سال به پا خواستن دوباره جامعه ایران برای قیام و سرنگونی است و اینکه تا وقتی زنده است حکومت ایران را سرنگون و با جنگ صد برابر طرحی نو در می اندازد!
اما این همه داستان نیست و خودش هم بهتر می داند که از گندم ری نخواهد خورد و آرزویش را به گور خواهد برد .
مریم رجوی در چنان باتلاقی گیر کرده که خودش هم نمی فهمد چه چیزی بگوید. بهتر بود وی به جای پریدن از این شاخ به اون شاخ واقعیت های موجود جامعه ایران و اینکه توان سرنگونی ندارند را بگوید و اینکه سازمان یک گروه سیاسی است و از طریق مبارزه سیاسی به کار خودش ادامه می دهد مانند بقیه سازمانهای سیاسی . اما چیزی که بسیار مشخص است حتی توان این کار و جراتش را هم ندارند چون می دانند اگر ذره ای عقب نشینی کنند بقول مسعود باید تا سی خرداد سال 60 بروند و همه چیز از هم خواهد پاشید .
مریم رجوی به دنبال بستن شکاف های موجود در تشکیلاتش می باشد و می داند اگر با تکرار این شعار نتواند جلوی ریزش نیرو را بگیرد، دیگر چیزی از برج و باروی فرقه باقی نخواهد ماند .
سال 1401 سال آغاز دورانی نو در سرنوشت مردم ایران
مریم رجوی در حالی سال 1401 را آغاز می کند که می گوید سده 14 را با چهار حکومت در حال جنگ بوده است و در سده 15 از جایگزینی حکومت دمکراتیک و آزادی و دمکراسی و برابری برای مردم ایران حرف می زند .
مریم رجوی در حالی از دوران تازه حرف می زد انگار اتفاق خاصی رخ داده است او عنوان کرد که دوران تغییرات بزرگ بین المللی است دورانی که حکومت ایران به طور بازگشت ناپذیری وارد موقعیت سرنگونی شده است.
این حرف مریم رجوی به خاطر مسائل پیش آمده در ایران و شروع اعتراضات در ایران و تبلیغات سرویس های غربی بودت. او فکر می کرد می تواند با دسیسه چینی و برنامه ریزی قبلی به قدرت پوشالی برسد او فکر می کرد اگر روزی انقلاب ایران سرنگون شود قدرت را آنان به دست می گیرند اما این خام خیالی بیش نبود و سال 1401 به پایان رسید و خبری از سرنگونی نشد. هر چند در این مسیر دست به جنایت های بیشماری در داخل ایران زدند.
سال 1402 سال تدارک نبرد نهایی برای سرنگونی
مریم رجوی برای پوشاندن شکست سال گذشته به این نکته اشاره کرد، سال شکوه قیام و سال کانون شورشی و شهر شورشی که در این سال بسا شکفت و گل داد و مژده داد ! مریم رجوی در نهایت می گوید سال گذشته سال قیام و شورش و امسال سال تدارک نبرد نهایی است! غافل از آنکه این سال سال فروپاشی فرقه و اشرف 3 است. سالی که دسیسه هایشان بر علیه مردم ایران خنثی می شود. سال شکست های پی در پی برای فرقه. از ورود پلیس آلبانی به کمپ اشرف 3 تا تعطیلی شوی هر ساله شان در فرانسه بگیر تا موضع گیری وزارت خارجه امریکا که گفت آنها را نماینده مردم ایران نمی داند. و این ها تازه شروع سراشیبی سقوط فرقه رجوی است.
مریم رجوی نمی دانست که سال 1402 سال فروپاشی اشرف 3 است سالی که جلوی دسیسه های آنان علیه مردم ایران گرفته خواهد شد. سالی است که وزارت خارجه آمریکا هم متوجه خواهد شد که آنان نماینده مردم ایران نیستند. پس شعار دادن برای سرنگونی بیشتر به درد خودشان می خورد و حال از ضربه ای که به آنان وارد شده گیج شده و جرات ندارد به اشرف 3 برگردد .
واقعیت این است که رجوی برنامه خاصی جز مزدوری و خیانت و سلطه گری بر روی افراد مظلوم حاضر در مناسباتش ندارد و خودش می داند که با این روند راهی به سرنگونی حکومت ایران ندارد. جنایت ها و خیانت ها و خشونت و کشتار وحشیانه مردم بیگناه ، همه و همه او را به بن بستی کشانده که راه خروجی برای او متصور نیست.
هادی شبانی