معمول است که می گویند اگر در مقابل لطف و محبت دیگران شکر گذاری کردی نعمتت افزوده میشود و اگر ناسپاسی، کفران نعمت کرده ای و به زودی آن نعمت را از دست خواهی داد. برای عزیز دردانه ها ی اسرائیل، یعنی فرقه ی وارفته ی رجوی نیز همواره قدر شناسی و اظهار چاکر مآبی امری محتوم و بدیهی است.اظهار بندگی و کاسه لیسی، خود،مراتب و درجاتی دارد که مردان و زنان دلیر! اشرف هر کدام به نوعی از پس آن بر می آیند. مریم در اروپا و سربازان بی سلاح در اشرف این رسم میمون را به جا می آورند. البته برای هر کدام از اربابان باید کلاس و تشخص خاص همان ارباب را رعایت نمود و پرستیژ نوکری هر کس هم با دیگری متفاوت است. مثلا برای وهابیون که ماهیانه حداقل 30 میلیون دلار به " قلعه اشرف " کمک بلاعوض می کنند باید به نوعی سخن گفت و برای اسرائیلی ها که هم کمک مالی و هم کمک اطلاعاتی به گروهک مجاهدین می نمایند باید به نوعی دیگر سخن راند و پاچه خواری کرد. اظهار چاکری و نوکری در نوشته های حقوق بگیران اسرائیل امری آشکار است که بر هیچ کسی نیز پوشیده نیست.:" آیا میلیونها دلار صرف هزینه های حزب الله در لبنان و شعله ور کردن جنگ اسرائیل و حزب الله صدور تروریسم و اعلام جنگ علنی به دنیا نیست؟ "، " آیا حرفهای مفت… (احمدی نژاد) گماشته ی… (ولایت فقیه) در رابطه با حذف اسرائیل از نقشه ی جهانی، زمینه ساز جنگ خارجی نیست؟ "، " آیا دخالت در امور داخلی فلسطین و حمایت از حماس برای ناامنی و پیشرفت صلح… ".
موارد مذکور تنها در یکی از نوشته های قلم به دستان گروهک رجوی بود که خود مشتی است از نمونه ی خروار و حاکی از اوج دلتنگی آنها برای ارباب پولدارشان است. در اینکه از نظر گردانندگان اشرف صلح خاورمیانه یعنی حاکمیت بلامنازع اسرائیل بر خاورمیانه و تحقق اسرائیل بزرگ، نباید در آن شک کرد و اینکه دفاع حماس در مقابل جنایت های روز افزون رژیمی غاصب تنها راه پایداری مردم مظلوم فلسطین است نیز امری آشکار است که به نظر وارفتگان فرقه نباید به تضعیف ارباب منجر شود اما گذشته از مسائل مطرح شده باید از نقش و ماموریت گروهک رجوی در بازی اسرائیل در منطقه نام برد و آن را به بوته ی نقد سپرد. برای روشن تر شدن مسئله به مثالی از زمانهای دور اشاره می کنم. در دهه ی 40 شمسی زمانی که علمای اسلام و روحانیت بر روی منبرها از اسرائیل و تجاوز آن به خاک فلسطین سخن می گفتند توسط ایادی رژیم شاه دستگیر می شدند و یکی از شروط آزادی و برپا بودن منبر آنها عدم تبلیغ بر علیه رژیم غاصب فلسطین بود. یعنی در کنار اینکه یکی از ماموریتهای شاه تامین نفت اسرائیل و حمایت نامحسوس و پیمان اتحاد با اسرائیل بود در ماموریت بعدی نیز می بایست دفاع از اسرائیل را به عنوان یک ایدئولوژی مطلوب آمریکا، انگلیس و اسرائیل مد نظر قرار دهد. بعبارت بهتر به موازات هر ماموریت و اثبات کارایی شاه ایران در ارائه ی خدمات رسانی به اسرائیل، ماموریتهای دیگر نیز به دنبال آن بوجود می آمد. حال با این مقایسه و تطبیق آن با عملکرد سران گروه آواره ی اشرف می توان به انجام وظیفه ی آنها در موارد مختلف برای اربابان خود اشاره نمود. ماموریت اول آنها همانگونه که می دانیم جاسوسی برای اسرائیل و بازتکرار موارد دیکته شده ی جاسوسان اسرائیلی می باشد. با موفقیت آنها در موارد مذکور ماموریت بعدی فرقه ی رجوی به آنها ابلاغ می شود که همانا دفاع ایدئولوژیک از اسرائیل می باشد. یعنی درکنار جاسوسی برای رژیم اشغالگر فلسطین باید به تایید ماهیت وجودی آنها نیز اقدام کنند و رفته رفته و بصورت کاملا نامحسوس به نقش برحق اسرائیل در منطقه اشاره کنند. با مطالعه ی دوباره ی موارد نقل قولهای فوق هراس و واهمه ی نویسندگان سایتهای گروهک مزدور بیش ازپیش آشکار می شود. زمانی رجوی خطاب به نیروهایش می گفت تا صدام هست ما هم هستیم و سرنوشت ما در سرنوشت او گره خورده است. دیدیم که با رفتن صدام نزدیک بود طومار رجوی نیز برای همیشه پیچیده شود اما قبول نوکری مادام العمر(این باربرای آمریکا واسراییل) باعث شد تا فرصتی دوباره به این سازمان مزدور داده شود تا خود را نشان دهد. حال می بینیم که رجوی برای اینکه اربابان عزیز خود را از دست ندهد و از خوان نعمت آنها نیز بی بهره نباشد هر عملی را با هر شرط نازل هم که باشد می پذیرد و به آن گردن می نهد حال مزدوری و جاسوسی باشد یا تایید و تبلیغ و تمجید. آنچه مهم است اینکه اشرف از پرتو خدمات خفت بار بر سر جایش بماند و خواری دریافت مواجب از دشمن شماره یک جهان اسلام را هم با جان دل می خرد. در این رهگذر آنچه مهم است سلامتی آقا و مهتر سازمان – اسرائیل – می باشد.