نگاه ابزاری مجاهدین خلق به دختران

برگی از دست‌نوشته‌های قاسم عابدینی

یکی از ابعاد قابل بررسی درباره مجاهدین خلق واکاوی مسئله زنان است. مجاهدین خلق نه امروز و در قالب فرقه‌ای منحرف بلکه در سال‌های مبارزه با رژیم پهلوی که در قامت یک مجاهد و در قاب یک سازمان چریکی بودند نگاه ابزاری و جنس دومی به زنان داشتند.

یادداشت‌های قاسم عابدینی از اعضای مجاهدین خلق و پیکار ناگفته‌های قابل تأملی از وضعیت حاکم بر آن‌ها پیش و پس از پیروزی انقلاب افشا می‌کند. مسئله زنان مبارز و جایگاه سازمانی آن‌ها در خلال یادداشت‌های عابدینی نشان از نگاه ابزاری سران سازمان به زنان و دختران دارد.

قاسم عابدینی در بخشی از یادداشت‌های خود می‌نویسد:

” … در اینجا بحث را اساساً با “روحیه” یا “حالت” که نوعی فرهنگ عملی بود، ادامه می‌دهیم. این “روحیه” یا “فرهنگ عملی” عبارت بود از برخورد از بالا با زنان سازمان و کم‌بها دادن به آن‌ها. هنگامی هم که – فرضا – بها داده می‌شد، این بها دادن در جهت تأمین یك هدف یا منفعت شخصی بود. برای اینکه منظورمان به طور دقیق روشن شود، لازم است روی این موضوع قدری بحث کنیم.

در شرح “ضربات اجتناب‌پذیر” توضیح دادیم که چگونه سه نفر از زنان سازمان بدون یك حداقل برخورد جدی به دم گلوله فرستاده شدند. این حرکت ناشی از همان روحیه و حالتی بود که نسبت به زنان – به مثابه نیرویی کم‌ارزش‌تر- در سازمان وجود داشت. اما این نگاه از کجا نشأت می‌گرفت؟! زنان به دلیل حجابی که دارند، می‌توانستند در حمل و نقل مدارک و نشریات و دیگر وسایل کمك‌های شایانی بنمایند. گذشته از این، زن اصولا هم به دلیل فرهنگ حاکم به جامعه و هم به طور کلی، وضعیتی داشت که مزدوران ساواک با تمام قساوت قلب و جسارت ضد انقلابی‌شان نمی‌توانستند با آن‌ها مانند مردان برخورد نمایند؛ و گذشته از این‌ها زنان به طورکلی درصد حضور و شرکتشان در فعالیت‌های سیاسی و کارهای تشکیلاتی، از مردان محدودتر بود. این مجموعه موجب می‌شد که از زنان برای ارتباطات یا حسن حمل و نقل‌های سبك – بدون دردسر – استفاده شود.

این امر به تدریج و به طور خود به خودی زنان را اساساً از لحاظ تشکیلاتی در این تقسیم کار قرار داده بود؛ و فرهنگ مشی چریکی نیز که عبارت بود از سلاح بستن، چریك بودن و مانند این‌ها موجب می‌شد که به طور خود به خودی، کارها و وظایف زنان پست‌تر تلقی شود. به همین لحاظ و رشد این فرهنگ انحرافی، زنان به تدریج حالت “گوشت دم توپ” را پیدا کرده بودند و کم‌کم آن خاصیت مثبت حجاب به ضد خودش تبدیل شده در روند یك تفکر چریکی موضع پست‌تری یافت و بهای کمتری به آن داده شد؛ به طوری که هرگاه قرار مشکوک و خطرناکی پیش می‌آمد و یا قرار بود علامت مشکوکی کنترل شود و یا بالاخره تخلیه‌های دیوانه‌واری شبیه مواردی که قبلا ذکر کردیم پیش می‌آمد، زنان را روانه میدان می‌نمودند.

این یك طرف قضیه؛ طرف دیگرش استفاده از زنان به عنوان محمل در خانه‌های تیمی بود که برای عادی کردن وضع تیم از آنان استفاده می‌شد. این موارد و موارد دیگری که بعدا ذکر می‌کنیم، مجموعاً در نزد افراد رهبری بوده [یعنی جزء کارنامه آن‌ها محسوب می‌شود] و طبعاً خلاف‌کاری‌ها و انحرافات نیز در همین مدار بروز نموده است.

در کنار این قبیل استفاده‌ها – که عملاً زنان را از شرکت فعال و خلاق در کارهای تشکیلاتی و سیاسی بازمی‌داشت و صرفاً به افرادی “باربر” و “پوشش” تبدیل می‌شدند – اذهان منحرف و غیرانسانی افراد و عناصر رهبری، سوءاستفاده‌های جنسی را نیز اضافه نمود و به‌قول‌معروف، فقط همین یك قلم جنس کم بود تا زنان به طور کامل و همه‌جانبه به ابزار تبدیل شوند؛ چه ابزار برای اجرای قرارهای خطرناک و این قبیل ریسك‌های هولناک و مرگ‌آفرین و چه ابزار برای اطفای غرایز پست جنسی و منحرف برخی افراد.

مورد دیگری که بایستی اضافه نمود و به طور عمده در همین دوره یعنی نیمه دوم سال 55 به طور خیلی برجسته‌ای بروز نمود، این بود که برخی از عناصر و افراد رهبری (به طور عمده تقی شهرام و محسن طریقت) حتی یك قدم به‌تنهایی در داخل خیابان برنمی‌داشتند و اگر یك سری محدودیت‌های اطلاعاتی و امنیتی وجود نداشت، حتی این افراد سر قرارهایشان نیز به همراه یك زن می‌رفتند. وضع به‌گونه‌ای شده بود که مثلاً محمود (محسن طریقت) را همیشه یك نفر زن بایستی “اسکورت” می‌کرد! او حتی وقتی می‌خواست از خانه به حمام برود، چند صد متر راه را هم به‌تنهایی طی نمی‌کرد و به‌قول‌معروف (در سازمان) تا دم در حمام هم با یك همشیره می‌رفت! یا اگر مریض می‌شد و می‌خواست به درمانگاه برود نیز به همین ترتیب عمل می کرد!…

این مجموعه متناقض و در عین‌ حال دارای پایه مشترک، وضعی برای زنان پیش آورده بود که گاهی اوقات ارزششان از مجموعه اسباب و وسایل یك خانه تیمی کمتر می شد. با این وضع، با توجه به خطراتی که کاملاً ّ قابل پیش‌بینی بود، آن‌ها را برای تخلیه این خانه‌ها می‌فرستادند. این روحیه و نگرش بعدها به‌تدریج مورد انتقاد قرار گرفت و متقابلاً در اثر آمیخته‌شدن با مسئله حقوق زنان، حتی به صورتی یکی از ارگان‌های تشکیلاتی نیز درآمد که کار زنان و کیفیت آن را بعد از انقلاب نیز دنبال نمود؛ و این خود انحراف دیگری بود که جنبه عمومی‌تر و سیاسی ـ ایدئولوژیك و اجتماعی دارد و مورد بحث ما در اینجا نیست.

منبع: کتاب رونوشت برابر اصل

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا