نامه صبورا شعبانی به برادرش محسن شعبانی در کمپ آلبانی

جان خواهر برگرد و آزاد زندگی کن

با سلام

برادر جان محسن خوبم 35 سال است که چشم انتظاریم .

دلم لک زده برای صدایت، برای چشمهایت، آخر این چشم انتظاری تا کی؟ این همه دلتنگی و دوری را تا کی تحمل کنیم؟ محسن جانم ما همه چشم انتظاریم و از صمیم قلب می خواهیم که برگردی. مادر و پدرت با چشمانی منتظر از دنیا رفتند. آرزویی که برای پسرشان داشتند با خود به خاک بردند. داداش عبدالله خیلی برای آزادی تو تلاش کرد ولی نتوانست به آرزویش برسد و عمرش کوتاه بود. ازت خواهش می کنم برگردی تا ما آرزوهاشونو برآورده کنیم .

یک زندگی با آرامش در کنار خانواده نه اون زندگی پر از ناامیدی و تنهایی که مریم رجوی برای شما رقم زده است.

برادر خوبم محسن جان من فقط دو سال از تو بزرگتم، الان 7 تا نوه دارم. ولی تو چی جان خواهر حتی زن و بچه هم نداری و رجوی کاری با شما کرده که خانواده این کانون گرم را کانون فساد می نامید .

مریم رجوی فقط دم از آزادی می زند ولی همه شما را در اسارت کامل نگه می دارد تا با دنیای بیرون ارتباطی نداشته باشید و آگاه نباشید .

جان خواهر ازت خواهش می کنم بیا تا آزاد زندگی کنی و طعم شیرین در کنار خانواده بودن را بچشی . ازت خواهش می کنم برای یک بار هم شده فکر کنی به اینکه آیا تاکنون به چیزی که می خواستی رسیدی؟ برادر خوبم خواهشم می کنم بیا و به این غم پایان بده و مانند بقیه دوستانت زندگی جدیدی را آغاز کن.

محسن جان این را مطئمن باش که اول خدا بعد ما پشتت هستیم. اصلا از چیزی نترس آنطوری که رجوی در مورد ایران می گوید درست نیست. رجوی فریبکار سعی می کند چهره ایران را به گونه دیگری به شما نشان بدهد. ولی باور کن و به من اطمینان داشته باشد زندگی در ایران تغییر کرده و ما همه از نبودن تو در کنارمان ناراحت هستیم . ایکاش در کنار ما بودی و معنی با هم بودن را می فهمیدی .

برادر خوبم محسن جان تو می توانی از سازمانی که می خواهد شما در بند او باشید جدا شوی و این را بدان که از حمایت خانواده برخوردار هستی و همه چیزمان برای توست. تو هم حق داری معنی زندگی کردن را بچشی چون زندگی به واقع زیباست .

به خدا توکل کن و بیا

خواهرت صبورا – آمل

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا