معمولا احزاب مختلف شعبه ای بنام سازمان جوانان دارند و شامل افرادی هستند در جنب حزب که آموزش حزبی تدریجی وکسب آمادگی برای عضویت در حزب مربوطه در سال های بعد، کار اصلی آنهاست والبته بعلت تحرک و چالاکی بیشتر، کارهای پخش اطلاعیه و روزنامه های حزب را در کنار آموزش حزبی بعهده میگیرند و اگر در طول این پروسه چند ساله از طرف مسئولین حزب مورد تایید قرار گرفتند، وارد صفوف حزب شده و به کارهای جدی تر حزبی که با انضباط بیشتری انجام میشود ، مشغول میشوند و کسانی که شایستگی های لازم را کسب ننموده، به دنبال زندگی خود میروند و…
اما سازمان مجاهدین خلق که به یمن شکل اسلامی انقلاب بهمن 1357 و با توجه به بافت مذهبی ایران، دانش آموزان قابل توجهی را بسوی خود جلب کرده بود، بدون توجه به اینکه سازمان جوانانی داشته باشد ، این افراد کم سن و سال و بدشانس را بدون داشتن تجارب حزبی ، با سرعت و شدت زیادی و آنهم در حول اعتقاد به مبارزه مسلحانه – در جامعه ای که چند صباحی از پیروزی انقلاب آن نمیگذشت و حاکمیت جدید خود را انقلابی میدانست و مردم این نظر حاکمیت نوپا را صائب میدانستند – متشکل کرد و صد البته بر نگرانی و نارضائی حاکمیت کم تجربه – و به تبع آن مردم ایران که اکثریت بزرگش اقتدار حاکمیت نورسیده را قبول داشت- افزود .
رهبران متوهم و در راس همه آنها مسعود رجوی ، نام این تشکل نسبتا بزرگ عمدتا دانش آموزی را که میبایست آموزش حزبی را تجربه کرده وسپس بصورت مدنی به کارهای سازمانی وارد میشد، ” میلیشیا = نیروی مردمی شبه نظامی” نامید که باوجود عدم احساس نیاز جامعه به انقلاب کردن مجدد، بر سوء تفاهم ها ونگرانی ها افزود و مسئله در روند خود شکل خطرناکی گرفت و کار در مدت کوتاه 2 سال بجایی رسید که این گروه ازجوانان کم یا بیسواد و بی تجربه، بدون وجود هیچ احتیاجی بدان، با سلاح های سرد و گرم مسلح شده و کار را به ترورها و اعدام های نتیجه این ترورها رساند وضربه ی کاری ای برپیکر انقلاب نوپای ایران فرود آورد!
فرقه تروریستی رجوی که شکل استحاله یافته مجاهدین خلق است ، این روزها بمناسبت سالروز تشکیل این سازمان جوانان غیر متعارف خود ، سخنرانی های مبسوطی انجام داده وگزارش ها ومقالات زیادی منتشر کرده که تماما بر پایه نفی حقایق و توجیه این کار ضد ایرانی وخطرناک خود میباشد که صدالبته این حرف ها هر قدر هم مطول باشد، نخواهد توانست که اهالی آگاه ایران را بفریبد ومثلا ثابت کند که فعالیت اجتماعی میلیشیا روشنگری یعنی آزادی و دموکراسی و برابری بود!!
مجاهدین رجوی نمیتوانند مرا که دستی دراین انقلاب داشتم، متقاعد کند که کار روزانه میلیشیا سر و کار داشتن با نشریه و کتاب و حفاظت از آنها بود!
من با چشمان خود دیده و با پوست و گوشت خود لمس میکردم که چه میلیشیا وچه افراد بزرگتر وابسته به مجاهدین ، علاقه ای به کتاب ومطالعه نداشتند وتنها ملزم بودند که جزوه های سرودهای سازمان را بفروشند و شعارهای متوهمانه و انحصار طلبانه مسعود رجوی را تکرار کرده و او را مانند یک بت، بزرگ و بزرگتر کرده و چشم و مغز از حقایق دور نگه داشته و از دشواری تحقیق و مطالعه درامان باشند و بخصوص اینکه درعالم بیخبری سیر کرده و بگذارند که مسعود رجوی به ماموریت احتمالی خود برای بروز سیاه انداختن سازمان حنیف ها مزاحمی در مقابل خود نداشته باشد!
رضا اکبری نسب